eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
515 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
بمیرم که توو بستر.mp3
2.22M
شماره 1553 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بمیرم که توو بستر افتاده ای برا رفتن انگار که آماده ای ازم رو نگیر این شبِ آخری تویی که فقط همدم حیدری نداری توونی دیگه نیمه جونی نرو از کنارم تو خیلی جوونی سکوتت رو بشکن بزن حرفی با من عزیزم نمیشه ازت دل بریدن چه روزای سختی شده دل نگرون بچه هام چه شهریه هر جا میرم بم نمیدن جواب سلام ▪️حیدرُ تنها نذار حسن که نگفت از توو‌ کوچه برام واسه اینکه بیشتر نشه غصه هام غمت رو تو دیگه نریز تو دلت بگو از توی کوچه و قاتلت بگو که یه نامرد تو اون روز پر درد چطور اومد و چادرت رو لگد کرد بگو از چش تار کبودیِ رخسار بگو چی شد اون روز که خوردی به دیوار با کینه از من اومدن سیلی به روی تو زدن دیگه نرفت از اون به بعد یه خواب راحتم حسن ▪️حیدرُ تنها نذار نمازات عزیزم نشسته شده بمیرم که پهلوت شکسته شده اینا از همون روزِ که پشت در تو رفتی که باشی برا من سپر رسیدن با هیزم در خونه مردم توی اون شلوغی صدای تو شد گم تا بال و پرت سوخت دل دخترت سوخت تو بودی تو آتیش ولی حیدرت سوخت زندگی مو به هم زدن تا که لگد زدن به در در افتاد و رد شدن از روی تنت چهل نفر ▪️حیدرُ تنها نذار شاعر:روح الله پیدایی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
کنار بستر نشسته ام.mp3
1.5M
شماره 1554 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کنار بستر نشسته ام و دست زهرایم بین دستانم چکد اشکم روی صورت او، آذر افتاده بر دل و جانم بگویم او را، گل طاها مرو از پیشم تو ای زهرا ▪️مرو زهرا جان،مرو زهرا شود آیا بهر تسکینِ کودکان خود،دیده بگشایی دهی قلب حیدر خود را با تبسم بر من تسلایی زنی موی کودکان شانه صفا بخشی تو بر این خانه ▪️مرو زهرا.. به پاخیز ای تکیه گاه علی بهر این مردم خطبه خوانی کن مدینه گشته غریبستان،آشنایم هر چه توانی کن مدد کن بر من نگار من گره افتاده به کار من ▪️مرو زهرا.. بیا ای اسما مدد بنما تا بشویم من پیکر او را امان از این صورت نیل، پهلوی زخمی،بازوی زهرا چه می سازد بعد او حیدر علی و طفلان بی مادر ▪️مرو زهرا.. به دور از چشمان نامردم،پیکرت را بر خاک بسپردم نگاهم بر کودکانت بود ناله می کردم، غصه می خوردم تو را دادم دست پیغمبر نبوده بهرش امین حیدر ▪️مرو زهرا.. شاعر: اسماعیل تقوایی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 خانه وقتی شعله شد دیگر نمی‌دانم چه‌ شد گُر گرفتم بینِ آتش، در نمی‌دانم چه‌ شد تا جماعت رد شدند از در ، خدایا  در شکست خاکت ای غم بر سرم، مادر نمی‌دانم چه‌ شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌ شد تا که چشمم تار شد، دیگر نمی‌دانم چه‌ شد چشمهایم وا شد و دیدم که گلچین رفته بود ردِّ خونی بود ، نیلوفر نمی‌دانم چه‌ شد می‌رسید از سمتِ مسجد نعره محکم‌تر بزن... هرچه شد در کوچه شد ، بهتر  نمی‌دانم چه‌ شد روضه از در خواندم اما  مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نمی‌دانم چه‌ شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نمی‌دانم چه‌ شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نمی‌دانم چه‌ شد شاعر: حسن لطفی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار به گونه ‌ای به گونه ‌ی تو لطمه خورده گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار از این کبودی دو پهلوی تو پیداست یک ضربه میخ در زده یک ضربه دیوار بگذار فضه زیر بالت را بگیرد اینگونه زهرا می خوری کمتر به دیوار حال من از حال تو چیزی کم ندارد تو دست به دیواری و من سر به دیوار در خانه بعد از آن که با تو‌ دشمنی کرد تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار من کربلا را پشت درب خانه دیدم تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟! آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان امشب میان سینۀ ما انقلاب کن ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن .. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اگر ز قافله دوریم، خوب می دانیم ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم و باز هم به نگاه محبتت امسال کنار سفرۀ این فاطمیه مهمانیم هزار فاطمیه رفته و نیامده ای نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم بیا که در گذر گردباد این دنیا در انتظار شروع بهار و بارانیم قسم به ساحل چشمان ابری ات عمریست به لطف بارش چشم شماست گریانیم و گرنه مثل بیابان خشک دل هامان فقیر روزی این سفره های بی نانیم از این که بار غم مادر تو را دنیا به دوش برد، ولی خم نگشت حیرانیم به انتقام غم صورت کبود بیا که ما کنار شما پیرو شهیدانیم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یاکه دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت خُرد می‌گشتیم زیر آسیای دشمنان زیر دستاس‌اش دو دنیا را اگر زهرا نداشت در وصیتهای مفقودالاثرها خوانده‌ام تلخ می‌شد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا آفرینش بود بی معنا اگر زهرا نداشت فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت : وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت* پنچ نوبت فاطمه رو بر خودش می‌ایستاد بود بی جلوه خدا زهرا اگر زهرا نداشت از علی خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد مرتضی یک نیمه بود اینجا اگر زهرا نداشت هیچ فتحی را نمی‌دید آذرخشِ ذوالفقار در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت در میان رزم‌ها پشتش به زهرا گرم بود داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین کارش به‌دستِ فاطمه است وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی بی پیمبر می‌شکست آقا اگر زهرا نداشت دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت حرص‌ها خالی شد و پهلوی مادر را شکست بچه‌ها می‌سوختند آنجا اگر زهرا نداشت دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد وامصیبت شامِ عاشورا اگر زینب نداشت... *هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا.... شاعر: حسن لطفی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بالاتر از اندیشه ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا 🔸امام باقر فرمود: ما اهل بیت مریضی، گرفتاری دنیایی، پیدا می‌کردیم سجاده پهن می کردیم، می گفتیم: "الهی به حق الزّهرا"خدا را به فاطمه مادرمون قسم میدادیم .. این اسم کم اسمی نیست نکنه یه وقت اینقدر ساده از کنارش بگذریم .. 🔹نگاه نکن مردم مدینه حواسشان به این اسم نبود.. شأن این اسم رو رعایت نکردن.. قیامت معلوم میشه زهرا کیه... وقتی به نصّ سریع اون روایت مرحوم مجلسی تو (دلایل الامامه) مفصل آورده که انبیاء ‌اُمّت های خودشون را پناه می‌دهد هر امتی پیغمبر خودش رو صدا میزنه امّت داوود ،امّت سلیمان، امّت عیسی ،اُمّت موسی ،همه ی اُمّت ها میرن تو پناه پیغمبرانِ خودشون ،پیغمبران اُممِ مختلف ،پیغمبر ما را صدا میزنن ،قیامت هم سلسه مراتب داره ،امت ها میرن تو پناه پیغمبرهای خودشون ،پیغمبرهای امت ها میرن در پناه پیغمبر ما بعد اونوقت پیغمبر ما تو پناه کیه ..؟ کیُ صدا میزنه.. اولین جمله ای که رسول خدا به زبان جاری میکنه ..خدایا زهرای من کجاست ..!!؟ ▪️فاطمه کجاست...!!؟ بعد منادی ندا میده؛: سرها را بندازید پایین " غُضُّوا ابصارَکم" از همین یه جمله باید مقام بی بی رو بفهمیم ..که محشر با اون عظمت همه نمی تونن حضرت زهرا را ببینن "غُضُّوا ابصارَکم "سرها را بندازید پائین ،مَحرم ها سر را بیارن بالا .. اونجا معلوم میشه .. اونجاست که میگه: "وَلَسوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی" اینقدر خدا می بخشه تا زهرا راضی بشه ...😭 میگه تو راضی باش هر کی رو دلت میخواد برو خودت دست بگیر ..اونجا معلوم میشه بی بی کیه ... بالاتر از اندیشه ی دنیاست زهرا بالاتراز بالاتراز بالا ست زهرا نورِ خداوند است هر سو بنگری هست سِر خداوند است ناپیداست زهرا ▪️ناپیدای عالم زهراست ..پیغمبر با اون عظمت قبرش پیداست فقط حضرت زهرا قبرش ناپیداست ..(چون سرِّ عالم ست ) اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن سو تر از مقیاسِ انسانهاست زهرا درسِ شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی خواست هر چه علی می خواست را می خواست زهرا ▪️هر چی علی بگ.. علی بگه صبر کن ..چشم.. علی بگه نفرین نکن..چشم .. علی بگه مو پریشان نکن ..چشم .. علی بگه معجر بر ندار..چشم .. هر چی علی بگه .. در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هر چه علی می خواست را می خواست زهرا با یک سلامِ ساده و سرشارِ از عشق از حجمِ غم‌های علی می کاست زهرا ▪️کافی بود بیرون از خونه هزار تا غم رو شانه ی علي بشینه.. مردِ هزاران زخم زبان و هزاران غصه می آمد خونه، روزهای آخر فاطمه می‌گفت: اسماء زیر بغل هامو بگیر خودم در رو باز کنم میخوام یه سلام بدم علی آرام بشه... بدونه تو مدینه یکنفر هست.. هنوز یه نفر هست سلام بده ..😭 با یک سلامِ ساده و سرشار از عشق از حجمِ غم‌های علی می کاست زهرا روزی که مردم وقتِ یاری خواب بودن پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نَمانَد ▪️دید دَرِ خونه گُر گرفته آتیش برای زن باردار سمِّ.. مادر ما یه قدمم عقب نرفت ..😭 هی نانجیب لگد میزد ..😭 هی مادر دستش رو پشت در فشار می داد..جون علی در خطره..دل را به آتش زد یعنی همین.. ما عشق را پشتِ دَرِ این خانه دیدیم زهرا دَر آتش بود، حیدر داشت می سوخت روزی که مَردم وقتِ یاری خواب بودن پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نَمانَد افسوس خود در شعله ها تنهاست زهرا پروانه ها در شعله ها پروا ندارن در ذیل آتش کوهِ با پر جاست زهرا در انتهای این مصافِ نابرابر پیروز میدان بی گمان زهرا ست ▪️پیروز میدان کیه..؟ پیروز میدان اون کسی هست که بعد هزار و چهارصد سال اسمش می آد عالم تکون میخوره .. پیروز میدان علی است پیروز میدان حیدره کی پیروز میدانه؟ پیروز میدان مادرِ هجده ساله است... به ظاهر افتاد زمین... اما باطن قصه رو ببین.. پرچم علی رو بلند کرد ... بگو یا زهـــرااا... 🙏 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
4_5841484409680695690.mp3
4.38M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حاج مسعود پیرایش🎤 باز اومد فاطمیه بارون غم تو، توو چشم ترمه آشوبه توو دل من که چرا مادرم بی صحن و حرمه خیلی حیفه مدینه خالی از سینه زنه شب های فاطمیه این نوحه ی حسنه ▪️وای مادر وای مادرم نامردی پشت دره داره با پا لگد بر این در می زنه آروم آروم می سوزه یه کبوتری که داره پر می زنه خیلی سخته که یه مرد پیش چشمای ترش می بینه همسرشُ می سوزه با پسرش ▪️وای مادر وای مادرم پیچیده توو کوچه ها بوی چادر سوخته ی مادرمون دیدم من روی زمین توو حیاطِ خونه چند تا قطره ی خون رو زمین دست می گیره به پهلو مادرمون چی دید حیدر که عبا انداخت رو مادرمون ▪️وای مادر وای مادرم این مرد که می برنش درِ قلعه رو از جاش درمیاره این زن که می زننش برگ گل روی صورتش جا میذاره رو خاک دیدن مادرو اصلا رحمی ندارن دارن با پای گِلی‌ پا رو چادر میذارن ▪️وای مادر وای مادرم شاعر: رضا تاجیک @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می‌سوزاند.. 🔸در کتاب ارشاد القلوب ابی محمّد حسن بن محمّد دیلمی (متوفّای ۷۷۱ هـ)، داستان به آتش کشیده شدن در خانه ی حضرت زهرا علیهاالسلام و وقایع مربوطه را از زبان خود حضرت زهرا علیهااسلام نقل می‌کند: ▪️فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحرِقُوهُ وَ یُحرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا. فَأخَذَ عُمَرُ السَوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی، فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی حَتّی صارَ کَالدُملُج..😭 وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ😭 فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی😭 فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ؛ فَأسقَطتُ مُحسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ.. 😭 فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم. ▪️بر درب [خانه] ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند که خانه ما و ما را آتش بزنند. من در چارچوب درب ایستاده بودم و آن‌ها را به خدا و پدرم قسم می‌دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. ▪️پس عمر، شلّاق را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازویم زد. پس شلّاق، دور بازویم پیچید؛😭 به گونه‌ای که [دور تا دور] بازویم [ورم کرد و] مثل دُملُج شد و با پایش به درب لگد زد..😭 و درب را به روی من، به عقب راند و باز کرد؛ ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ ، پس به صورت به زمین افتادم..😭 ▪️در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. پس با دستش مرا کتک زد؛ به طوری که گوشواره ام تکّه تکّه شده..😭 از گوشم جدا شد و درد زایمان به سراغم آمد و محسن را ـ که بی گناه کشته شد ـ سقط کردم.. 😭 🔸پس این‌ها، مردمی هستند که [می‌خواهند] بر [جنازه] من نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش رشته پیوند خود را با آنان گسسته اند [و بین آن‌ها و رسولش هیچ رابطه و پیوندی برقرار نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسسته ام [و بین من و آن‌ها هیچ رابطه و پیوندی نیست.] منابع: اَمالی شیخ طوسی، صفحه ۱۰۹ اَمالی شیخ مفید، صفحه ۲۸۱ برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۰ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸وقتی درب خانه نیم سوخته شد، هنوز فاطمه زهرا سلام الله علیها پشت در مقاومت می کرد. ▪️کاری کردند که صدای فاطمه زهرا بین در و دیوار بلند شد:«یا فِضَّةُ إِلَیكِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ» ▪️به خانه امیرالمؤمنین هجوم آ وردند، ریسمان به گردن امیرالمؤمنین انداختند، دست های حضرت را بستند و به طرف مسجد بردند. ▪️حضرت به خود آمد، دید خانه از جمعیت خالی شده. دست به دیوار شد.. 😭 با همون حال بدش دوید میان کوچه.. از سینه اش خون می چکید دنبال حیدر می دوید... 😭 🔸کمربند امیرالمؤمنین را گرفت و فرمود: اجازه نمیدهم علی را ببرید.. ▪️دومی دید تا فاطمه زنده است، نمی تواند به مقصد خودش برسد؛ به قنفذ و مغیره اشاره کرد: چرا ایستاده ای؟ دست فاطمه رو از ردای علی کوتاه کن.. 😭 چنان زد... 😭 گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر،این تازیانه می زد اثر این ضربات قلاف شمشیر تا شب غسل مادر مثل بازو بند بر بازوی فاطمه باقی مانده بود.. 😭 آاااخ مادر... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸حضرت على عليه‌السلام فاطمه زهرا علیهاسلام را غسل داد. به هنگام غسل دادن وى، غير از حضرت على عليه‌السلام، حسنين عليهماالسلام، زينب، امّ كلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عميس كسى ديگر حضور نداشت. ▪️آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنين عليهماالسلام به جانب بقيع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ايشان مطّلع نشد. 🔹 احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد. 🔸على عليه‌السلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد. 📜 صبح آن شبى كه فاطمه عليهاسلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جديد در قبرستان بقيع مشاهده مى ‏شد. 🔹هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه علیهاسلام آگاه و متوجه بقيع شدند با چهل قبر جديد مواجه‏ گرديدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از ميان آن چهل قبر تشخيص دهند. 🔸 عموم مردم از اين مصيبت ضجّه كردند و يك ديگر را ملامت نمودند و گفتند: پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌‌وآله شما بيش از يك دختر يادگارى ننهاد، فاطمه علیهاسلام رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشديد، نماز بر جنازه ‏اش نگذاشتيد و محل قبر او را هم نمى ‏دانيد! 🔹علمای قوم گفتند: گروهى از زنان مسلمان را احضار كنيد كه اين قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه علیهاسلام را به دست بياوريم و بر بدن او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم. ▪️هنگامى كه خبر اين توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب عليه‌السلام رسيد، در حالى آمد كه خشمناك، چشمان مباركش سرخ، رگ هاى گردنش بيرون زده، قباى زرد رنگى پوشيده بود كه آن را به هنگام غضب و ناراحتى مى ‏پوشيد و بر ذوالفقار تکیه زده بود، آمد تا وارد بقيع شد. ▪️ شخصى به ميان مردم رفت و گفت: اين على بن ابى طالب عليه‌السلام است كه با اين حالت آمده و سوگند مى ‏خورد كه اگر يك سنگ از اين قبور جا به جا شود شمشير را در ميان همه شما بگذارد و تا آخرين نفر شما را نابود نمايد. 🔸عمر در حالى كه با يارانش بود، با حضرت اميرالمومنین عليه‌السلام روبرو شد گفت: اى ابو الحسن! چه قصد دارى؟ به خداوند سوگند ما قبر فاطمه علیهاسلام را مى ‏شكافيم و بر جنازه ‏اش نماز مى ‏گزاريم. 📜 حضرت امير علیه‌السلام لباس‌هاى وى را گرفت و او را از جاى بر كند و بر زمين زد و فرمود: یابن السوداء! من حقّ خود (يعنى مقام خلافت) را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند. ▪️اما درباره قبر فاطمه علیهاسلام: به حقّ آن خدايى كه جان على در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت راجع به اين قبرها عملى انجام دهيد زمين را از خون شما سيراب خواهم كرد. 📜 ابوبكر با حضرت امير علیه السلام ملاقات نمود و گفت: اى ابوالحسن! تو را به حقّ پيغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مى‏ دهم كه از عمر دست بردارى، زيرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمى ‏پسندى خوددارى مى ‏كنيم. 🔸راوى مى‏ گويد: على عليه السّلام عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند. منبع: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۱ برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۱ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌