#کودکان_زائر
بچهها مسیرهای طولانی را چندروز پیاده آمدهاند، زیارتشان را هم رفتهاند، لحظهای هم نمینشینند، بعد از چند بازی نشستنی و رنگ آمیزی و... حالا نوبت به گلکوچیک رسیده است، ۵ گل که خوردند دروازهبان را عوض کردند و مهدیه رفت داخل دروازه، اینکه پسرها یک دختر را داخل دروازه گذاشتند، جالب است، تا اینجای کار مهدیه چندبار توپ را گرفته است، باید دید تا آخر بازی چه میکند... ⚽️
✍ ف. حاجی وثوق
(موکب زائران پیاده امام رئوف)
@ghalamzann
#کودکان_زائر
این نقاشی نرجس است،
او مثلا یک طوطی کشیده است،
دختر کوچولوی ۴ سالهای که تقریبا نابیناست. یک عینک صورتی با شیشههای ضخیم دارد که نمیدانم چه کمکی به او میکند.
نرجس شیرینزبان است، خودش میگوید از تهران آمدهاند روستای بیبیجانش و از آنجا پیاده آمدهاند مشهد برای زیارت،
نرجس از بچههای دیگر کم نمیآورد، کنار آنها نقاشی میکشد، میپرسم چه کشیدی؟ میگوید طوطی... بعد نقاشیاش را میدهد برایش نگه دارم و میگوید "خاله مواظب باشین باد نقاشی منو نبره"، بعد مدادرنگی صورتی را میگیرد و در حالیکه به جای دیگری نگاه میکند چندخط روی کاغذ میکشد و میگوید "نوشتم یازهرا" و میخواهد آن را به بچهها نشان بدهم، همین کار را میکنم، حمید که از او بزرگتر است با صدای بلند میگوید "کو کجاست" و نرجس میگوید "نمیبینی مگه" حمید میگوید "دروغگو"! آرام به حمید میگویم "نرجس نمیبینه فکر میکنه نوشته، نباید بهش بگی دروغگو"، حمید متوجه میشود و خیلی غیرتمندانه میگوید "دیدم چقدر خوب نوشتی"! نرجس ریز میخندد و نقاشی ادامه پیدا میکند... 🎨
✍ ف. حاجی وثوق
(موکب زائران پیاده امام رئوف)
@ghalamzann