#نهضت_انتظار ۱۷۹
بسم الله الرحمن الرحیم
محبت اصل اول در خانواده هست👌
تو خونه باید محبت تزریق بشه
هم به خانوم و هم به دختر😍
می فرماید هر مردی یکی از محارم خودش رو خوشحال کنه
👈خداوند متعال روز قیامت او رو شاد خواهد کرد
حالا مادرش یا خانمش یا دخترش یا خواهرش
بالاخره یکی از محارم خودش رو✔️
نسب به محبت در خانواده عبارت های قشنگی هست
می فرماید
روز قیامت کسی رو میارن که اصلا کاری نکرده که بهش پاداش بدن😖
ولی خداوند متعال می فرماید که
ببریدش بهشت☹️
بخاطر این که ایشون نسبت به خانواده اش مهربون بوده😍
همین یه دونه کافیه
یا قضیه ی برعکسش رو هم شنیدید که
حالا اسمش یادم رفت؛ ولی پیغمبر نماز خوند براش بعد مادرش گفت
بهشت گوارای تو باد☹️
پیغمبر فرمود چرا؟
گفت که چون رسول خدا بر پسرم نماز خواند
حضرت فرمود ایشون با خانواده اش خوب نبودن😔
در یه روایت دیگه می فرماید
👈 کسی که خانمش رو دوس داشته باشه🧕😍
این از اخلاق انبیاءالهی است
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۹ *═✧❁﷽❁✧═* من که فقط با رنگ آبی مسجد و شمع هایی 🕯ک
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۵۰
*═✧❁﷽❁✧═*
زری هم کلاس آرایشگری 💇♀را با قصه های شورانگیز مشتریان که چاشنی کارو کاسبی نغمه خانم بود، به اتمام رساند و من هم برای اینکه کم نیاورم برایش از اعجازهای فنجان قهوه ☕️می گفتم.
قصه های عشق و عاشقی 💞زری در کنار پیشگویی های فنجان قهوه سرگرمی خوبی از آب درآمده بود👌
من اگرچه آراستگی ظاهری و مد و دوخت لباس را یاد گرفته بودم، از نظر درونی به شدت آشفته و درهم ریخته😰 بودم.
چون این اتفاقات همزمان با دوران رشد و بلوغم بود احساس می کردم به کشف جدیدی رسیده ام. چیزی در من پیدا شده بود که زری اصلا با آن آشنان نبود❌
زری مدام از خط چشم های👁 بادامی و فندقی و لب های غنچه ای و قیطانی و شینیون های جدیدی 😍که تازه مد شده بود و مدل هایی که قدیمی شده بود و اینکه کدام با کدام همخوانی دارد و اینکه چطوری دختر شایسته😍
بشویم صحبت می کرد و من می خواستم از چیزهایی که او نمی بیند اما وجود دارد صحبت کنم
✅ از نظر فکری😇 من و زری کم کم در حال دور شدن از هم بودیم اما احساس جدا شدن از زری مرا به سکوت🤐 وا می داشت. تفاوت هایی که در روحیه و خلق و رفتار من و زری ایجاد شده بود حاصل تفاوت دو محیط بود که در آن حضور پیدا کرده بودیم.
این محیط جدید بود که مرا به فکر🤔 واداشته بود و زری را به وادی چشم 👁و ابرو و مد و دختر شایسته کشانده بود😒
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🦋🌸🦋🌸
#سوره مبارکه ی بقره آیه ۱۶۸
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
👈يَآ أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ
حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ
إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ .
👈ای مردم! از آنچه در زمین حلال و
پاكیزه است بخورید و از گامهای
شیطان پیروی نكنید كه او دشمن آشكار
شماست.
👌پیامها
1- شرط اساسی در مصرف، دو چیز
است: حلال بودن، پاكیزه و دلپسند
بودن. «كُلُوا ... حَلالًا طَیِّباً»
2- اسلام با بعضی ریاضتها مخالف
است. «كُلُوا»
3- بهرهگیری از محرّمات و چیزهای پلید
و ناپاك، پیروی كردن از شیطان است.
«كُلُوا ... حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ
الشَّیْطانِ»
4- نیازهای طبیعی بشر، گاهی زمینهای
برای انحراف و تسلّط شیطان است. باید
ضمن تأمین نیاز، به لغزشهای آن توجّه
داشت. «كُلُوا ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ ...»
5- شیطان، انسان را قدم به قدم منحرف
میكند. باید از همان قدم اوّل مواظبت
كرد. «خُطُواتِ الشَّیْطانِ»
🦋🌸🦋🌸
#سلام_امام_زمانم
دل انگیزتـرین
صبح زندگی ما
روز آمدنِ توست.
بیا و معـــــنای
زندگی دل انگیز
را به ما بفهمان..
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🤲 #سلام_بر_تو
❤️ سلام بر تو وقتی که تهلیل و تکبیر میگویی.
📚 زیارت #آل_یاسین
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #از_زبان_پدر
🔆 امام مهدی فرمودند: تقوای خدا را پیشه کنید...
📚 کتاب الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷
🔖 #روزشمار_نیمه_شعبان ؛ ۲۴ روز تا سالروز میلاد منجی عالَم
#شهید_مهدی_توسن
🌷🌷🌷🌷🌷
مهدی انس خاصی با #قرآن داشت. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش هم توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک قرآن جیبی داشت که تا لحظه شهادت از خودش جدا نکرد.
با یکی از بچه ها بحثش شده بود و خیلی عصبانی بود. فورا از سر جایش بلند شد و قرآنش را برداشت و از چادر زد بیرون....
تا دو سه ساعت ازش خبر نداشتیم. رفته بود توی بیابان های اطراف خودش را با قرآن آرام کند...
وقتی برگشت خیلی آرام شده بود. با اینکه مقصر نبود؛ اما از آن شخص مقابل عذرخواهی کرد..👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#روز_جمعه
#درخت_برای_زندگی
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۵۰ *═✧❁﷽❁✧═* زری هم کلاس آرایشگری 💇♀را با قصه های ش
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۵۱
*═✧❁﷽❁✧═*
سال تحصیلی 1353 موسم مهر و مدرسه و مشق📝 و معلم و کتاب📚 فرا رسید و من مقطع جدید تحصیلی و کلاس اول راهنمایی را آغاز کردم.
زری اصرار داشت روپوش آن سال مدرسه مان را من بدوزم☹️ اما راستش من فقط به اندازه ای خیاطی یاد گرفته بودم که بتوانم به مادرم در دوخت زیر شلواری 👖آقا و داداش ها کمک کنم. آن سال علاقه ام به کتاب📚 و داستان مرا مسئول روزنامه های دیواری📰 مدرسه کرد. در قسمت فکاهی و معما ها از زری و مهناز کمک می گرفتم.
نقاشی ها و طراحی را هم به کمک همکلاسی ها انجام می دادم ولی شب ها 🌃خودم مطالب روزنامه را با خط خوش و خوانا می نوشتم📝
گاهی بعضی از مطالب را از خانم حاصلی می گرفتم که این کارم مورد اعتراض 😖مدیر واقع می شد.
خانم مدیر می گفت: فقط باید درباره ی خودتان و وقایع و موضوعات داخل مدرسه بنویسید📝 خانم حاصلی سرنخ خوبی بود.
مهم این بود که بچه ها او را می شناختند و حرف های او از جنس آنچه همه می گفتند نبود❌
او با لحن ملایم وسبدی پر از گل🌺 و محبت که چاشنی دین می کرد قدم به روزنامه دیواری 📰ما گذاشته بود. خانم حاصلی یک معلم به تمام معنا بود💯
ردپای او
فقط در روزنامه های دیواری پیدا نبود، چرا که او در روح بچه ها جا باز کرده بود😍
خانم حاصلی دست ما را گرفته بود و قدم به قدم با اسلام آشنا می کرد;
اسلامی از سر منطق و شعور نه شور و تعصب✅
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
💥پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرمایند:
✨هر لحظهای که بر انسان بگذرد
و به یاد خدا نباشد
قیامت حسرتش را خواهد خورد ..✨
✍از عقرب نباید ترسید
از عقربههایی باید ترسید
که بی یاد خدا بگذرد..
🌱🥀🌱🥀
#سوره مبارکه ی بقره آیه ۱۸۱
🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
👈فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَآ إِثْمُهُ عَلَى
الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُٓ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ .
👈پس هر كه آن وصیّت را بشنود و
تغییر دهد، تنها گناهش بر كسانی است
كه آن را تغییر میدهند همانا خدا شنوا
و آگاه است.
👌پیامها:
1- تغییر وصیّت از سوی دیگران، حرام
است. «فَمَنْ بَدَّلَهُ ... فَإِنَّما إِثْمُهُ»
2- حقّ مالكیّت، بعد از مرگ نیز محترم
است و كسی حقّ تغییر وصیّت را ندارد.
«فَمَنْ بَدَّلَهُ ... فَإِنَّما إِثْمُهُ»
3- گناه آگاهانه و مغرضانه، خطرناكتر
است. «بَعْدَ ما سَمِعَهُ»
4- ایمان به اینكه ما در محضر خدا
هستیم، بهترین عامل تقوا و دوری از
تغییر و تبدیل وصیّت مردم است. «فَمَنْ
بَدَّلَهُ ... إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
🌱🥀🌱🥀
❤️ #سلام_امام_زمانم
در مسیر عاشقی هر لحظه دل دل میکنیم
درمیان موج دریا فکر ساحل میکنیم
ای امید روز های بیکسی رخصت دهی
ما میانخیمه عشق تو منزل میکنیم
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
کی شود در
ندبه های جمعه پیدایت کنم
گوشه ای تنها
نشینم تا تماشایت کنم
می نویسم روی
هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید
یک جمعه ملاقاتت کنم
🌸السلام علیک یاصاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📌 ویژهٔ طرح #خودسازی ؛ چلهٔ #نه_به_مرده_خواری
🔆 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«السامع للغيبة أحد المغتابين.»
شنوندهٔ #غيبت يكی از غيبت كنندگان است.
📚 بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۲۲۶
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #از_زبان_پدر
🔆 امام مهدی: اگر خدا اجازه میداد که ظاهر شوم و این ممنوعیت را که حکم کرده، از من برطرف می نمود، من حق را بطور آشکار در بهترین شکل و روشن ترین دلالت و واضح ترین علامت نشان میدادم.
📚 کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۱۰
🔖 #روزشمار_نیمه_شعبان ؛ ۲۳ روز تا سالروز میلاد منجی عالَم
🌷🌷🌷🌷🌷
ماڪفتر جَلدِ آسمانِ حرمیم
آسوده به زیرِ سایبانِ حرمیم
این امنیتِ ڪشورمان را بخُدا
مدیونِ همهی مدافعانِ حرمیم👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۵۱ *═✧❁﷽❁✧═* سال تحصیلی 1353 موسم مهر و مدرسه و مش
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۵۲
*═✧❁﷽❁✧═*
برای درس حرفه و فن کلاس های مهارت آموزی مثل آشپزی🥘 گلدوزی، خیاطی، روزنامه نگاری📰 فن سخنوری و ... به ساعت کلاس های رسمی اضافه شده بود.
این کلاس ها معمولا پنجشنبه ها برگزار می شد. بچه ها در کلاس های رسمی استعدادیابی می شدند و با این برنامه چهره ی خشن و خشک مدرسه به چهره ای دوست داشتنی😍 تبدیل شده بود.
بعد از تمام شدن مدرسه و گرفتن کارنامه تصمیم گرفتم😇 در کلاس خیاطی پیشرفته ی خانم دروانسیان که شامل ظریف دوزی و ضخیم دوزی بود، شرکت کنم اما متاسفانه هراچیک از درس ریاضی تجدید نداشت و یک ضرب قبول شده بود👌 اما من به دنبال یادگیری چیز دیگری بودم. با این حال حق با مادرم بود که انتظار داشته باشد آن سال روپوش مدرسه ام را که بلوز چهارخانه ی سفید و آبی همراه با کت و دامن شش ترک بود خودم بدوزم☹️
لااقل باید دوخت یکی شان را به خوبی یاد می گرفتم. زری هم به عنوان شاگرد نغمه خانم، هر روز به آرایشگاه💇♀ می رفت و مزد می گرفت و به جای ننه بندانداز به او زری خانم می گفتند.
〽️با تعدای از بچه های مدرسه گروه روزنامه دیواری تشکیل داده بودیم و گروهی دیگر که به جمع ما اضافه شده بودند دو روز در هفته به کلاس های خانم حاصلی که در مسجد 🕌مهدی موعود برگزار می شد می رفتیم. اما همه در یک گروه نبودیم❌ بعضی در کلاس تجوید و روخوانی و بعضی در کلاس تفسیر و بعضی در درس احکام شرکت می کردند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️