eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
281 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
988 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙ماه رمضان همراه با شهید ابراهیم هادی 💫 🍃بارها در منزلشان به دیدنش رفتم هیچ گاه ندیدم که سرگرم روز مرگی شود هیچ گاه ندیدم که پای تلویزیون بنشیند. 👈ابراهیم اهل ورزش بود اهل مطالعه بود و اهل علم، در مسجد و هیئت هم که بود مشغول بود. 📚به مطالعه اهمیت می داد و از محضر بزرگانی چون علامه جعفری،حاج آقا مجتهدی و حاج اسماعیل دولابی که در محل بودند بسیار استفاده می کرد. در جلسه سخنرانی آیت الله حسن زاده آملی که در قم بود شرکت می کـرد. ✨ابراهیم بر طبق این آیه به ارزش علم پی برده بود: خدا از ميان شما كسانى را كه ايمان آورده و كسانى را كه صاحب علم و دانش‌اند، به درجاتى رفعت و بزرگى مى‌دهد و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد به خوبى آگاه است. / ۱۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۱۱ *═✧❁﷽❁✧═* من هم خواستم خودم را به سپاه معرفی کن
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۱۲ *═✧❁﷽❁✧═* نمی دانستم🤔 چرا باید بنویسم من زنده ام . با این حال بی اختیار با انگشت در خیال خودم روی پایم نوشتم📝:«من زنده ام». به راستی مرگ چه ارزان شده بود مسجد🕌 روبروی خانه ی ما بود . وقتی رسیدم خواهرها مشغول آشپزی🍲 و تدارکات و بسته بندی بودند. خواهر دشتی تا چشمش👀 به من افتاد گفت: خانم کجایی؟ ستاره ی سهیل شدی زن های حامله و مادرهای شیرده🍼 پای این فابلمه ها و ظرف ها ایستادن. گفتم: من برای زایمان زن داداشم تهران رفته بودم آبادان نبودم حلالم کنید🙏 از روز سوم جنگ📛 هم در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ اهواز بودم. برای این که غیبتم را در چند روز اول جنگ جبران کرده باشم داوطلب کارهای سخت💪 می شدم تا از دل خواهر دشتی در بیاورم . او هم یک ملاقه به اندازه ی قدم دستم داد و گفت: جریمه ات اینه که تا صبح گندم هم بزنی ☹️ فردا صبح می خوایم به رزمنده ها حلیم بدیم. خواهر دشتی گفت: آذوقه 🥓🥔داره تموم می شه شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی به فرمانداری برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید👌 من و منیژه به فرمانداری رفتیم ولی گفتند: باید تا دو سه روز دیگه که مجوز تخلیه ی انبارهای آذوقه ی شرکت نفت صادر بشه صبر کنید😒 با خودم 😇گفتم: خب تا سه روز دیگه جنگ تمومه.اما خواهر دشتی گفت: پس برید از همسایه ها🏘 ذخیره ی خونه ها رو بگیرید. همسایه ها برای جبهه ها و رزمنده ها جونشون رو هم میدن. این حرف ها یعنی این که بچه ها از خواب بیدار شوید جنگ تازه شروع شده✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺💐🌸💐🌸💐🌺 💐 💐 🍀 🍀 🌸 عید است و دلم خانہ ویرانہ ، بیا 💐 این خانہ تکاندیم ز بیگانہ ، بیا 🌸 یڪ ماه تمام مهیمانت بودیم 💐 یڪ روز بہ مهمانے این خانہ بیا 🍀 🍀 🌺💐🌸💐🌸💐🌺 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌙 این کشور و آن کشور و سی‌روز مهم نیست / هرجا که تو رؤیت بشوی، عید همان‌جاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ) 📖 وَاهْدِنا بِهِ لِمَا اخْتُلِفَ فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِاِذْنِكَ 🔆 خدایا با ظهور امام زمان، به اذن خودت، ما را به مدد او به حقیقت آن‌چه که در آن اختلاف افتاده از حق، راهنمایی فرما
📌 عید است و سعید است، اگر ماه، تو باشی 🔅 یک ماه به ضیافت عشق آمده بودیم تا کوله‌بار گناهمان سبک شود و قول شرف دهیم که دگر به آن‌چه که در گذشته باعث تاریکی نامهٔ اعمالمان و طولانی‌تر شدن غیبت آن منجی موعود شده است؛ برنمی‌گردیم. 🔰 و این، رحمت بی‌نهایت پروردگار من است که چشم می‌بندد از آن همه خطای ریزودرشت در سرانجام این رمضان انتظار... رمضانی که ابتدایش رحمت، میانه‌اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش بود. ماهی که تمرین اطاعت و اخلاص در ثانیه‌به‌ثانیه‌اش موج می‌زد... 🤲 بارالها! حال که در عید بندگی تو، به قنوت ایستاده‌ایم، پایان این ماه را به مُهر «سرباز قائم آل‌محمد» برایمان مزین فرما تا ان‌شاءالله این عید، آخرین عید انتظار باشد.