eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
953 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝به پاس تنفس در حریم قدسی‌ات در شب میلادت دست به دعا برمی‌داریم وفرج یادگارت را از خداوند سریع الرضا می‌خواهیم...🏝 جناب گل پسر هفتــم از قبیله یاس شمیم روح نوازِ محمــــــدے داری به آبروی تو شرمندھ آبـرومندست رئوف هستے و الطاف بی عدد داری⚘ 💗 💗
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۴۹ *═✧❁﷽❁✧═* در همین حین صدای چند هواپیما✈️ سکوت من
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۵۰ *═✧❁﷽❁✧═* برای آخرین بار دستم را بر زخمش گذاشتم و امن یجیب المظطر اذا دعاه و یکشف السوء🤲 خواندم. چشمانش را باز کرد و گفت: خواهر این راه زینب و سیدالشهداست✅ خون توی بدنم خشکید؛ خیلی به موقع بود. در آن ساعات بهت و ناباوری🙄احتیاج داشتم که کسی متذکر شود این راه زینب و سید الشهداست، صبوری کنید👌 خیلی تلاش کردم از آمبولانس پیاده نشوم و تا بیمارستان با آنها همراه شوم اما به زور اسلحه ی🔫 عراقی ها و اصرار برادرها پیاده شدم. اصرارم برای حمل مجروحی که از ناحیه چشم👁 آسیب دیده بود بی فایده ماند. وقتی پیاده شدم دوباره سرباز با لوله تفنگش ما را به سمت آنکه چشمش مجروح شده بود هل داد. در این چند ساعت از بس لوله ی تفنگشان را به تن و بدنمان کوبیده بودند، استخوان هایمان درد گرفته بود😢 آخرین صحنه ای را که در لحظه ی پیاده شدن و بسته شدن در آمبولانس دیدم به خاطر سپردم. پسری 👨را در آمبولانس دیدم که بیست ساله به نظر میرسید. کتف چپش تیر خورده بود و زیرپوش سفید رکابی به تن داشت. محاسن مشکی و قامتی متوسط داشت. بر بازوی دست راستش که آن را با کمربندش به گردن آتل کرده بود، خالکوبی رستم و مار 🐍زنگی جلب توجه میکرد. سعی کردم قیافه ها را به خاطر بسپارم اما آنقدر در آن چند ساعت قیافه های خودی و غیر خودی و درهم و برهم دیده 👀بودم که نمیتوانستم همه ی آنها را به ذهن😇 بسپارم. دوباره پیش خواهر بهرامی و آن مجروح🤕 برگشتم. صورت و چشمهای آن مجروح پر از خون شده بود. وقتی سرش را پایین میگرفت خونریزی همراه با درد بسیار زیاد شدت میگرفت. جایی را نمیدید. من و خواهر بهرامی کنارش نشستیم. گفتم: امن یجیب بخوان تا دردت تسکین پیدا کنه👌 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🔴مطلبی که امام رضا علیه السلام به آیت الله بهجت ره فرمود! ♻️آیت‌الله فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیت‌الله بهجت را دیدار کردم.» ✨پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه هم‌درس نبودیم. شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. 🍃ما که سید بودیم. چه می‌شد دست ما را هم می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه‌السلام برای من نگویید، از اینجا نمی‌روم!» 💠سرشان را پایین انداختند. ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یک‌بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. 🔷یکی این بود: «مگر می‌شود، مگر می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!» 🔘در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار می‌شد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کم‌وزیاد دارد، آیت‌الله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند... 📗این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🌼کسی قدم به حـرم بی‌مدد نخواهد زد 🌹بدون واســطه دم از احد نـخواهـد زد 🌸گدای کوی رضا شـو که آن امـام رئوف 💐به سینه‌ی احدی دست رد نخواهد زد ✨میلاد پر از نور و شادی امام هشتم، علی‌بن موسی‌الرضا بر شما مبارک...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ روز ها برایم بهانه ی پاکی است برای بہ یاد تو بودن ، برای تازه کردن انتظارها ، برای صیقل دادن چشم براهی ها ، برای آب دادن گلدانهای شمعدانی و چیدن دوباره ی آنها در راهی که سرانجام بر قدومت بوسه می زند 💋... ... و این دلخوشی بزرگ من است : بیقراریِ ناب و امیدبخش روزها ...  📌ـ 📿 🌤✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ انفال/۴۵ «نکات آیه    💢فِئَةً به معنای گروه است. این کلمه نکره بکار رفته تا دلیل بر تحقیر و بها ندادن به مخالفین باشد. 💢مسیر سلوک و بندگی را نمی‌توان بدون خار راه طی کرد. راهزنان راه و خارهای طریق در  مسیر سلوک‌ قرار دارند؛ ولی چون سالک و مجاهد فی سبیل‌الله با قوّت الهی حرکت می‌کند همه موانع در نظر او خُرد و کوچک‌اند. 👈اگر ما موانع را بزرگ ببینیم خودمان در مقابل آنها عاجز می‌شویم ولی اگر به حول و قوّه الهی خود را توانا ببینیم، همه چیز در مقابل قدرت خدا ناچیز است. 💢 ثابت‌قدم باشید. این اولین توصیه‌ای است که هنگام مشاهده موانع پیشنهاد می‌شود. تصمیم به عقب‌گرد نداشته باشید، ثبات قدم و عزم راسخ و نیّت ثابت و اراده پولادین داشته باشید. سخن از عزم و اراده و نیّت به جهت آن است که گاهی انسان فکر می‌کند ثبات قدم عملی دارد؛ اما این ثبات قدم ظاهری است. 💢 خداوند در این آیه از ثبات عملی سخن می‌گوید؛ چون می‌داند که بسیاری از مؤمنین ثبات قدم عملی ندارند. خدا از درون ما آگاه است و از تردیدهای درونی‌مان با خبر. او می‌داند تردیدهای درونی‌ اجازه ثبات قدم به بعضی از مؤمنین را نمی‌دهد. 💢فاثبتوا👈 صبر اولین سلاحی است که سالک باید در تندبادهای زندگی با خود داشته باشد و در مقابل آنها مقاومت جدی کند و هراسی به خود راه ندهد. ✍علامه طباطبایی (ره) در رابطه با ذکر کثیر می‌گویند: ذکر کثیر آن است که انسان به یاد بیاورد خدا معبود اوست و مرگ و حیات و نفع رسانی و دفع ضرر به دست اوست و وعده نصرت را او می‌دهد و انسان در این مبارزه چه ظاهراً مغلوب شود و یا حقیقتاً غالب در هر حال موفق است چون خدا با اوست. 💢ذكر كثیر راه حلي است براي مقابله با دشمن و مواجه شدن با موانع. 💢با ذكر كثير یقین ما مرتباً تقویت می‌شود و اعتقاداتمان مجدداً بازسازی می‌شود و قلب آرامش مي‌يابد 💢انسان هرچه به خدای سبحان توجه بیشتری داشته باشد از ظلمات و ناتوانی‌ها و نواقص خود بیشتر فاصله مي‌گيرد و توجهش به کمال و قدرت و نورانیّت جذب می‌گردد و اگر به مشکلات زندگی‌اش توجه کند توجهش به حق کم می‌شود. لّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ 👈ثبات قدم به ضمیمه ذکر کثیر قطعاً موفقیت‌آفرین است. این دو در صورتی به موفقیت ختم می‌شود که خالصانه باشند نه هر نیّتی
📌 چقدر این لقب برازندۀ شماست 🔆 «خورشید»، چقدر این لقب برازندۀ شماست. به‌راستی که «اَلاِمامُ کَالشَّمسُ‌الطالِعَه...» شما که شمس‌الشموس‌ هستید، نورِ شماست که گرما می‌بخشد و روشن می‌کند. کلام شماست که راه را نشان می‌دهد: ➖ خسته و تنهایی؟ رفیق می‌خواهی؟ «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ» ➖ یتیم مانده‌ای؟ پناه می‌خواهی؟ « اَلاِمامُ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ» 🌅 آری، شما همیشه حضور دارید، همیشه می‌تابید، حتی در تاریکی شب، حتی از پشت ابر مانند مهدی، از پس پردۀ ‌غیبت. 🌸 ولادت علیه السلام مبارک باد.
💌 سلامت معنوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۵۰ *═✧❁﷽❁✧═* برای آخرین بار دستم را بر زخمش گذاشتم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۵۱ *═✧❁﷽❁✧═* چرا جلو نیامدی و تلاش نکردی سوار آمبولانس🚑 شوی و با آنها به بیمارستان بروی؟ ممکن است چشمهایت را از دست بدهی. -صلاح نبود❌ تعجب کردم:چی؟ از اینجا ماندن که بهتر بود. اینجا حتی وسایل کمکهای اولیه هم نداریم و با فشار دست میخواهیم خونریزی را بند بیاوریم. پرسیدم: شما باهم اسیر 🙌شدید؟ گفت: من و میرظفرجویان و مجید جلال وند و عبدالله باوی با هم بودیم. به آرامی گفت: عراقی ها کجا هستند؟ -آن طرف ایستاده اند. -صدای ما را میشنوند؟ چند نفرند؟ -چرا میپرسی❓ در یک فرصت مناسب کیفم💼 را از جیب شلوارم بیرون بکشید و آن را از بین ببرید. اگر آن را از بین ببرید راحت میشوم و درد چشمانم را تحمل میکنم✅ مگر شما را تفتیش نکردند؟مگر جیب های شما را خالی نکردند؟ شما اسلحه🔫 داری؟ نکردند؟ شما اسلحه داری؟ گفت: نه، چندتا ماشین را باهم گرفتند. چون مجروح بودم فقط دستهایم را بستند و اینجا انداختند☹️ کفش های خواهر بهرامی، کفش های سفید👟 تابستانی پرستاری بود که روی سطح آن سوراخ های ریزی داشت . هردویمان در یک وضعیت نشسته بودیم. پاها 👣را جفت کرده و زانوها را در بغل گرفته بودیم. نگاه من به زمین خیره 👀بود. به همه چیز فکر میکردم، به گذشته به آینده ی نامعلومی که در پیش داشتم😞بی اختیار از روی زمین دانه دانه سنگریزه برمی داشتم و در سوراخ کفش های او فرو میکردم تمام سطح کفش های👟 خواهر بهرامی پر شده بود از سنگریزه. وقتی هردو کفش های او از سنگریزه پر شد یکباره گفت: راستی چی شد منو مریم معرفی کردی، آخه اسم خواهرم مریمه، من میتونم هر اسمی داشته باشم به جز مریم😒 -طوری نیست منم اسم خواهرم مریمه، اسم کوچیکت چیه؟ -شمسی -ولی از این به بعد تو میشی خواهرم و من تو رو مریم صدا میکنم✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای‌ما✋ 🏝بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن‌تان را انکار کند... ای اَمان آسمان و زمینیان.... بر ما بتاب ای خورشید امامت...🏝 ⚘اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرِینَ وَ عَلَى شِیعَتِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ بَلِّغْهُمْ مِنْ آمَالِهِمْ [أَفْضَلَ] مَا یَأْمُلُونَ بار خدایا، بر او و بر پدرانش، آن امامانِ پاک، و بر شیعیانِ ناب و زبده‌اش درود فرست و آنان را به برترین آرزوهایشان برسان⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅آیه‌ای از سوره حدید 📖اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.[حدید/۱۷] 🔸بدانید که خدا زمین را پس از مردنش زنده می‌کند ما آیات را برایتان به روشنی بیان کردیم باشد که به عقل دریابید. 💢 امام باقر علیه السلام در درباره این آیه شریفه فرمودند: 🔻«َیُحْیِیهَا اللَّه عزوجلُّ بِالقائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعد موتهاِ، بموتِها : کفرُ اهْلِها، والکافر میّت.» «خدای تعالی زمین را به واسطه قائم (علیه السلام) زنده می‌کند پس از آنکه مرده باشد و مقصود از مردنِ آن کفرِ اهل زمین است و کافر همان مرده است. 📚کمال الدین و تمام النعمه ،ج۲،باب ۵۸،ح۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 🔴 آیا لقب «قائم»، نزد اهل بیت پیامبر تنها برای امام دوازدهم به کار رفته است؟ ‌ ‌ 👤 : «وقتی که در خدمت امام باقر در روزهای آخر عمرش صحبت می‌شود و سؤال می‌شود که قائم آل محمد کیست؟ ‌حضرت یک نگاهی می‌کنند به امام صادق. می‌گویند که گویا می‌بینم که قائم آل محمد این است. ‌ ‌ ◽️ البته می‌دانید که قائم آل محمد یک اسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولیّ عصر صلوات‌اللَّه‌علیه نیست. ‌حضرت ولی‌عصر صلوات‌اللَّه‌علیه، قائم نهایی آل محمد است، اما همهٔ کسانی که از آل محمد در طول زمان قیام کردند -چه پیروزی به دست آورده باشند چه نیاورده باشند- اینها قائم آل محمدند. ‌ ‌ 🔸 و این روایاتی که می‌گوید وقتی قائم ما قیام کند این کارها را می‌کند، این رفاه را ایجاد می‌کند، این عدل را می‌گستراند، منظور حضرت ولیّ عصر نبود آن روز. ‌ ‌ 🔆 منظور این بود که آن شخصی از آل محمد که بَناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتی که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود.» 📆 ۱۳۵۸/۰۳/۲۱