🌷🌷🌷🌷🌷
هیچوقت فکر نکن که امام زمان کنارت نیست.
همهٔ حرفها و شکایتها رو به امام زمان بگو و این رو بدون که تا حرکت نکنی، برکتی نمیاد سمتت👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 انتخابشده
📝 فرازی از سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در #خطبه_غدیر دربارهٔ امام زمان:
🔆 آگاه باشید! او (حضرت مهدی ارواحناله الفداء) برگزیدهٔ خدا و منتخب اوست.
ZiyaratAleYasin1399.mp3
10.28M
🤲 قرائت زیارت #آل_یاسین
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
#شبهاتامامت
🏝پاسخ به شبهات آیهی اکمال🏝
👈 قسمت چهارم👉
🔸امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.»
📚علامه امینى، الغدیر، ج۱، ص ۲۳۴
🔸 اما "اتمام نعمت"به چه معناست؟
«و اتممت علیکم نعمتى» یعنی: و نعمت خود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست؟ آیا هرچه خداوند آفریده براى همه ی مردم نعمت است؟ ممکن است یک چیز براى فردى نعمت باشد، ولى همان چیز براى دیگرى بلا به حساب آید.
شاید برتر از قرآن - پس از وجود ائمه اطهار(علیهم السلام) - در این عالم، نعمتى نباشد. با وجود این، خداوند درباره ی قرآن مى فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء، ۸۲)
#ویژهبرنامهاستقبالازعیدغدیر
#فقطحیدراميرالمؤمنيناست💚
🔸ای مردم، من راه مستقیم خداوند هستم که شما را به پیروی آن امر نموده، و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایتاند، به حق هدایت میکنند و به یاری حق به عدالت رفتار میکنند.
🔅«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مالِکِ یوْمِ الدّینِ، اِیاکَ نَعْبُدُ وَ اِیاکَ نَسْتَعینُ، اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضّالّینَ».
🔸 این سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است. ایشان دوستان خدایند که ترسی بر آنان نیست و محزون نمیشوند، بدانید که حزب خداوند غالب هستند.
📚فرازی از خطبه غدیر
#غدیر
#عید_غدیر
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۷۳ *═✧❁﷽❁✧═* بی انکه مصلحت اندیشی یا تقیه کنم از دی
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۷۴
*═✧❁﷽❁✧═*
دیدن چند مجروح ایرانی و فضای حاکم بر مرز ایران 🇮🇷و عراق، حال و هوای در وطن بودن را برایم زنده نگه داشته بود اما مسیری که ماشین 🚕در آن حرکت میکرد بوی غربت و مرارت میداد.
دلم ❤️میخواست بپرسم کجا میرویم اما هنوز بوی خون در دهانم میپیچید و لبانم خشک بود و راستش را بخواهید میترسیدم که طرف دیگر صورتمم هم نجس شود. بعد از یک ساعت⌚️ به اردوگاهی رسیدیم که با سیم های خاردار محصور شده بود و در محوطه اش تعدادی اتاق وجود داشت. نمیدانستم انجا کجاست .
دیگر برایم مهم نبود کجا هستم. وقتی در ایران نباشم، دیگر چه فرقی میکرد کجا باشم☹️
من از شهرم، خانه ام و خانواده ام دور شده بودم.
با توقف خودرو و پیاده شدن ما سربازهای 👨🏭نگهبان و هفت، هشت نفر از درجه داران نظامی دور من ومریم حلقه زدند. یکیشان جلو آمد🚶♂
گفت: بنت الخمینی شنو اسمچ( دختر خمینی اسمت چیه)❓
گفتم:معصومه
گفت: ها جنرال معصومه( /آهان ژنرال معصومه)
از مریم پرسید: بنت الخمینی انت شنو اسمچ؟(دختر خمینی اسم تو چیه)
-انتن خوات؟(خواهر هستید❓)
- بله خواهر هستیم
-الخمینی ایدی بناته للمعرکه لیقاتلن له؟(خمینی دخترهایش را هم میفرستد جبهه برایش بجنگد⁉️)
گفتم: نه ما امدادگر هلال احمر هستیم.
گفت:باوعی ذاک الصوب( به آن طرف نگاه کن👀)
اشاره کرد به یکی از اتاق ها یی که در پانصد متری محوطه قرار داشت. دختری را دیدم که با نگاه نگران و روسری🧕 بلند مشکی از پنجره یکی از اتاق ها به بیرون نگاه میکند. از آن فاصله چیز بیشتری نمیتوانستم❌ ببینم و بفهمم.
گفت: نفس البدله و نفس اللون لابسین، هی هم من حرس الخمینی.( لباس های🧥 یک شکل و یک رنگ به تن دارید. او هم پاسدار خمینی است)
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_هود_آیه_۹۲
#برای_مشرکین_قوم_و_قبیله_
مهمتر_از_خداست
حضرت شعیب علیه السلام فرمود: ای قوم من آیا این چند نفر قوم و قبیله من نزد شما از خداوند عزیزترند?( بخاطر فامیلی به من آزاری نمیرسانید , چرا بخاطر خدا سخنانم را نمی پذیرید?)
پروردگار من به تمام اعمالی که انجام می دهید احاطه کامل دارد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#اوخواهدآمد
🍂مردی شبیه آسمان از ایل خورشید
با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد...
🍂پای تمام چشمه ها نرگس بکارید
نور دل چشم انتظاران خواهد آمد...
🍂یاس سپید من به صبح عشق سوگند
روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد...
|•🌱|آقــاے خــوبـــــ♥️ــــم هر جا کہ هستے...🕊🌤
با هــزاران شـ♥️ـوق دیدارتــان ســـلامـ✋🏻...🥀•|
🌤 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم 🌤
🤲🏻✨اللهُمَّ عَجِّـلْ لِـوَلِیِّـکَ الـْفَرج✨🤲🏻
سلام مولای ما
🏝جوی کوچک وجود ما
تنها با پیوستن
به اقیانوس وجود شما
آرام میگیرد.
سلام آرامشجان🏝
⚘وَ لا تَجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْحَنَقِ وَ الْغَيْظِ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ فَإِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ ذَلِكَ فَأَعِذْنِي وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ فَأَجِرْنِ
و مرا از کینه توزان بر خاندان محمّد علیهم السلام قرار نده که من از این امور به تو پناه مىآورم، پس پناهم بده، و از تو پناه میخواهم پس در پناهم بگیر⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌷🌷🌷🌷🌷
حاج قاسم سلیمانی: معتقدم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه ظهور بكنند،
حكومتی که ايجاد ميكنند، قلّهی آن حکومت، آن دورهای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#مهدویتدرقرآن
🔅آیهای از سوره صف
📖وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ... [صف/۱۳]
🔸نعمت دیگری که آن را دوست دارید به شما می بخشد و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است و مومنان را بشارت ده.
🔹حضرت امام باقر علیه السلام درباره قول خداوند تعالی «وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ» فرمودند:
« یعنی فتح قائم آل محمد در دنیا»
📚الزام الناصب ،ج۱،ص۴۲۲
من که جا مانده ی آن خار و خسم میدانم
من که از دود گرفته نفسم میدانم
که چه دردیست به صحرا غم بی بابایی
غم گهواره ی خالی و غم لالایی
#شهادت_امام_محمد_باقر(علیه السلام)🥀 تسلیت باد
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۷۴ *═✧❁﷽❁✧═* دیدن چند مجروح ایرانی و فضای حاکم بر
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۷۵
*═✧❁﷽❁✧═*
بی تاب یک نگاه دیگر به آن دختر شده بودم. دلم ❤️میخواست می توانستم دوباره برگردم و بیشتر نگاه کنم اما هنوز صدای سیلی دکتر سعدون در گوشم زنگ میزد.
پرسید:چرا آمدید جبهه؟ میخواهید با ما بجنگید؟
نمیتوانستم به عربی صحبت کنم. صدا زدند: حامد، حامد...ترجم(ترجمه کن)
گفتم: مادر شهری که زندگی میکردیم اسیر شدیم😔
گفت: دیچ المدینه چانت بحالت حرب( ان شهر در حال جنگ بود)
گفتم: شما وارد شهر ما شدید و مارا دزدید و به اینجا اوردید☹️
مثل اینکه وجدان درد گرفته باشد با عصبانیت😡 همه را متفرق کرد و دستور داد ما را به سمت اتاق همان خواهری که حرس الخمینی(پاسدار) بود هدایت کنند و با تاکید گفت: الچی ممنوع( صحبت کردن ممنوع)🚫
هرچه به اتاق نزدیک تر میشدم چهره ی محو دختری که از فاصله پانصد متری دیده بودم واضخ تر میشد. نمیدانستم او کیست؟ دختری با قامت بلند، بیست و شش تا بیست و هفت ساله، سفیدرو با مانتو و شلوار خاکی همرنگ و فرم لباس خودم😍 چشمانی روشن اما مضطرب داشت.
هنوز در باز نشده بود که از پشت پنجره گفت: سلام🤚
هنوز جوابش را نداده بودیم کهه نگهبان با تحکم گفت: ممنوع
گفتم: یعنی چی ❗️ سلام هم ممنوع است❓
در 🚪را باز کردند و ما سه دختر ایرانی در کنار هم قرار گرفتیم.
محال است سه خانم🧕 کنار هم باشند و حرف نزنند. فارغ از همه ی مقررات ممنوعه از هم پرس و جو کردیم.
همه چیز را با اعتماد تمام به هم میگفتیم، او خودش را اینطور معرفی کرد: من فاطمه ناهیدی، ماما هستم. بعد از اینکه درسم📚 تمام شد به مناطق محروم رفتم چون احساس میکردم وجودم انجا لازم تر است💯
در یکی از روستاها ی اطراف بم بودم که خبر شروع جنگ 📛را شنیدم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️