eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
280 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
989 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* از روز هفدهم 📅و هجدهم بيشترين لحظه ها
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۳۸۸ *═✧❁﷽❁✧═* از روز هفدهم 📅و هجدهم بيشترين لحظه ها و ساعت هاي آن روزها را در عالم ديگري سپري مي كرديم . سرم بزرگ تر از تنم شده بود و ديگر توان كشيدن آن را نداشتم . كاسه سرم خالي شده بود و صداها مثل سنگ ريزه هايي بودند كه در ظرف خالي اين طرف و آن طرف مي شدند...😞 صدا هايي در جمجمه ام نجوا مي كرد كه اينجايي نبود . همه همديگر را مي شناختند و به هم نشان مي دادند و سلام ✋و خوش آمد مي گفتند . ديگر استخوانهايم از اينكه روي زمين سرد و نمور افتاده بود تير نمي كشيد و درد نمي كرد ❌چشم هايم 👀همه چيز را زيبا تر از هميشه مي ديد ، افق نگاهم دور و دورتر ها را مي ديد ، راه كه مي رفتم🚶‍♀ سفتي زمين را زير پايم حس نمي كردم . همه جا رنگ داشت نه از جنس رنگ هايي كه از آنها خاطره می کند😒 پس کالسکه ران کو! باغ حیاطمان کو، غوره🍇 های کیسه شده ، مترسک باغچه ، حالا که آنها نیستند پس خواهرانم کجایند❓ من هنوز زنده ام؟ یعنی من نمرده بودم! اینجا کجاست؟ من روی تخت خوابیده ام😴 ، یعنی آن کالسکه همین کجاوه ای است که روی آن افتاده ام . فقط سرم را این طرف و آن طرف می چرخاندم .از لا به لای آن همه آدم فاطمه را دیدم👀 که او هم بر روی تخت کنار من خوابیده بود. قطره قطره های سرم که وارد رگ های من می شد مرا نسبت به اطرافم هوشیار و زنده می کرد👌 اما من نمی خواستم زنده بمانم ، من شجاعانه💪 به استقبال مرگ رفته بودم. در یک چشم به هم زدم سرم را محکم از دستم کشیدم. داشتم از آن همه درد 🤕و رنج خلاص می شدم و حالا با یک کیسه آب دوباره می خواهند مرا به روز اول باز گردانند . نه ، اصلا❌ فاطمه و حلیمه و مریم هم مخبت عراقی ها را پس می زدند. چقدر شبیه هم شده بودیم . دست و پاهایمان👣 را با طناب به میله های تخت بستند و به زور یک کیسه سرم وارد بدن ما شد . در همین رفت و آمدها و سروصداها🗣 ، کسی تکانم می داد و به زبان فارسی با لهجه عربی می گفت : خواهر من حالت خوب است❓ چشم هایم را باز کردم ! پیرمردی👴 را دیدم حدود هفتاد سال با عمامه ای مشکی که عبایی پشم شتری 🐫را بر دوشش انداخته بود و ریش بلند سفیدی که اصل و قلابی بودن آن را نمی فهمیدم . او بالای سرم ایستاده بود و به نرمی صحبت می کرد و می گفت : - من امام خمینی عراق هستم ، من صاحب کتاب و فتوا هستم . شما هم مثل خواهر دینی من هستید ، می دانی این کاری که می کنی انتحار است و انتحار در اسلام حرام است😳 ر داشتند که لباس هایمان👚 را که شبیه لباس گداهای سامرا شده بود با لباس بیمارستان عوض کنیم . روی همه وسایل تخت و پا تختی و همه چیز برچسب اموال بیمارستان 🏨الرشید خورده بود . لبخندهای زورکی و محبت های افراطی شان نشان از یک خبرجدید داشت😞 گفتند هر چهار نفر در یک اتاق بنشینید . من و فاطمه را به اتاق حلیمه و مریم که در 🚪اصلی اتاق به آن باز می شد بردند . آنقدر سرم غذایی زده بودند که زیر پوست هایمان آب جمع شده بود . به چهره های همدیگر نگاه 👀می کردیم ، مثل این بود که تازه متولد شده ایم و یکدیگر را پیدا کرده ایم . ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۷۴ دائمیشان و آنها ( که با نهایت شکوه و جلال وارد بهشت می شوند) می گویند, حمد و سپاس مخصوص خدادندی است که به وعده خویش در باره ما وفا کرد و زمین( بهشت) را میراث ما قرار داد که هر جا را بخواهیم منزلگاه خود قرار دهیم. چه خوب است پاداش عمل کنندگان (و کسانی که ایمان خویش را با عمل صالح ثابت نمودند)
تهران پر از طراوت عطر و شمیم توست 💫چشمان نا امید به دست کریم توست جانی دوباره می دهد این جا به زائران 💫کرب و بلای کشور ایران حریم توست
🏝بی‌قرار توام چنان که درخت خزان‌زده برای بهار یا طفلی گم‌شده برای پدر یا قایقی شکسته برای ساحل ... بی‌قرار توام ای قرار دلم ... بی‌قرار توام ای آرام جانم ... بی‌قرار توام ای مونس روانم...🏝 ⚘سالروزمیلاد حسنی مبارک⚘ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ : خدایا ! بہ من چشمانی بده ڪہ هـمیشہ تو را ببینم و حسی ڪہ هـمیشه تو را احساس ڪنم . . . الله علیه وآله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شبتون_شهدایی هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
🌹 سهم نود_وششم : نامه ۳ تا نامه ۱ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ۲ : نامه به مردم كوفه پس از پیروزی بر شورشیان بصره در ماه رجب سال ٣٦ هجری، که کوفیان نقش تعیین کننده داشتند. 🔹تشكر از مجاهدان از جنگ برگشته 🔻خداوند شما مردم كوفه را از سوی اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله سلم) پاداش نيكو دهد، بهترين پاداشی كه به بندگان فرمانبردار و سپاسگزاران نعمتش عطا می فرمايد، زيرا شما دعوت ما را شنيديد و اطاعت كرديد، به جنگ فرا خوانده شديد و بسيج گرديديد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ۱ : نامه به مردم كوفه به هنگام حرکت از مدینه به طرف بصره، در سال ٣٦ هجری 🔹افشای سران ناكثين 🔻از بنده خدا، علی اميرمؤٔمنان، به مردم كوفه كه در ميان انصار پايه ای ارزشمند و در عرب مقامی والا دارند. پس از ستايش پروردگار، همانا شما را از كار عثمان چنان آگاهی دهم كه شنيدن آن چونان ديدن باشد. مردم بر عثمان عيب گرفتند و من تنها كسی از مهاجران بودم كه او را به جلب رضايت مردم واداشته و كمتر به سرزنش او زبان گشودم، اما طلحه و زبير آسان ترين كارشان آن بود كه بر او یورش برند و او را برنجانند و ناتوانش سازند، عايشه نيز ناگهان بر او خشم گرفت، عدّه ای به تنگ آمده او را كشتند، آنگاه مردم بدون اكراه و اجبار با من بيعت كردند. آگاه باشيد، مدينه مردم را يكپارچه بيرون رانده و مردم نيز برای سركوبی آشوب از اوفاصله گرفتند، ديگ حوادث آشوب به جوش آمده و فتنه ها بر پايه های خود ايستاد، پس به سوی فرمانده خود بشتابيد و در جهاد با دشمن بر يكديگر پيشی گيريد به خواست خدای عزيز و بزرگ. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄