ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۳۴ *═✧❁﷽❁✧═* لوسینا که همچنان بی قرار باز کردن چمدا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۳۵
*═✧❁﷽❁✧═*
بعد از دوخت و دوز لباس های👚🧥 جدید ،
روپوش و شلوار 👖 و مقنعه ای را که دو سال امانتدار تن و بدنمان و نگهدار آبرو و حیثیتمان بودند بوسیدیم و به کوله پشتی🎒 اسارت سپردیم البته با وجود گذشت دوسال از اسارتمان هنوز دوست نداشتیم ، لباس اسارت🙌 به تن کنیم اما روپوش نو را به فال نیک گرفتیم تا شاید با پایان جنگ و بوی خوش آزادی همراه باشد👌
دو روز بعد از اینکه هیأت صلیب سرخ اردوگاه را ترک کرده بود ، لوسینا با چهره ای شاد و خندان☺️ همراه با چمدانی بزرگ تر از چمدان قبلی آمد .
توان حمل چمدان را نداشت اما اجازه نمی داد کسی دیگری هم آن را حمل کند . با شوق و ذوقی بیشتر از دفعه قبل گفت :
- با کمک یک زن عراقی برایتان چادر مشکی خریدم😍 اما نمی دانم چطور می توانید از این پارچه استفاده کنید😳
پارچه مشکی را که دیدیم کلی خندیدیم و لوسینا که از خنده ما خیلی خوشحال شده بود پرسید:
- این همان چیزی است که شما می خواستید؟
خنده ما بیشتر از بابت بد جنسی عراقی ها بود . او حتما می دانسته پارچه چادری یا عبایی چیست اما به لوسینا یک پارچه ضخیم مشکی برزنتی نشان داده بودند ؛ از جنس پارچه هایی که روی ماشین ها می اندازند . خانم لوسینا با تعجب 😱پرسید :
- چطور در هوای پنجاه درجه شهر الانبار این پارچه سنگین و ضخیم را می خواهید روی سر بیاندازید و از آن استفاده کنید ؟
دوباره تکرار کرد :
- من درست خریده ام ❓ این همان چیزی است که شما می خواستید ؟ قابل استفاده است❓
اگرچه هیچ شباهتی به پارچه چادری نداشت گفتیم :
- بله ، دقیقاً همان است✅
تشکر کردیم و او به امید دیدار بعدی خداحافظی کرد✋
زمانی که ساعت آمار و صبحانه و هواخوری برادرها بود ما داخل اتاق بودیم و با این وضع در جریان حوادث و اخبار اردوگاه قرار نمی گرفتیم❌
با آمدن صلیب سرخ توانستیم امتیاز آسایشگاه روبرو را برای هواخوری بگیریم .
پنجره های آن آسایشگاه با رنگ استتار شده بودند . بخشی از رنگ را تراشیدیم تا روزنه ای به حیاط و آسایشگاه برادرها به رویمان باز شود .
دور از چشم حمزه ، از آن روزنه ، نوبتی در جریان رفتار بعثی ها و رنجی😥 که برادر ها می بردند ، قرار می گرفتیم و بیشتر متوجه حجم نفرتی که از ما داشتند می شدیم . کابل از دست آنها نمی افتاد . ورزش و تفریح و بازی نگهبان ها ، ضربه هایی که بر تن نحیف برادران اسیر فرود می آوردند ، بود ، گاهی مثل گرگ🐺 زخمی دنبال اسیران به همه سوراخ سمبه ها سرک می کشیدند و تنها منطق شان چوب و چماق بود و با همین منطق از اسرای تازه وارد استقبال می کردند😞
از لنز ساختگی دوربین آسایشگاه ساعت ها به تماشای👀 برادران اسیرمی نشستیم . هر کاری که خمیس و عبدالرحمن و حمزه به برادران امر می کردند ما هم همان کار را انجام می دادیم تا در تحمل رنج آنها شریک باشیم و در این درد تنها نباشند👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_طلاق_آیه۵
هرکس تقوای الهی پیشه کند واز مخالفت فرمان او بپرهیزد,
خداوند گناهان او را می بخشد و پاداش او را بزرگ می سازد.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
✋ سلام حضرت بهشت، مهدی جان
🌸 امید به آمدنتان ، هر صبح مثل سپیده، در ما طلوع می کند و با هر ضربان در رگ هایمان جاری می شود و با هر نفس در وجودمان زنده می گردد ...🌸🍃
🌼 امید به آمدنتان مثل اکسیری حیات بخش و نشاط آفرین ، ما را هر صبح به پرواز وا می دارد ...🌼🍃
امید به آمدنتان، امید به همه ی خوبی هاست
امید به همه ی دل خوشی هاست 🌹🍃
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🏝قلبم تنها سرمایهی من است
و من هر صبح آن را
به دستان مهربان شما میسپارم
تا از گزند این روزگار پرفریب در امان بماند...
تا هرلحظه از یاد بهشتي شما لبريز باشد...
تا غم در آن لانه نکند و اضطراب و بیقراری در آن راه نیابد...
من اگر از یاد و نامتان دور شوم،
یخ میزنم ، میمیرم،
تمام میشوم...🏝
⚘وَ عَذِّبْ أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ وَلِیِّكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ وَلِیِّكَ وَ أَیْدِی عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ
آنان رابه هلاكت رسان و دشمنان خود و دشمنان ولى خود و دشمنان رسولت كه درودت بر او و آنان باد همه ی رابه دست ولى قائم خود و به دست بندگان با ايمانت عذاب نما⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#فاطمیه #امام_زمان
۶روزماندهتاپرواز #حاج_قاسم
چه شقایق باشد،
چه گل پیچک و یاس،
جای یک گل خالیست
تا نیاید مهدی؏ـج
زندگی دشوار است
#یاایهاالعزیز💙
#شهید_علی_حیدری
🌷🌷🌷🌷🌷
شهید علی حیدری اهل مراقبت و محاسبه نفس بود،او هیچ زمانی را مانند شرایطی که با خدا خلوت می کرد دوست نداشت در این شرایط از خودش بیخود می شد و متوجه اطرافش نبود، او فقط و فقط در محضر دوست بود .
همیشه قبل از اذان صبح بیدار بود برای اقامه نمازشب.میگفت؛ وقتی توی جمع هستی خدا میگوید این سرش شلوغ است ولی وقتی تنها باشی خدا می آید سراغت.
[نماز شب در تاریکی و خلوت قرار داده شده است تا جذب رحمت الهی و همنشینی با خدا مشهود باشد]👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷