eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
300 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
951 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅 السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... 🌱سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز شصت وسوم ┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄ 📜 : نامه به مالک اشتر 8⃣ شناخت اقشار گوناگون اجتماعی 🔹سوّم سيمای كارگزاران دولتی 🔻سپس در امور كارمندانت بينديش و پس از آزمايش به كارشان بگمار و با ميل شخصی و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهای مختلف وادار نكن، زيرا نوعی ستمگری و خيانت است. كارگزاران دولتی را از ميان مردمی با تجربه و با حيا از خاندانهای پاكيزه و با تقوی كه در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزيشان كمتر و آينده نگری آنان بيشتر است. سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار، كه با گرفتن حقوق كافی در اصلاح خود بيشتر می كوشند و با بی نيازی، دست به اموال بيت المال نمی زنند و اتمام حجّتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسی كن و جاسوسانی راستگو، و وفا پيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسی پنهانی تو از كار آنان، سبب امانت داری و مهربانی با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن و اگر يكی از آنان دست به خيانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تأييد كرد به همين مقدار گواهی قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن و آنچه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير سپس او را خوار دار و خيانتكار بشمار و طوق بد نامی به گردنش بيفكن. 🔹چهارم سيمای ماليات دهندگان 🔻ماليات و بيت المال را به گونه ای وارسی كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودی ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه می باشد و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند. بايد تلاش تو در آبادانی زمين بيشتر از جمع آوری خراج باشد كه خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود و حكومتش جز اندك مدّتی دوام نياورد. پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينی ماليات، يا آفت زدگی، يا خشك شدن آب چشمه ها، يا كمی باران، يا خراب شدن زمين در سيلابها، يا خشكسالی، در گرفتن ماليات به ميزانی تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد زيرا آن، اندوخته ای است كه در آبادانی شهرهای تو و آراستن ولايتهای تو نقش دارد، و رعيّت تو را می ستايند و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهی شد و به افزايش قوّت آنان تكيّه خواهی كرد، بدانچه در نزدشان اندوختی و به آنان بخشيدی و با گسترش عدالت در بين مردم و مهربانی با رعيّت، به آنان اطمينان خواهی داشت، آنگاه اگر در آينده كاری پيش آيد و به عهده شان بگذاری، با شادمانی خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادی قدرت تحمّل مردم را زياد ميكند. همانا ويرانی زمين به جهت تنگدستی كشاورزان است و تنگدستی كشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نميگيرند. 🔹پنجم سيمای نويسندگان و منشيان 🔻سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستی بينديش و كارهايت را به بهترين آنان واگذار و نامه های محرمانه كه در بر دارنده سياستها و اسرار تو است از ميان نويسندگان به كسی اختصاص ده كه صالح تر از ديگران باشد كسی كه گرامی داشتن، او را به سركشی و تجاوز نكشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت كند و در رساندن نامه كار گزارانت به تو يا رساندن پاسخهای تو به آنان كوتاهی نكند و در آنچه برای تو می ستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموش كار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادی سستی نورزد و در برهم زدن قراردادی كه به زيان توست كوتاهی نكند و منزلت و قدر خويش را بشناسد همانا آن كه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهلتر است. مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيز هوشی و اطمينان شخصی و خوش باوری خود تكيه نمایی، زيرا افراد زيرك با ظاهر سازی و خوش خدمتی نظر زمامداران را به خود جلب می نمايند، كه در پس اين ظاهر سازيها نه خيرخواهی وجود دارد و نه از امانت داری نشانی يافت می شود لكن آنها را با خدماتی كه برای زمامداران شايسته و پيشين انجام داده اند بيازمای به كاتبان و نويسندگانی اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثاری نيكو گذاشته و به امانت داری از همه مشهورترند كه چنين انتخاب درستی نشان دهنده خيرخواهی تو برای خدا و مردمی است كه حاكم آنانی. برای هر يك از كارهايت سرپرستی برگزين كه بزرگی كار بر او چيرگی نيابد و فراوانی كار او را در مانده نسازد و بدان كه هر گاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودی وجود داشته باشد كه تو بی خبر باشی خطرات آن دامنگير تو خواهد بود. ┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄
هدایت شده از او خـواهد آمـد³¹³
🔴 بهت میده برای زندگی کردن: 🔴 eitaa.com/joinchat/910360653C20195a17df
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز شصت وچهارم ┄═❁🍃❈🦋✨🦋❈🍃❁═┄ 📜 :نامه به مالک اشتر 8⃣ شناخت اقشار گوناگون اجتماعی 🔹ششم سيمای بازرگانان و صاحبان صنايع 🔻سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكاری سفارش كن بازرگانانی كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن می باشند و بازرگانانی كه با نيروی جسمانی كار می كنند، چرا كه آنان منابع اصلی منفعت و پديد آورندگان وسايل زندگی و آسايش و آوردندگان وسايل زندگی از نقاط دور دست و دشوار می باشند، از بيابانها و درياها، و دشتها و كوهستانها، جاهای سختی كه مردم در آن اجتماع نمی كنند، يا برای رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمی آرامند و از ستيزه جویی آنان ترسی وجود نخواهد داشت، مردمی آشتی طلبند كه فتنه انگيزی ندارند. در كار آنها بينديش چه در شهری باشند كه تو به سر ميبری، يا در شهرهای ديگر، با توجه به آنچه كه تذكر دادم. اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان، كسانی هم هستند كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كننده اند كه تنها با زورگویی به سود خود می انديشند. و كالا را به هر قيمتی كه می خواهند می فروشند، كه اين سود جویی و گران فروشی برای همه افراد جامعه زيانبار و عيب بزرگی بر زمامدار است. پس از احتكار كالا جلوگيری كن كه رسول خدا (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) از آن جلوگيری می كرد بايد خريد و فروش در جامعه اسلامی به سادگی و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخ هایی كه بر فروشنده و خريدار زيانی نرساند، كسی كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود، امّا در كيفر او اسراف نكن. ┄═❁🍃❈🦋✨🦋❈🍃❁═┄ 🔹هفتم سيمای محرومان و مستضعفان 🔻سپس خدا را ! خدا را ! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چاره ای ندارند و عبارتند از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در اين طبقه محروم گروهی خويشتن داری كرده و گروهی به گدایی دست نياز بر می دارند، پس برای خدا پاسدار حقّی باش كه خداوند برای اين طبقه معيّن فرموده است: بخشی از بيت المال و بخشی از غلّه های زمينهای غنيمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پايين اختصاص ده زيرا برای دورترين مسلمانان همانند نزديكترين آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسؤول رعايت آن می باشی. مبادا سر مستی حكومت تو را از رسيدگی به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهای فراوان و مهم عذری برای ترك مسئوليّتهای كوچكتر نخواهد بود. همواره در فكر مشكلات آنان باش و از آنان روی بر مگردان، به ويژه امور كسانی را از آنان بيشتر رسيدگی كن كه از كوچكی به چشم نمی آيند و ديگران آنان را كوچك می شمارند و كمتر به تو دسترسی دارند. برای اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند فردی را انتخاب كن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان به گونه ای عمل كن كه در پيشگاه خدا عذری داشته باشی، زيرا اين گروه در ميان رعيّت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند و حق آنان را به گونه ای بپرداز كه در نزد خدا معذور باشی، از يتيمان خردسال و پيران سالخورده كه راه چاره ای ندارند. و دست نياز بر نمی دارند، پيوسته دلجویی كن كه مسؤوليّتی سنگين بر دوش زمامداران است، اگر چه حق تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمی آسان می كند كه آخرت می طلبند، نفس را به شكيبايی وا می دارند و به وعده های پروردگار اطمينان دارند. پس بخشی از وقت خود را به كسانی اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگی كنی و در مجلس عمومی با آنان بنشين و در برابر خدایی كه تو را آفريده فروتن باش و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند، من از رسول خدا (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) بارها شنيدم كه می فرمود: «ملّتی كه حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانه ای باز نستاند، رستگار نخواهد شد» پس درشتی و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار كن و تنگ نظری و خود بزرگ بينی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشايد و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آنچه به مردم می بخشی بر تو گوارا باشد، و اگر چيزی را از كسی باز ميداری با مهربانی و پوزش خواهی همراه باشد. ┄═❁🍃❈🦋✨🦋❈🍃❁═┄
بسم الله الرحمن الرحیم عمران_آیه_۵۰ _حضرت _عیسی_علیه السلام حضرت عیسی علیه السلام در آغاز ماموریت خود فرمود: آمده ام تا توراتی که نزد من است تصدیق کنم وبرخی چیزها که بر شما حرام شده بود, حلال کنم از جانب خدابسوی شما آمده ام پس از مخالفت فرمان الهی بترسید واز من اطاعت کنید
«صبحم» شروع مے شود آقا به نامتان «روزے من» همه جـا «ذڪـر نـامتـان» صبح علے الطلوع «سَلامٌ عَلے یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!! السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی
🍃امام جواد عليه السلام: 🌸مومن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت می کند نیاز دارد. 📚تحف العقول صفحه 457 آسمان معرفت، گنج سخا، دریای جود شهرفضل‌ودانش‌وبخشش بیاید در وجود روز میلاد مسعود شه خوبان جواد(‌ع) حق به روی عالم و آدم در رحمت گشود 💐میلاد باسعادت امام جواد(علیه‌السلام) مبارک💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷🌺 نه قلب پیر وجوان پر شد ازمحبت او حبیب قلب مصفای نو نهالان شد به سردی دی و بهمن که ناله یخ می زد صفــای آمــدنـش گـرمــی بهاران شــد 💐 💐 سالروز ورود 💐 💐 به میهن اسلامی 💐 و آغاز 💐 مبارک باد شادی روح و
شنیده‌ام که گدا موج می‌زند به درت سرای جود تو خالی ز مستمند مباد  تو خود مراد منی، پس چه حاجت است به باب به‌جز بسوی تو این ناله‌ها بلند مباد.. 💙
دهه‌سوگندیادڪردن‌برای‌یاری‌ انقلاب‌اسلا‌می‌مبارڪ‌باد 🇮🇷♥️🇮🇷‌
الحمدالله علی کل حال🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 برای چکار برا امام زمانت کردی؟(شهید محسن زیارتی) 🇹🇯 ┄┄┅┅┅🌺┅┅┅┄┄ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ 🌷 – قسمت 5⃣1⃣ ✅ فصل سوم .... چمدان پر از لباس و پارچه بود. لا‌به‌لای لباس‌ها هم چند تا صابون عطری عروس گذاشته بود تا همه چیز بوی خوب بگیرد. لباس‌ها هم با سلیقه‌ی تمام تا شده بود.   خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.» ایمان که به دنبالمان آمده بود، به در می‌کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم بکنیم.» خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!» خجالت می‌کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می‌کند من هم به او عکس داده‌ام.» ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته‌اید؟! باز کنید ببینم.» با خدیجه سعی کردیم عکس را بکنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی‌شد. خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.»  ایمان، چنان به در می‌کوبید که در می‌خواست از جا بکند. دیدیم چاره‌ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی‌توانیم بکنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب‌هایی که گوشه‌ی اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!» زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می‌دانم و تو.» خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد. 🔰ادامه دارد....🔰
‍ 🌷 – قسمت6⃣1⃣ ✅ فصل چهارم .... خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد. روزها پشت سر هم می‌آمدند و می‌رفتند. گاهی صمد تندتند به سراغم می‌آمد و گاهی هم ماه به ماه پیدایش نمی‌شد. اوضاع مملکت به هم ریخته بود و تظاهرات ضد شاهنشاهی به روستاها هم کشیده شده بود. بهار تمام شد. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سرد و یخبندان را هم پشت سر گذاشتیم. در نبود صمد، گاهی او را به کلی فراموش می‌کردم؛ اما همین که از راه می‌رسید، یادم می‌افتاد انگار قرار است بین من و او اتفاقی بیفتد و با این فکر نگران می‌شدم؛ اما توجه بیش از اندازه پدرم به من باعث دلخوشی‌ام می‌شد و زود همه چیز را از یاد می‌بردم. چند روزی بیشتر به عید نمانده بود. مادرم شام مفصلی پخته و فامیل را دعوت کرده بود. همه‌ی روستا مادرم را به کدبانوگری می‌شناختند. دست پختش را کسی توی قایش نداشت. از محبتش هیچ کس سیر نمی‌شد. به همین خاطر، همه صدایش می‌کردند « شیرین جان ». آن روز زن برادرها و خواهرهایم هم برای کمک به خانه‌ی ما آمده بودند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرده بود. دمِ غروب، دیدیم عده‌ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می‌روند، پا می‌کوبند و شعر می‌خوانند. وسط سقف، دریچه‌ای بود که همه‌ی خانه‌های روستا شبیه آن را داشتند. بچه‌ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت‌بام هستند.» همان‌طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می‌دادیم، دیدیم بقچه‌ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن‌ها دست زدند و گفتند: «قدم! یااللّه بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: « زودباش. » چاره‌ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی‌اش گرفته بود. طناب را بالا کشید.مجبور شدم روی پنجه‌ی پاهایم بایستم، اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده‌هایش را از توی دریچه می‌شنیدک. با خودم گفتم: « الان نشانت می‌دهم. » خم شدم و طوری که صمد فکر کند می‌خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی‌خواهم بقچه را بگیرم. طناب را شل کرد؛ آن‌قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. صمد، که بازی را باخته بود، طناب را شل‌تر کرد. مهمان‌ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسط اتاق و بازش کردند. صمد باز هم سنگ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری‌هایی که آخرین مدل روز بود و پارچه‌های گران‌قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. مادم هم برای صمد چیز‌هایی خریده بود. آن‌ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه‌ی شلواری و صابون و نبات. بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: « قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد. » رفتم روی کرسی؛ اما مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می‌خواستم اسمش را صدا کنم. اول طناب را چند بار کشیدم، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت‌بام می‌خواندند و می‌رقصیدند... 🔰ادامه دارد....🔰
هدایت شده از آنچه نگفتم‌
خدا اونقدر مهربونه که، اگه کل عمرت گناه کرده باشی، بهش پناه ببری و ازش طلب بخشش کنی، یه جوری تورو میبخشه که انگار، تو عمرت تا الان هیچوقت گناهی نکردی...
بسم‌الله الرحمن الرحیم ✨يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ✨آل عمران/۴۳ تواضع وسجده کردن برای خدا اهمیت عبادت جمعی ضرورت وتاییدحضور زنان درنمازجماعت
♥️🌿 سـال ها؛ نه قرن هاسـت ڪه ڪفه ترازوهایمان تعادل نـدارد؛ با دستۍخالۍو ندار، دل هایمان پر از دل تنگۍبراۍڪسۍڪه او از ما دلتنگ تـر اسـت...💔 ڪسۍڪه بایـد باشـد و نیسـت✨️🕊 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا