eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
290 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
955 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چرا جمهوری اسلامی خود را به رفراندوم نمی‌گذارد؟
. گفتہ‌بود: . اگردرماه‌رمضان‌شهید‌شوم . زحمت‌تشییع‌پیڪرم‌را‌ . بہ‌مردم‌نمےدهم . در‌ماه‌رمضان‌شهید‌شد . اماطبق‌قرارےڪہ‌با‌خدا‌داشت . پیڪرش‌بعد‌از‌ماه‌مبارڪ . تفحص‌و‌تشییع‌شد... :) .. 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌
‍ 🌷 – قسمت 102 ✅ فصل نوزدهم 💥 💥 بچه ها داشتند تلویزیون نگاه میکردند. خدیجه مشغول خواندن درس‌هایش بود، گفت: « مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمس‌الله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکس‌های بابا را با خودش برد. » 💥 ناراحت شدم. پرسیدم: « چرا زودتر نگفتی؟!... » خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: « یادم رفت. » اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمس‌الله آمده بود خانه‌ی ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد. 💥 بچه‌ها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: « بابا!... بابا آمد... » نفهمیدم چطور خودم را رساندم توی راه‌پله. از چیزی که می‌دیدم، تعجب کرده بودم. پدرشوهرم در را باز کرده بود و آمده بود تو. برادرم امین، هم با او بود. بهت‌زده پرسیدم: « با صمد آمدید؟! صمد هم آمده؟! » پدرشوهرم پیرتر شده بود. خاک‌آلوده بود. با اوقاتی تلخ گفت: « نه... خودمان آمدیم. صمد ماند منطقه. » پرسیدم: « چه‌طور در را باز کردید؟! شما که کلید ندارید! » پدرشوهرم دستپاچه شد. گفت: «...کلید...! آره کلید نداریم، اما در باز بود. » گفتم: « نه. در باز نبود. من مطمئنم. عصر که برای خرید رفتم بیرون، خودم در را بستم. مطمئنم در را بستم. » پدرشوهرم کلافه بود. گفت: « حتماً حواست نبوده؛ بچه‌ها رفتنه‌اند بیرون در را باز گذاشته‌اند. » هر چند مطمئن بودم؛ اما نخواستم توی رویش بایستم. پرسیدم: « پس صمد کجاست؟! » با بی‌حوصلگی گفت: « جبهه! » گفتم: « مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه. » گفت: «منطقه که رسیدیم، از هم جدا شدیم. صمد رفت دنبال کارهای خودش. از او خبر ندارم. من دنبال ستار بودم. پیدایش نکردم.» ادامه دارد...
‍ 🌷 – قسمت 103 ✅ فصل نوزدهم 💥 فکر کردم پدرشوهرم به خاطر این‌که ستار را پیدا نکرده، این‌قدر ناراحت است. تعارف‌شان کردم بیایند تو اما ته دلم شور می‌زد. با خودم گفتم اگر راست می‌گوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده! دوباره پرسیدم: « راست می‌گویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟! » پدرشوهرم با اوقات‌تلخی گفت: « گفتم که خبر ندارم. خیلی خسته‌ام. جایم را بینداز بخوابم. » با تعجب پرسیدم: « ‌می‌خواهید بخوابید؟! هنوز سرشب است. بگذارید شام درست کنم. » گفت: « گرسنه نیستم. خیلی خوابم می‌آید. جای من و برادرت را بینداز بخوابیم. » 💥 بچه‌ها داییشان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: « نکند برای شینا اتفاقی افتاده. » برادرم را قسم دادم. گفتم: « جان حاج‌آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟! » 💥 امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: « به والله طوری نشده، حالش خوب است. می‌خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟! » دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه‌ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه‌ی خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: « می‌خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم. » 💥 خانم دارابی که همیشه با دست‌ودل‌بازی تلفن را پیشم می‌گذاشت و خودش از اتاق بیرون می‌رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: « بگذار من شماره بگیرم. » نشستم روبه‌رویش. هی شماره می‌گرفت و هی قطع می‌کرد. می‌‌گفت: « مشغول است، نمی‌گیرد. انگار خط‌ها خراب است. » 💥 نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. زیرلب با خودش حرف می‌زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع می‌کرد. گفتم: «اگر نمی‌گیرد، می‌روم دوباره می‌آیم. بچه‌ها پیش برادرم هستند. شامشان را می‌دهم و برمی‌گردم..» برگشتم خانه. برادرم پیش بچه‌ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می‌زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند. 💥 دل‌شوره‌ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می‌زند. پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: « نه عروس‌جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می‌زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می‌گفتیم. » ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛💚🌼💚🌼💚🌼•°•○ ؛💚🌼💚 •°•○ ؛🌼💚 ؛🌼     .🌼•﷽•💚 ❣️❣️ ᪥࿐࿇✶﷽✶࿇࿐᪥ ❤️ یازده بار مدد،ناله ی ممتد ...آقا بارها لطف تو شد شامل این بد، آقا یازده مرتبه هر دفعه سحر یاد توام یازده بار گشت نیامد آقا     ‌࿇࿐᪥✧᪥࿐࿇ السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🌼https://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6 🌼💚 💚🌼💚 •°•○ 💚🌼💚🌼💚🌼•°•○
۱۰ آیه ای از قرآن کریم ❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ 👈مرزبندی صحیح و صریح با جبهه‌ی دشمن از شاخصه های جبهه مومنان انقلابی است [سوره آل‏عمران : آيه 146] 👈وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (146) و چه بسيار پيامبرانى كه همراه آنان خداپرستان بسيارى جنگيدند پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد، نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و تن به ذلّت ندادند و خداوند صابران را دوست دارد.✅ نكته‏ها: «رِبِّيُّونَ» جمع «ربى» بر وزن «ملّى» به كسى گفته مى‏شود كه ارتباط و پيوند او با خدا محكم و در دين، دانشمند و مقاوم و با اخلاص باشد👌 پيام‏ها: ۱. تاريخ انبيا همراه با مبارزه است. «وَ كَأَيِّنْ ...» ۲. هنگام احساس ضعف، از زندگى راد مردان تاريخ و مقاومت آنان درس بگيريد. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ» ۳. جنگ و جهادى حقّ است كه زير نظر رهبر الهى باشد. «قاتَلَ مَعَهُ» ۴. تعداد مجاهدان عالم و عارف در تاريخ بسيار است. «كَأَيِّنْ»، «رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» ۵. گرچه همه‏ى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان عارف و عالم حساب ديگرى دارند. «رِبِّيُّونَ» ۶. ايمان به خدا، سرچشمه‏ى مقاومت است. «رِبِّيُّونَ»، «فَما وَهَنُوا» ۷. مشكلات نبايد عامل سستى و ضعف شود، بلكه بايد عامل حركت و تلاش جديدى گردد. «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ» ۸. آنچه به انسان روحيّه مى‏دهد و تحمّل مشكلات را آسان مى‏كند، در راه خدا بودن آنهاست. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ۹. فشارها، مردان خدا را وادار به تسليم نمى‏كند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» ۱۰. هر چند در بدر پيروز شديد، ولى راه آينده‏ى شما مسلمانان، راه جهاد و مبارزه است، پس بايد صبور و مقاوم باشيد ۱۱. رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مى‏بازند «فَما وَهَنُوا» و نه توان رزمى خود را از دست مى‏دهند «وَ ما ضَعُفُوا» و نه در اثر فشارها تسليم مى‏شوند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» ۱۲. انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است، پيروز بشويم يا نشويم. آيه مى‏فرمايد: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» و نفرمود: «يحب الفاتحين» بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۹۲/۱۲/۱۵ یک وظیفه‌ی دیگری که من اینجا یادداشت کرده‌ام که همیشه باید مورد نظرمان باشد بخصوص امروز، وظیفه‌ی مرزبندی صحیح و صریح با جبهه‌ی دشمن است؛ مرزبندی. آیه‌ی شریفه میفرماید: قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ الله کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغضآءُ [ابداً] حَتّی‌ تُؤمِنوا بِاللهِ وَحدَه. قرآن فقط تاریخ نگفته، تصریح میکند که این اسوه‌ی حسنه‌ای است برای شما - قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبراهیم - یعنی باید این‌جوری باشید، مرزبندی باید بکنید. مرزبندی به معنای این نیست که ما رابطه‌مان را قطع بکنیم؛ توجه بکنید، مغالطه نکنند که شما میگویید ما با همه‌ی دنیا دشمنیم؛ نه، مرزبندی کنید، مرزها مخلوط [نشود]. مثل مرز جغرافیایی؛ در مرز جغرافیایی شما بین کشور خودتان و کشورهای اطرافتان مرز معین میکنید؛ معنای این مرز این نیست که شما نمیروید آنجا، آنها نمی‌آیند اینجا؛ معنای این مرز این است که هر رفت‌وآمدی منضبط خواهد بود. معلوم باشد کِی میرویم، چه کسی میرود، چه‌جور میرود؛ چه کسی می‌آید، کِی می‌آید، چه‌جور می‌آید، چرا می‌آید؛ مرزبندی در مرزهای جغرافیایی این‌جور است؛ در مرزهای عقیدتی هم همین‌جور است. در همین آیه‌ی شریفه، بعد از آنکه خدای متعال این اسوه‌ی حسنه را و عمل ابراهیم را بیان میفرماید، بعد میفرماید: اِلّا قَولَ ابراهیمَ لِاَبیهِ لَاَستَغفِرَنَّ لَک؛ یعنی این مرزبندی، مانع این نیست که ابراهیم به پدرش بگوید که من به تو ترحم میکنم، برای تو استغفار میکنم؛ اینها همه هست. بنابراین معنای مرزبندی این است که که مشخص باشد ما چه کسی هستیم، شما چه کسی هستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سلام مولاے من مهدے جان🌹 قربان لبـان روزه دارت آقـا بی یار غریبانہ کجا می گردی؟ سـردار و امیر آسمانی آقـا تنهـا و طرید در کجا می گردی؟
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و بیست و چهارم ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ، سفارش به تقوا 4⃣ بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و سختی های جاهليت: 🔻سپس خداوند سبحان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را هنگامی مبعوث فرمود كه دنيا به پايان خود رسیده ، نشانه های آخرت نزديك و رونق آن به تاريكی گراييده و اهل خود را بپا داشته، جای آن ناهموار، آماده نيستی و نابودی ، زمانش در شرف پايان و نشانه های نابودی آن نزديك، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگی آن شكسته و اسباب حيات درهم ريخته، پرچمهای دنيا پوسيده و پرده هايش دريده و عمرها به كوتاهی رسيده بود، در اين هنگام خداوند پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را ابلاغ كننده رسالت، افتخارآفرين امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه سربلندی مسلمانان و عزت و شرافت يارانش قرار داد. 5⃣ ارزش و ويژگيهای قرآن 🔻 سپس قرآن را بر او نازل فرمود. نوری است كه خاموشی ندارد، چراغی است كه درخشندگی آن زوال نپذيرد، دريایی است كه ژرفای آن درك نشود، راهی است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله ای است كه نور آن تاريك نشود، جداكننده حق و باطلی است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است كه ستونهای آن خراب نشود، شفادهنده ای است كه بيماريهای وحشت انگيز را بزدايد، قدرتی است كه ياورانش شكست ندارند و حقی است كه ياری كنندگانش مغلوب نشوند. قرآن، معدن ايمان و اصل آن است. چشمه های دانش و درياهای علوم است. سرچشمه ی عدالت و نهرهای جاری عدل است. پايه های اسلام و ستونهای محكم آن است. نهرهای جاری زلال حقيقت و سرزمينهای آن است. دريایی است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه هایی است كه آبش كمی ندارد، محل برداشت آبی است كه هر چه از آن برگيرند كاهش نمی يابد، منزلهایی است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد و نشانه هایی است كه روندگان از آن غفلت نمی كنند، كوهسار زيبایی است كه از آن نمی گذرند. خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمی دانشمندان و باران بهاری برای قلب فقيهان و راه گسترده و وسيع برای صالحان قرار داده است، قرآن دارویی است كه با آن بيماری وجود ندارد. نوری است كه با آن تاريكی يافت نمی شود. ريسماني است كه رشته هاي آن محكم، پناهگاهی است كه قله آن بلند و توان و قدرتی است برای آنكه قرآن را برگزيند، محل امنی است برای هر كس كه آنجا وارد شود، راهنمایی است برای آنكه از او پيروی كند، وسيله انجام وظيفه است برای آنكه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد، برهانی است بر آن كس كه با آن سخن بگويد، عامل پيروزی است برای آن كس كه با آن استدلال كند، نجات دهنده است برای آن كس كه حافظ آن باشد و به آن عمل كند و راهبر آنكه آن را بكار گيرد و نشانه هدايت است برای آن كس كه در او بنگرد، سپر نگهدارنده است برای آن كس كه با آن خود را بپوشاند و دانش كسی است كه آن را به خاطر بسپارد و حديث كسی است كه از آن روايت كند و فرمان كسی است كه با آن قضاوت كند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله مجتهدی ره شرح مختصر دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان.....
🌸امام علی علیه السلام می‌فرمایند: عظیم ترین گناهان، خوردن با ناحق و تجاوز به مال یک مسلمان است‌. تحف العقول؛ص۲۱۷ 🌟ابراهیم همیشه میگفت: توی زندگیت مراقب باش حق کسی گردنت نباشه و به مال مردم نزدیک نشی... 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌