🌷🌷🌷🌷🌷
دختر ابومهدی المهندس:
پدرمان همواره این آیه را میخواند؛
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ
ای انسان به درستی که تو در راه پروردگارت تلاش میکنی
و بالاخره او را دیدار خواهی کرد و شد آنچهمیخواست؛ عند ربهم یرزقون👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#حاج_قاسم
#فاطمیه
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نهضت_انتظار ۱۴۵
بسم رب الحسین علیه السلام
چرا ما بحث مدیریت رو پیش کشیدیم
و در موردش حرف می زنیم؟؟
چون تصور می کنیم که درک درست از مدیریت
👈 آخرین مقدمه برای ظهور هست
و دیگر مقدمات ظهور دیگه تقریبا
فراهم شده✔️
البته به این معنا نیست که همه در همه ی زمینه ها رشد کردن ها❌
ولی متاسفانه در زمینه ی مدیریت
هنوز کار زیاد داریم☹️
و داریم میبینیم که
منکرهای عجیب و غریبی که در زمان جاهلیت بود😖
بعضی هاشون امروزه هم هنوز هست
لذا اصول اولیه ی مدیریت را باید
یادبگیریم
هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی👌
چرا که اگه مدیری نتونه در زندگی فردی
اصول رو رعایت کنه😖
در اجتماع هم لنگ میزنه
مدیری موفق هست که بتونه زندگی فردی
خوبی داشته باشه👌
و بنظر میرسه که جاهایی مثل شورای نگهبان
برای صلاحیت افراد نسبت به این مقوله
حساس باشن☹️
نه این که مثلا به حرف های سیاسی که زده❌
ببین این اقا از مدیریت چقدر حالیش هست؟
اصلا اصول مدیریت رو داره یانه؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱ *═✧❁﷽❁✧═* #کودکی به روزهای دور نگاه 👀میکنم، به اول
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲
*═✧❁﷽❁✧═*
شانزده خانه🏡، شانزده خانواده ی محله ی پیروز آباد. کوچه بیست و سه ، پلاک یک. یک خانه صد متری سر نبش کوچه که اصطلاحا به آن می گفتیم کواترها، و همه سهم ما از دنیا🌍 همین صد متر بود.
آن روزها فکر می کردم🤔 دنیا همین آبادان و محله ی خودمان است. همه چیز در همین خانه خلاصه می شد. خانه ی ما آبادانی ها ، کوچک اما شلوغ بود .
من و دو خواهر👧👧 و هشت برادرم، کریم، فاطمه، رحیم، رحمان، محمد، سلمان، احمد، علی، حمید و مریم. فاصله ی سنی ما حدودا یک سال و سه ماه 🌙بود ، سبزینه هایی بودیم که از دامن پر مهر💞 مادر بر دیوارهای این خانه ی کوچک قد کشیده بودیم. به این گردان کوچک عبدالله هم اضافه شده بود😍
عبدالله دوست و هم کلاس برادرم کریم بود که به دلیل دور بودن مدرسه🏦 از خانه شان با ما زندگی می کرد.
همه ی خانه ها دو در 🚪داشتند، یکی در ورودی که از کوچه وارد آن می شدیم و دیگری در پشتی که مشرف به باغ بود.
باغ ها روبه روی شانزده خانه ی 🏡دیگر قرار داشتند که کوچه ی بعدی را شکل می دادند.
داخل هر خانه دو باغ بود، یکی داخل حیاط که هر کسی به فراخور سلیقه اش در آن درخت🌴 و گل🌺 و چمن می کاشت.
دیگری باغ🌲🌳 پشتی بود که بعد ازطارمه شروع می شد، خانه ها با دیوارهای کوتاه از هم جدا شده بود و این دیوارهای کوتاه مرز همسایگی را به فامیلی و خویشاوندی تبدیل کرده بود✅
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🌱🌷🌱🌷
#سوره مبارکه ی حجرات آیه ۱۵
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
👈إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ
وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ
وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰٓئِكَ هُمُ
الصَّادِقُونَ .
👌مؤمنان واقعی تنها كسانی هستند كه
به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، سپس
هرگز شكّ و تردیدی به خود راه نداده و
با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد
كردهاند؛ آنها راستگویانند.