eitaa logo
🏴نوحه ناب🇵🇸
13.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
20 فایل
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ آیت الله بهجت(ره): روضه امام حسین(ع) از نماز شب بالاتر است کپی با لینک🌷 ✨ ارتباط با ادمین👇 @rezazadeh_joybari به جمع امام حسینی ها خوش آمدید ✨تبلیغات قاصدک👇 https://eitaa.com/joinchat/1396637727C575b866e9e
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش روضه خوان بودم! 🔹استاد حسن رمضانی: علامه طباطبائی در یکی از مجالس روضه شرکت کرده بودند، شخص حراف و لوده ای که علامه را نمیشناخت در حضور ایشان شروع کرد به لودگی کردن و حرفهای بی ربط زدن؛ و توجه نداشت این آقایی که حضور دارد حضرت علامه طباطبایی است؛ چون علامه، بسیار کم حرف بودند و ظاهر بسیار معمولی و متعارفی داشتند. بعد از آنکه به آن شخص میگویند آقا! حداقل امروز که حضرت علامه طباطبایی حضور دارند مراعات کنید و در محضر ایشان مودب باشید و درست صحبت کنید! او می پرسد: حضرت علامه طباطبایی ایشان هستند؟ میگویند بله بعد آن بنده خدا می گوید: مــن خیال کردم ایشان مرثیه خوان است. فکر نمی کردم، ایشان علامه طباطبایی باشند. علامه با شنیدن این سخن میفرمایند: ای کاش من مرثیه خوان حضرت سید الشهدا بودم من حاضرم همۀ این سالیانی که مشغول درس و تالیف و فعالیتهای علمی بوده ام بدهم و ثواب یک جلسه مرثیه خوانی ابا عبد الله الحسین را به من بدهند. (عرفان علامه طباطبائی، ص۲۶۹) •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
درس اخلاقی، متکی به وحی! استاد قرائتی حفظه الله: ✍آشنايى من با آية اللّه مشكينى، از حضور ايشان در مدرسه بود كه درس اخلاق مى‌گفت. ايشان به قدرى نفوذ كلام داشت كه وقتى درس اخلاق مى‌گفت، طلبه‌ها خيلى گريه مى‌كردند. حتى طلبه‌اى را يادم است كه به قدرى پاى درس اخلاق ايشان مى‌لرزيد و تكان مى‌خورد، كه كمرش را تنگ به ديوار مى‌چسباند تا بلكه جلوى حركت كتف‌هايش را بگيرد. درس اخلاقش هم علوم حديثى بود؛ يعنى اخلاق عرفانى و سير و سلوكى نبود. مثلاً مى‌گفت: «بسم اللّه الرحمن الرحيم، الهى ألبستنى الخطايا ثوب مذلّتى»، يا مثلاً مناجات خمسة عشر يا مناجات ابوحمزه را مى‌گفت و معنى مى‌كرد، يا آيه قرآن مى‌خواند. يعنى اخلاقش برخاسته از وحى ناب بود. بعضى از اخلاق‌ها، پايش به جايى بند نيست، ذوقى و سير و سلوكى و يا سليقه‌اى است، و نمى‌شود گفت كه كدام آيه، اين را گفته است. ولى اخلاق ايشان، اخلاقى برخاسته از وحى بود. اما نماز ایشان: وقتى من پشت سر ايشان نماز مى‌خواندم، منقلب مى‌شدم. گاهى وقت‌ها حالى به من دست مى‌داد، كه پيدا بود كه پيش‌نماز در حالى است كه آن حال، به بقيه منتقل شده است. نکته جالب اینکه: ايشان وقتى نماز مى‌خواند، هر چه در جيبش بود را بيرون مى‌ريخت، كه مثلاً شبهه‌ناك نباشد.