در رگ رگش نشانه ی خون کریم بود.mp3
4.82M
در رگ رگش نشانه ی خون کریم بود
او وارث کمال پدر از قدیم بود
دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود
این کودک شهید، که گفته یتیم بود؟
وقتی حسین سایه ی بالای سر شود
کو آن دل یتیم که تنگ پدر شود؟
خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت
از دست ماه، دست خودش را کشید و رفت
از خیمه ها کبوتر عاشق پرید و رفت
تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت
می رفت پا برهنه در آن صحنه ی جدال
می گفت: عمّه! جانِ عمو کن مرا حلال
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود
کم کم خمیده می شود و پیر می شود
یک آن تعلّلی بکند دیر می شود
در موج خون حقیقت دریا نشسته است
دورش تمام نیزه و تیر شکسته است
دستش برید و گفت که ای وای مادرم
رنگش پرید و گفت که ای وای مادرم
در خون تپید و گفت که ای وای مادرم
آهی کشید و گفت که ای وای مادرم
وقتی که ضربه آمد و بر استخوان نشست
در عرش، قلب فاطمه چون پهلویش شکست
محسن عرب خالقی
#روضه #حضرت_عبدالله حجة الاسلام و المسلمین #میرزامحمدی #محسن_عرب_خالقی
@nohematn