eitaa logo
نو+جوان
38.5هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
226 فایل
🌐 رسانه اختصاصی نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei.ir 📭 ارتباط با نو+جوان @Alo_Nojavan ✅ سایت👇 🔗 Nojavan.Khamenei.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | فقط برای حاج‌قاسم 😔 نحوه شهادت حاج قاسم از این جهت بی‌همتاست! 😍 فکر می‌کنید چه‌چیزی باعث شد، این اتفاق فقط در مورد شهادت او بیفتد؟ 🌿 #باید_شبیهت_زیست و شبیهت رفت... 💪 #همرزم_سردارم 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
☀️ رحمتی بر ما ببخش 📚 «بعضی از دلها یک روزی مستقیم بودند، در راه راست قرار داشتند، درست حرکت میکردند امّا بعد برگردانده شدند. زیغ، یعنی واژگونه شدن؛ رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا -که در قرآن هست- یعنی خدایا! دلهای ما را واژگونه نکن؛ [اگر] درست میفهمیدیم، ما را دچار بدفهمی و کج‌فهمی نکن. امیرالمؤمنین میگوید: بعضی‌ها یک روزی درست حرکت میکردند، امّا دلهایشان واژگونه شد. حالا چرا واژگونه میشود؟ خدا که به کسی ظلم نمیکند؛ خودمان هستیم که آلوده‌ی دنیا میشویم، آلوده‌ی محبّتهای بیجا میشویم، آلوده‌ی جاه‌طلبی میشویم، آلوده‌ی رفیق‌بازی میشویم، آلوده‌ی جناح‌بازی و حزب‌بازی میشویم، دلمان واژگونه میشود و از آن راه درست، از آن استقامت اوّلی بر میگردیم. وَ تَضِلُّ رِجالٌ بَعدَ سَلامَة؛ یک روزی سالم بودند، بعد گمراه میشوند. آفت اینها است؛ جلوی اینها را بایستی گرفت و از اینها باید به خدا پناه برد.» ۱۳۹۵/۰۸/۱۲ 🤔 فکر می‌کنید چه چیزی باعث می‌شود از راه هدایت، منحرف شویم؟ 💝 آیه #یادم_باشه هفته هشتاد و دوم 👌 شما هم در مرحله دوم این طرح، همراه باشید... 👓 #بصیرت 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
| اولین‌ دیدار بعد از سردار 👌 حاشیه‌نگاری دیدار رهبر انقلاب با مردم قم، 18 دی‌ماه 1398 🏃‍♂️ اولین‌سخنرانی آقا بعد از شهادت حاج‌قاسم. همین کافی است که برای رسیدن به بیت رهبری تند و پرشتاب‌تر از همیشه قدم بردارم؛ مثل قمی‌هایی که گروه‌گروه در خیابان فلسطین به‌سرعت از کنارم رد می‌شوند تا هرچه‌زودتر خودشان را به در ورودی بیت برسانند. هرسال حوالی نوزدهم دی‌ماه، به مناسبت سالروز قیام بزرگ مردم قم در نوزدهم دی‌ماه 1356 که به انقلاب بهمن 57 منتهی شد، مردم این شهر با آقا دیدار می‌کنند. مثل همسایگان حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، دل توی دلم نیست که آقا را ببینم. دل توی دلمان نیست که آقا را ببینیم. 🔊 آن‌طرف‌تر، یکی از مسئولین با بی‌سیم مشغول استعلام است و مقابلش *پیرزنی ایستاده که اصرار دارد کفن‌پوش به دیدار آقا بیاید* و پارچه سفید بلندی را به نماد کفن روی دست گرفته. کفش‌های کتانی‌اش توجهم را به خودش جلب می‌کند. چین‌های صورتش آن‌قدر عمیق و متعددند که می‌گویند دست کم باید در دهه ششم زندگی‌اش باشد، اما چشمان تیز و درخشانی دارد که صورتش را نمکین و جوان کرده. 👀 مسئول بازرسی هم مثل من، توجهش به او جلب شده: «خوش اومدین! کارت ویژه هم که دارین حاج‌خانوم!» پیرزن نخودی می‌خندد: «ها که دارم! من سرباز خامنه‌ایم» و وارد حیاط بیت می‌شود، پارچه سفیدش را هم می‌برد سمت امانات. زنی که پشت سر او در صف ایستاده، چفیه توی دستش را باز می‌کند تا مدارکش را از آن بیرون بیاورد. به یاد روزهای جنگ می‌افتم و چفیه‌ای که همیشه گره‌گشا بود. از کنارم که رد می‌شود، می‌گوید: «حاج‌خانوم رو دیدی؟ هرسال میاد دیدار. مادر شهیده. ورزشکار هم هست!» 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15989
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | صبر برای خدا 🕯 صبر با یقین بهتر است... 😔 اما صبر بر امور سخت و ناخوشایند هم منافع بسیاری برای انسان دارد 🌷 #درس_اخلاق_آقا 💫 آیت الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌱 @Nojavan_Khamenei
♨️ تیتر یک سایت نو+جوان 🔆 دستور آقا به ستاد‌کل نیروهای‌مسلح در پی حادثه هواپیمای اوکراینی: ⚠️ کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی پیگیری شود ➕ با اثبات دخالت خطای انسانی، مصیبت درگذشت جان‌باختگان این حادثه‌ اندوهبار بسیار سنگین‌تر شد 💫 آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌐 Nojavan.Khamenei.ir
نو+جوان
🚑 | مرکز امدادرسانی 🌊 به اتّفاق آقای رحیمی و آقای راشد به بیرون شهر رفتیم تا خانه‌هایی را که سیل در درّه‌ی شهر تخریب کرده و از جا رُفته، ببینیم. همین خانه‌ها سبب اصلی وقوع این سانحه بودند؛ زیرا این شهر در طول تاریخ در معرض بارانها بوده و آب باران از مسیر درّه راه خود را می‌گشوده و از شهر میگذشته و شهر در گذر قرنها سالم مانده است؛ به همین جهت هر ساخت‌و‌سازی در مسیر این مسیل ممنوع بوده است؛ چرا که این امر موجب بسته شدن راه آب و سرازیر شدن آن به سمت شهر می‌گردیده است. امّا عدّه‌ای که به دنبال زمین رایگان بوده‌اند، با ساختن خانه در این درّه، دست به مخاطره زده‌اند. هنوز هم برخی از این قبیل افراد در برخی شهرها دست به این کار میزنند، بدون آنکه بدانند از این راه نه تنها خود را در معرض خطر قرار میدهند، بلکه کلّ شهر را به خطر می‌اندازند. ❌ به درّه رفتیم و دیدیم خانه‌هایی که در آنجا ساخته بودند، به‌کلّی نابود شده است. در حالی که آنجا ایستاده بودیم، دیدیم یک خانواده‌ی بلوچ با چند زن و یک مرد و چند کودک از دور می‌آیند. در دست مرد کودکی خوابیده بود و زنان گریه و زاری می‌کردند. وقتی به ما نزدیک شدند، فهمیدیم کودکی که مَرد در دست خود حمل می‌کند، مرده است. این صحنه مرا عمیقاً تکان داد و با صدای بلند به گریه افتادم. 😔 من نسبت به کودکان و زنان حسّاسیّت خاصّی دارم. اصلاً نمی‌توانم هیچگونه آسیب و اهانتی را به یک کودک یا یک زن تحمّل کنم. بارها به دوستانم گفته‌ام: من برای قضاوت و داوری میان یک زن و یک مرد، مناسب نیستم؛ زیرا حتماً از زن جانبداری می‌کنم! و همینطور در مورد کودکان؛ من حتّی طاقت این را هم ندارم که در صحنه‌های نمایشی فیلمها ببینم کودکان دچار مصیبت می‌شوند. لذا وقتی آن کودک را که در حادثه‌ی سیل جان داده بود، دیدم، احساس اندوه شدیدی کردم و سخت به گریه افتادم. آن خانواده متوجّه گریه و تأثّر من شدند. آقای راشد به من گفت: اینها وقتی دیدند شما بیش از خودشان متأثّر شده‌اید، شگفت‌زده شدند. بعداً خبر گریه‌ی من میان بلوچها منتشر شد. 🚚 به شهر برگشتیم و در کمیته‌ی امدادی که تشکیل داده بودیم، مستقر شدیم. به ما اطّلاع دادند که 80 در‌صد خانه‌های شهر ویران شده و آن خانه‌هایی هم که ویران نشده، آب به داخل آنها راه یافته و تمامی آنها را آب فرا گرفته است. بیشتر خانه‌های ایرانشهر یک طبقه است. ناگهان به ذهنم گذشت که مردم شهر از ناهار دیروز تا کنون غذایی نخورده‌اند و باید گرسنه باشند. دیدم نانواها به علّت سیل، نانواییها را بسته‌اند. آب، هم وارد مغازه‌ها شده بود و هم وارد انبارها؛ و رفع این مسئله چند روزی به درازا خواهد کشید. بنا‌بر‌این گرسنگی، شهر را تهدید میکند. به دوستانم گفتم: بیایید شعار «شهر گرسنه را نجات دهید» را اجرا کنیم و بکوشیم از هر راهی شده، غذا تهیّه کنیم. دیدم مردم، سرگشته و مبهوت در راه‌ها پراکنده‌اند و این سانحه آنها را از احساس گرسنگی غافل کرده است. در کنار راه یک دکّان بقّالی را دیدم که چون از سطح زمین بلندتر بوده، توانسته بود از آب گرفتگی نجات یابد. صاحب مغازه جلوی در مغازه ایستاده بود، به چپ و راست نگاه میکرد و نمیدانست چه باید بکند. نزد او رفتم و گفتم: در دکّان شما چیزی که مردم بتوانند بخورند، یافت میشود؟ گفت: فقط بیسکویت. گفتم: هرچه داری، بده. *همه‌ی کارتنهای بیسکویتش را از او خریدم ـ که البتّه زیاد هم نبود ـ و همان‌جا میان مردم آواره توزیع کردم. این فقط یک مقدار خوراک مسکّن و موضعی بود و علاج یک شهر گرسنه را نمیکرد. 🏫 به اداره‌ی پست رفتم و به آقای کفعمی در زاهدان ـ عالم بزرگِ معروفِ همه‌ی استان بلوچستان که قبلاً ذکرش رفت ـ تلفن زدم و در‌باره‌ی ابعاد فاجعه با او صحبت کردم و گفتم: ما به نان و خرما ـ و اگر بشود، پنیر نیز ـ هرچه زود‌‌تر و به هر اندازه که بتوانید، نیاز داریم. از او خواستم با آقای صدوقی در یزد، و با مشهد و تهران نیز تماس بگیرد و به همه اطّلاع دهد که ما به غذا نیاز داریم. چند بار با صدای بلند تکرار کردم: به همه بگویید من با بی‌صبری منتظر نان و خرمایم. 😳 وقتی گوشی تلفن را گذاشتم، دیدم مردمِ پشت سر من با شگفتی به التماس و اهتمام شدید من گوش میدادند و با حالت ستایش و تعجّب، به یکدیگر نگاه میکردند. طبیعی بود که خبر این اقدام من ظرف کمتر از یک ساعت در شهر پخش شود. اهالی شهر به تلاشهای من دل سپردند؛ زیرا از ناتوانی علمایشان و نیز ناتوانی مقامات رسمی در امدادرسانیِ فوری مطّلع بودند. علما قدرت نداشتند و رسمی‌ها هم اهمّیّتی نمیدادند و بلکه عاجز از آن بودند.
نو+جوان
🕌 به مسجد آل الرسول رفتم تا آنجا را آماده کنم که مرکز امدادرسانی باشد. همه‌ی نگاه‌ها به مسجد دوخته شد. دو سه ساعت بیشتر طول نکشید که یک کامیون بزرگ پر از نان و خرما و هندوانه و پنیر رسید. بلندگوی مسجد را با تلاوت قرآن کریم باز کردیم و بعد اعلام کردیم که مسجد آل الرسول مرکز کمک به مردم و رساندن غذا برای نجات مردم شده است. به برادرانم گفتم: به هر کس که می‌آید، غذا بدهید. اگر گفت کم است، بیشتر بدهید. اگر دوباره هم آمد، به او بدهید و نگویید قبلاً گرفته‌ای. باید بدین وسیله نگذاریم مردم حریص شوند. البتّه مطمئن بودم که برادرانِ سایر شهرها نیز به ما کمک خواهند رساند. و اینچنین ما کار امدادرسانی را آغاز کردیم. 💪 من شخصاً میان برادران به‌دقّت تقسیم کار کردم. یک تشکیلات جدّی پیدا کردیم. و من از تجربه‌ی سابق خود در زلزله‌ی شهر فردوس در سال 1347هـ‌‌ .‌ ش (1388هـ‌‌‌‌ .‌ ق) بهره گرفتم. در شهریور آن سال، در شهر فردوس و اطراف آن زلزله‌ی نسبتاً شدیدی اتّفاق افتاد. من و گروهی از برادران برای کمک‌رسانی به آنجا رفتیم و بیش از دو ماه در آنجا ماندیم و طیّ آن، تجربیّات ارزشمندی در زمینه‌ی کمک به مردم و بسیج نیروهای مردمی به دست آوردیم. من از آن ایّام خاطرات جالبی دارم. علی ایّ حال، کار ما در ایرانشهر پنجاه روز ادامه یافت و طیّ آن به دیدار مردم در خانه‌ها و آلونکها و چادرها میرفتیم. تعداد افراد خانواده‌ها را آمار گرفتیم. گاهی ارقامی که به ما داده میشد، دقیق نبود؛ ولی ما آن را حمل بر صحّت میکردیم و بررسی مجدّد نمیکردیم. ما به اعماق احساسات و عواطف این مردم نفوذ کرده بودیم. 📦 توزیع را بر اساس آمارهایی که نوشته بودیم، قرار دادیم. برگه‌هایی برای کوپن خواربار تهیّه کردیم و هر خانواده طبق برگه‌ی کوپن، سهمیّه دریافت میکرد. در این مدّت، علاوه بر موادّ غذایی که گاه‌به‌گاه توزیع میشد، تعداد بسیاری چراغ، پتو، ظرف، فرش و زیرانداز و سایر لوازم ساده‌ی زندگی توزیع کردیم. کسانی بودند که کوپن تقلّبی درست میکردند و امضای مرا روی آن جعل میکردند. ولی امضای من با آنکه ظاهراً ساده بود، امّا رمزی داشت که خود من از آن آگاه بودم. من متوجّه جعل امضا میشدم، امّا به روی آنها نمی‌آوردم. 🚗 در آن روزهای امدادرسانی، آقای حجّتی از سنندج به ایرانشهر آمد. او در تبعیدگاه دوّم خود ـ سنندج ـ بیمار شده بود و مرخّصی گرفته بود تا به کرمان برود. به او اجازه داده بودند. و او از کرمان برای دیدن ما به ایرانشهر آمد. آمدنش فرصتی برای تجدید دیدار بود. با هم شب را تا صبح بیدار ماندیم. صبح از او دعوت کردم تا به شهر برویم و با اتومبیلِ من در شهر بگردیم. خودم پشت فرمان نشستم و او را کنار خود نشاندم. وقتی دید مردم، از زن و مرد و کودک، موقعی که اتومبیل ما را می‌بینند، برای ما دست بلند میکنند و به ما سلام میدهند، شگفت‌زده شد. با تعجّب گفت: *به یاد داری در آغاز، مردم حتّی از سلام دادن به ما دریغ میکردند؟!* گفتم: بله، به یاد دارم؛ امّا وقتی فردی شریک غم و شادی مردم میشود، اینچنین جایگاهی در دل آنها می‌یابد. 🎉 در پایان پنجاه روز امدادرسانی، و پس از آنکه آنچه را از آثار سیل میتوانستیم برطرف کنیم، کردیم، جشن بزرگی برپا کردیم و من در آن جشن سخنرانی کردم؛ که هنوز متن ضبط‌شده‌ی سخنرانی و تصاویر جشن موجود است. 🔰 🔰 بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد» 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇 🌱 @Nojavan_khamenei
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی 👊 آقا از راه مقابله با جنایات آمریکا و انتقام ترور شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌گویند 🤔 چرا آمریکا باید این منطقه را ترک کند؟ 💪 #همرزم_سردارم 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
♨️ تیتر یک سایت نو+جوان 🔆 آقا در دیدار امیر قطر از علت وضع نامناسب منطقه گفتند 👿 *فسادانگیزی «آمریکا و رفقا»* ➕ آن‌هایی که از آن‌سر دنیا آمده‌اند، تمایل به همکاری کشورهای منطقه ندارند 💫 آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌐 Nojavan.Khamenei.ir
👌 در مکتب امام 👊 تربیت‌شدگان مکتب امام هر روز بیشتر می‌شوند ✌️ آقا از فتح‌الفتوح اصلی انقلاب سخن می‌گویند 😉 شما هم می‌توانید یکی از این انسان‌های برجسته باشید 💪 #همرزم_سردارم 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei