eitaa logo
نو+جوان
33.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2هزار ویدیو
183 فایل
🌐 رسانه اختصاصی نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei.ir 📭 ارتباط با نو+جوان @Alo_Nojavan ✅ سایت👇 🔗 Nojavan.Khamenei.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 | دیدار برگزیدگان نو+جوان با آقا 💌 نازنین رحیمی جابری: به لطف نو+جوان، یکی از بزرگترین آرزوهام برآورده شد🌹 💌 سام قاسمی: از خداوند سپاسگزارم که به من این سعادت والا رو بخشید که به دیدار رهبری برم. واقعا بهترین روزهای عمرم همین بود که آقا رو دیدم یک آرامش وصف نشدنی داشت مخصوصا چهره نورانی حضرت عشق 💌 بنت المهدی: عصر دوشنبه بود خسته از مدرسه برگشته بودم پدرم داشتند درباره این که دوست دارم کادوی تولدم چی باشه سوال می‌کردند: اول با این جمله که کادو نیاز نیست شما خودتون هدیه‌اید پاسخ دادم، رفتم اتاقم که چشمم به گوشیم که همیشه خدا سایلنته خورد.... داشت بی‌صدا زنگ می‌خورد جواب که دادم گفتند از دفتر نوجوان تماس می‌گیریم، بعدش گفتند خانم خادمی پروین می‌آیید دیدار؟ 💌 خادم‌الشهدا: دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی ... 😉 شما هم از این کارای باحال بکنید و برامون از طریق نو+جوان به بخش بفرستید! 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @nojavan_khamenei
🕊️ | دیدار برگزیدگان نو+جوان با آقا 💌 رسول همایونی: نامه دعوت به دیدار رهبری 💌 یامهدی: بهترین اتفاق عمرم، برای دومین بار به لطف نو+جوان عازم بیت شدمۀ خیلی خیلی ممنونم🌹❤️ لطفی که هیچوقت فراموش نمی‌‌کنم 💌 ریحانه میناوند: دوشنبه ۸/۸بود، تولدم، مثل هرسال داشت عادی می‌گذشت.. اما تو همین کارای دعا بودم که تلفنم زنگ خورد، دعوتم کرده بودن دیدار یار ... 💌 ansaralzahra۱۱۸ یادش بخیر وقتی رسیدیم بیت رهبری، معاونمون بهمون گفت الان جایی نفس می‌کشید که نایب امام زمانتون نفس کشیده. و خوشا به حال ریه‌ای که از این نفس پر شده...💚 😉 شما هم از این کارای باحال بکنید و برامون از طریق نو+جوان به بخش بفرستید! 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @nojavan_khamenei
📚 🌷 | «من پناهنده نیستم» 📆 در سال ۱۹۴۸، نیروهای رژیم صهیونیستی به روستای طنطوره در نزدیکی حیفا حمله می‌کند که تعداد زیادی از اهالی روستا در این حمله کشته می‌شوند و تعدادی نیز روستا را ترک می‌کنند. داستان «من پناهنده نیستم» از همین جا آغاز می‌شود. 📒 داستان زندگی شخصیت اصلی کتاب «من پناهنده نیستم» همان داستان فلسطین است؛ داستانی که از زاویه‌دید یک دختر نوجوان آغاز می‌شود، در طول قصه رشد می‌کند و از نوجوانی به جوانی و میان‌سالی و پیری می‌رسد، اما در تمام این سال‌ها حقیقتی همراهش است؛ زادگاهی که یک شب بهاری برای همیشه ترکش کرده. رقیه از این خانه به آن خانه می‌رود، اما همیشه وطنش را بر شانه‌هایش حمل می‌کند. 📜 داستان رقیه فقط به حوادث تاریخی محدود نمی‌شود. نویسنده، خواننده را به اعماق زندگی در فلسطین می‌برد. رقیه از خوراکی‌های محلی فلسطین می‌گوید، در مورد جزئیات گلدوزی‌های لباس زنان فلسطینی می‌نویسد. هر روز صبح روزنامه می‌خرد تا کاریکاتورهای «ناجی علی» را ببیند و همین جزئیات است که باعث می‌شود داستان چیزی فراتر از روایت ساده تاریخ باشد و به صفحات خشک آن رنگ تازه‌ای ببخشد. انسان‌هایی که از روستای طنطوره بیرون شده‌اند هر کدام نام و نشانی داشتند، روستا و ساکنینش از آداب و رسوم خاصی پیروی می‌کردند. رقیه کمی پیش از اشغال قرار بود ازدواج کند و همه این حقایق ساده و روزمره با یک حمله بهم ریخت... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23632
📚 🌷 | «یک تکه زمین کوچک» 🧐 کریم لبۀ تختش نشست ... با قیافه‌ای جدی به تکه کاغذ توی دستش خیره شد. «ده تا از بهترین چیزایی که می‌خوام در آینده انجام بدم (یا بشم.). نویسنده: کریم عبودی. مجتمع یافا، شماره 15، رام‌الله، فلسطین.» با دقت زیر نوشته‌اش خط کشید و بعد، کمی پایین‌تر با بهترین دست‌خطش نوشت: « ۱. بهترین فوتبالیست دنیا (حتی اگه شده تو رویاهام)؛ ۲. یه پسر خیلی باحال، محبوب، خوش‌تیپ، با قد دست‌کم یک متر و نود سانتی‌متر (یا در هر صورت، بلندتر از جمال)؛ ۳. نجات‌دهندۀ فلسطین و یه قهرمان ملی.» 🌍 «یک تکه زمین کوچک»، داستان پسر نوجوانی به نام کریم است که آرزو دارد ستاره فوتبال، هنرپیشۀ مشهور و طراح بازی‌های رایانه‌ای شود و مثل همۀ نوجوان‌ها آرزوهای بزرگ و متنوعی در سرش می‌پروراند. تفاوت کریم با بقیه نوجوان‌ها در یکی از آرزوهای لیست آرزوهایش است؛ چیزی که اغلب نوجوان‌های معمولی دنیا به آن فکر نمی‌کنند. «زنده بمونم، حتی اگر قراره گلوله‌ای بهم بخوره، به جاییم بخوره که خوب شدنی باشه. به سر یا ستون مهره‌هام نخوره، ان‌شاءالله.» کمتر نوجوانی در دنیا به این فکر می‌کند که گلوله به کجای بدنش اصابت کند... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23631
📚 🌷 | «مدیر مدرسه» 😎 می‌خواهم یک اعتراف بکنم! آن روزها که به مدرسه می‌رفتم، گاهی پیش می‌آمد صبح‌ها به‌شدت خوابم می‌آمد و دلم نمی‌خواست از خانه بیرون بروم؛ روزهایی که اوضاع این‌طوری بود، وقتی مدیر را در مدرسه می‌دیدم، با خودم می‌گفتم: «خوش به حالش، در یک اتاق جدا می‌نشیند و کسی کاری به کارش ندارد. پس اگر بعضی از صبح‌ها خوابش بیاید خیلی راحت می‌تواند بخوابد! آن وقت ما دانش‌آموزها باید اولِ صبح برویم سر کلاس ریاضی و ادبیات و عربی بنشینیم!» 👨‍🏫 ماجرا از این قرار است که شخصیت آقای مدیر در کتاب «مدیر مدرسه» معلمی است که از تدریس و سروکله‌زدن سر کلاس خسته‌شده و حالا تصمیم گرفته برود مدیر مدرسه بشود؛ چون فکر می‌کند اگر مدیر باشد دیگر کسی کاری به کارش ندارد و راحت می‌شود، اما من پیشاپیش به شما می‌گویم که اصلاً هم چنین خبرهایی نیست. آقای مدیر روزهایی چنان عجیب و سخت را در مدرسه تجربه خواهد کرد که صدبار در دلش با خودش می‌گوید کاش همان معلم می‌ماند و... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23720
📚 | سرزمین مقدس؛ تکه‌تکه‌شده با دیوارها و مرزها 🌷 «سرزمین مقدس» 🕌 «به طراحیم از قبرستان بیت‌لحم نگاه می‌کند، با دیوار و یک برج مراقبت در پس زمینه. این رو می‌بینی؟ حتی بعد از مرگمون هم چشم ازمون برنمی‌دارن. می‌خوان مطمئن باشن که از اون دنیا برنمی‌گردیم.» گی‌دولیل، کارتونیست و نویسنده اهل کاناداست که به‌واسطه کار همسرش در سازمان پزشکان بدون مرز، یک‌سال در فلسطین اشغالی ساکن می‌شود؛ سفرنامه مصور «سرزمین مقدس» حاصل همین سفر است. دولیل، نویسنده‌ای سیاسی نیست و سفرنامه‌اش یک روایت عادی از یک شرایط و سرزمین بسیار غیرعادی است. 📜 سفرنامه مصور «سرزمین مقدس» از جایی آغاز می‌شود که گی دولیل همراه همسر و دو فرزندنش به سرزمین‌های اشغالی می‌رسد. منزل محل اقامت آن‌ها در بخش شرقی قدس است. «اینجا بخش شرقی قدسه، یه روستای عرب‌نشین که بعد از جنگ شش‌روزه سال 67 تصرف شده.» اولین سؤال دولیل به‌عنوان کسی که تقریباً چیزی از فلسطین نمی‌داند این است: «یعنی ما توی اسرائیلیم؟» و پاسخی که می‌گیرد دلیل جذابیت این سفرنامه مصور است... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23818
📚 | دیدار میلادی 📘 معرفی کتاب «مسیح در شب قدر» 🌹 شاید وقتی گذرتان به قطعه شهدای بهشت زهرا افتاده، شما هم مثل من روی بعضی اسم‌ها بیشتر مانده‌اید. بعضی اسم‌ها به گوشتان ناآشنا آمده و با تعجب، آن‌ها را چندبار با خودتان تکرار کرده‌اید؛ آن‌قدر که بلدتَری از راه آمده و راز این‌اسم‌ها را برایتان فاش کرده تا بفهمید بر مزار شهدای ارمنی ایستاده‌اید. آن‌وقت فهمیده‌اید که پابه‌پای پدران و برادران مسلمان شما، بزرگ‌مردانی از آیینی دیگر هم برای این سرزمین، جان داده‌اند. آن‌وقت آن اسم‌ها آشنا شده‌اند: گالوست، ژان، رازمیک، وارطان، ژرژ. 🌷 سرزدن و ملاقات با خانواده‌های شهدای ارمنی، چه شهدای پیش از انقلاب و چه شهدای جنگ تحمیلی و بمباران‌ها و موشک‌باران‌ها، از سال ۱۳۶۳ که آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، ریاست‌جمهوری کشورمان بودند، تا همین ایام که سال‌ها از رهبری جمهوری اسلامی به دست ایشان می‌گذرد، جزو برنامه‌های همیشگی ایشان بوده است.... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=23921
| فرمان امتحانت را به دست بگیر 1️⃣ قسمت اول 🌠 شب امتحان اصلا شب بدی نیست. شب امتحان یعنی هنوز وقت داریم هنوز می‌توانیم تلاش کنیم و هنوز هم روزنه‌هایی برای بهتر شدن باقی مانده است. مهم این است که بدانیم از این فرصت باقی مانده چگونه استفاده کنیم؟! با چه روش‌هایی می‌توانیم آن‌چه یادگرفتیم را عمق ببخشیم و روی برگه امتحان هم عمل‌کرد بهتری داشته باشیم؟ 😰 این حرف‌ها به این معنی نیست که اضطراب سراغ‌مان نیاید. هر چه باشد اهداف بزرگی داریم و به قول آقا در زندگی ما هیچ چیزی جای درس خواندن را نمی‌گیرد. پس همین که داریم مهم‌ترین کار این روزهای‌مان را انجام می‌دهیم کافی‌ست برای آن‌که اندکی نگرانی هم داشته باشیم ولی نه آن‌قدر که دست و پا گیر شده و ما را از حرکت کردن باز دارد. در ادامه چند نمونه از مهم‌ترین کارهایی که در ایام امتحانات لازم است انجام بدهید را مرور می‌کنیم... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22062 🤓 📚 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
🗡 | دزدان سر گردنه 📃 روایتی از دزدی‌های امروزی 💎 👀 بابا داشت زیرپوستی نصیحتم می‌کرد و من مثل بچه‌های خوب گوش می‌کردم؛ چون می‌خواستم مقدمه‌چینی کنم که پول بدهد برای ثبت‌نام در باشگاه وشو. داشت می‌گفت آلمان و ژاپن توی جنگ جهانی دوم نابود شدند اما دوباره کشورشان را ساختند. برای اینکه نشان بدهم به او توجه می‌کنم، تأییدش کردم و می‌دانستم اینجای حرفش باید بگویم چون فنّاوری دارند. ☺️ با لبخند گفت: دقیقاً، نه مثل این پادشاهان حاشیه خلیج‌فارس که با آن همه ثروت، وارد کننده علم و فنّاوری هستند. خواستم بحث را ادامه بدهم و پرسیدم ما چطور؟ 👨 گفت: وقتی‌که غرب افتاد در مسیر پیشرفت، ما‌ دچار سقوط علمی شدیم و چیزی نمانده بود که کاملاً تحت سلطه غرب قرار بگیریم. غرب می‌خواست ما به‌جای تولید علم، واردکننده علم باشیم. 🤦🏻‍♂️ یک‌باره یادم رفت که قرار است، مخالفت نکنم و پسر خوبی باشم! پرسیدم چه ربطی دارد؟ ... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=18626
📚 | ناگهان باران 🌷 | «آن مرد با باران می‌آید» 💫 حتماً تابه‌حال یک‌بار از خودتان پرسیده‌اید، شاید وقتی برای شرکت در راهپیمایی آماده می‌شدید، شاید وقتی مستند تسخیر لانه جاسوسی را در تلویزیون می‌دیدید یا وقتی در جشن دانش‌آموزی مدرسه شرکت می‌کردید. بالاخره یک‌جایی از خودتان پرسیده‌اید: «چرا سیزدهم آبان روز دانش‌آموزه؟» اگر دلتان یک‌ راوی سرحال می‌خواهد که با یک‌ روایت شیرین خوشمزه، جواب سؤالتان را بدهد، باید بعد از خواندن این‌ یادداشت، بروید سراغ آن مردی که با باران می‌آید. 👌 درست خوانده‌اید، «آن مرد با باران می‌آید» اسم رمانی از وجیهه سامانی است؛ نویسنده‌ای که اگر کتاب‌خوان باشید، اسم او را در میان نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان کشورمان می‌شناسید. سامانی در تازه‌ترین اثرش، آمده سراغ شما. بله! همین شمایی که دلتان می‌خواهد تاریخ انقلاب را بلد شوید و بهتر بدانید در چندماه منتهی به بهمن ۵۷ در کشورمان چه اتفاقاتی رخ داده‌ است... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=24074
🖼 | آرزوهای دست‌یافتنی 🌟 👌 برگرفته از بیانات آقا در دیدار جمعی از جوانان فعال در عرصه فرهنگی 🚧 شاید شما هم از زبان بعضی شنیده‌ باشید که می‌گویند با این مشکلات و موانع نمی‌توانیم به آرزوهایمان برسیم... 💥 آقا برای‌مان از یک راه تجربه‌شده برای *عبور از موانع و رسیدن به موفقیت* می‌گویند 💫 برای مشاهده و دریافت این به سایت یا نو+جوان بروید: 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=17304
نو+جوان
⚽️ | نیمکت نشین نباش...! 💪 نقش نوجوانان در انتخابات پیش رو چیست؟ 🔥 دوباره تنور انتخابات روشن شده است و هرلحظه داغ‌تر می‌شود. ممکن است فکر کنید انتخابات برای کسانی است که حق رأی دارند. اما انتخاب کردن و انتخابات یک فرآیند است. یعنی از یک‌جایی شروع می‌شود، چند مرحله دارد و به نقطه خاصی رسیده و تمام می‌شود. رأی دادن آخرین کاری است که انجام می‌شود و تنها در همین مرحله پایانی است که سن افراد مهم است. قبل از آن هر کس حق تلاش و فعالیت دارد و نوجوانان یکی از پرانرژی‌ترین افرادی هستند که می‌توانند وارد میدان شده و هیجان انتخابات را هرچه بیشتر کنند. 👌 آقا از انتخابات به‌عنوان یک آزمون نام می‌برند. شما هم ازجمله افرادی هستید که قرار است در این آزمون شرکت کنید هرچند به سن رأی دادن نرسیده باشید. قرار نیست روی نیمکت بنشینید و بقیه را تماشا کنید، می‌توانید خیلی حرفه‌ای وارد میدان شده و بر روی نتیجه اثرگذار باشید. اما چگونه؟! 1️⃣ قدم اول این است که اطرافیان را برای شرکت در انتخابات تشویق کنید. باید بروید سراغ اطلاعاتی که کمک می‌کند تا به‌خوبی بدانید شرکت در انتخابات چه فوایدی برای کشور دارد. بدانید شرکت کردن و نکردن در انتخابات چه پیامدهایی خواهد داشت؟ حتی ممکن است بروید سراغ بررسی فرآیند رأی‌گیری در کشور و این‌که به‌خوبی نشان دهید نماینده با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود و بعضی شبهه‌ها را هم بررسی کنید. برای پیدا کردن جواب‌ها تعارف و خجالت را کنار گذاشته و زودتر دست‌به‌کار شوید. 🤓 جواب این سؤالات برای خودتان و دیگران مفید است پس بهتر است این اطلاعات را در اختیار اطرافیان و دوستان دغدغه‌مندتان هم قرار دهید. حضور حداکثری مردم در انتخابات مهم‌ترین اتفاقی است که باید رقم بخورد و جدا از این‌که چه کسانی رأی بیاورند، ما را سه هیچ جلو می‌اندازد. آقا گفته‌اند: «حضور پر شوق و امیدوارانه و قدرتمندانه‌ مردم موجب می‌شود كه دشمن مأیوس بشود؛ وقتی دشمن مأیوس شد، کارایی خود را از دست خواهد داد.»(۱۳۹۲/۳/۲۲) یا گفتند:«(حضور پرشور) موجب می‌شود كشور مصونیت، اقتدار و امنیت پیدا كند.» (۱۳۹۲/۳/۸) 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=16268
📚 🌷 | «من زنده‌ام» 📘 شاید «من زنده‌ام» با همه کتاب‌های خاطرات دفاع مقدس، متفاوت باشد. معصومه آباد، دختر نوجوانی است اهل آبادان که در یک خانه صد متری زندگی می‌کند. خودش می‌گوید: «آن روزها فکر می‌کردم دنیا همین آبادان و محله خودمان است»؛ اما اتفاقی باعث می‌شود که دنیای او فراتر از مرزهای خانه و محله برود. عراق به مرزهای کشورمان حمله می‌کند و معصومۀ هفده‌ساله اسیر می‌شود. 📖 این کتاب، کتاب هفده سالگی است و من خوش‌شانس بودم که در هفده سالگی خواندمش. پیش از این کتاب، خاطرات زیادی از دفاع مقدس خوانده بودم که هر کدامشان جذابیت‌های خودشان را داشتند، ولی هیچ‌کدام کتابِ مخصوصِ من نبودند، اما «من زنده‌ام»، کتابِ من بود؛ کتاب دخترهای هفده‌ساله... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23982
💎 | امین شعر فارسی 👌 مرور کوتاهی بر زندگی ادبی رهبر انقلاب 📚 کرایۀ کتاب باب بود آن‌وقت‌ها. کتاب را از کتاب‌فروشی کرایه می‌کرد و به ازای هر شبی که کتاب دستش می‌ماند، یک ریال کرایه باید می‌داد. کتاب‌های قطور شعر و داستان را کرایه می‌کرد. پولش نمی‌رسید کتاب‌ها را چند شب نگه دارد. همه را یک‌شبه تمام می‌کرد تا فردا یک‌‌ریالی دیگری بدهد و کتاب تازه‌ای بگیرد. 🌿 عضو قدیمی کتابخانه عشق به کتاب‌های شعر و رمان، او را می‌کشاند تا کتاب‌خانۀ آستان قدس. خوبی‌اش این بود که یک‌ریال کرایه را هم نمی‌خواست. دریای کتاب‌ها رایگان بود. روزها آنجا می‌رفت و مشغول مطالعه می‌شد. به‌قدری غرق مطالعه بود که ‌گذشت زمان را متوجه نمی‌شد. صدای اذان که از بلندگو پخش می‌شد، به خودش می‌آمد که ظهر شده است.... 📚 هزار جلد اول درس خارج بود. سنگین و وقت‌گیر. پنج سال طول کشید. در همین مدت، باز پیوسته کتاب می‌خواند. کمتر رمانی بود که آن‌وقت‌ها اسم کتابی آورده شود و او نخوانده باشد. پیش از آن‌که از مشهد راهی قم شود، بیش از هزار رمان خوانده بود. شعر هم سر جای خودش. 🌻 شب‌های شعر مشهد عبدالعلی نگارنده، سرگرد بازنشسته و پیرمرد نازنینی بود. چیزی که به او با آن روحیۀ لطیفش نمی‌آمد، این بود که یک روز سرگرد بوده باشد! نگارنده، میزبان جلسات «انجمن ادبی فردوسی» بود؛ محفل شعرخوانی هفتگی که سیدعلی هم در آن شرکت می‌کرد... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23008
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | قدرشناسی دائم 💓 ما هم قدر شناس مخلص معلمان باشیم... 💐 روز معلم را به همه شما معلمان عزیز تبریک می‌گوییم شما می‌توانید نسخه باکیفیت (پوستر) قدرشناسی دائم را از سایت یا نو+جوان دریافت کنید و همراه تبریک و تشکر برای معلم خودتان ارسال کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=16651
| فرمان امتحانت را به دست بگیر 1️⃣ قسمت اول 🌠 شب امتحان اصلا شب بدی نیست. شب امتحان یعنی هنوز وقت داریم هنوز می‌توانیم تلاش کنیم و هنوز هم روزنه‌هایی برای بهتر شدن باقی مانده است. مهم این است که بدانیم از این فرصت باقی مانده چگونه استفاده کنیم؟! با چه روش‌هایی می‌توانیم آن‌چه یادگرفتیم را عمق ببخشیم و روی برگه امتحان هم عمل‌کرد بهتری داشته باشیم؟ 😰 این حرف‌ها به این معنی نیست که اضطراب سراغ‌مان نیاید. هر چه باشد اهداف بزرگی داریم و به قول آقا در زندگی ما هیچ چیزی جای درس خواندن را نمی‌گیرد. پس همین که داریم مهم‌ترین کار این روزهای‌مان را انجام می‌دهیم کافی‌ست برای آن‌که اندکی نگرانی هم داشته باشیم ولی نه آن‌قدر که دست و پا گیر شده و ما را از حرکت کردن باز دارد. در ادامه چند نمونه از مهم‌ترین کارهایی که در ایام امتحانات لازم است انجام بدهید را مرور می‌کنیم... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22062
🏎️ | فرمان امتحانت را به دست بگیر 2️⃣ قسمت دوم 😉 ترفندهایی برای شب و روزهای امتحانی 🤔 شما هم این شکلی هستین؟ اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که در روزهای نزدیک امتحان و شب امتحان تمام خلاقیت و ابتکارتان رشد می‌کند، به کارهای هنری علاقه‌مند می‌شوید. دوست دارید همه کتاب‌های غیر درسی دنیا را بخوانید و کلی ایده فرهنگی به سراغ ذهن‌تان می آید. اول این‌که هرجایی که بیشتر چشم‌تان می‌خورد بنویسید که درس خواندن مهم‌ترین کار امروز شماست و هیچ جایگزینی ندارد. بعد هم یک کاغذ و قلم کنار دست‌تان قرار بدهید، هر کار و ایده‌ای به ذهن‌تان می‌رسد یادداشت کنید و به خودتان قول بدهید بلافاصله بعد از امتحانات به موارد این لیست یکی یکی و دقیق رسیدگی کنید. 📄 خلاصه‌ به دست باشید خلاصه‌نویسی‌هایی که از ابتدای سال داشتید را چند بار بخوانید و حتی خلاصه‌تر‌شان کنید. نقشه کلی از مباحث بکشید که با نگاه کردن به آن جزئیات هم به ذهن‌تان برسد. همین خلاصه‌ها را دائم به دست گرفته و مرورشان کنید. لازم نیست برای خلاصه‌نویسی وسواس به خرج دهید، همین که هم بخوانید و هم بنویسید برای یادگیری کمک بسیار بزرگی است. فقط کلیدواژه‌های اصلی را یادداشت کنید. فراموش نکنید که شب امتحان بیشتر باید به مرور درس‌ها اختصاص پیدا کند.... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=22072
🎉 | سنگ تمام بگذاریم! 😋 چند پیشنهاد بترکان برای جشن و شادی در عید غدیر 🎊 کم‌کم ریسه‌های رنگی و چراغانی‌ها از در و دیوار شهر آویزان می‌شود و چشم و دل آدم را رنگی می‌کند. شهر بوی عید را می‌گیرد و جسمِ بی‌جان شهر سرشار از شور و نشاط می‌شود. اما این‌ها همه‌اش نیست. بالاخره بزرگ‌ترین عید خداست و تک‌تک‌مان باید برایش سنگ تمام بگذاریم. باید صدای غدیر را به همه جهانیان برسانیم. باید که در «فَلْیُبَلِّغِ»، کم‌کاری نکنیم. بسم‌الله بگویید و با یاعلی شروع کنید. ➕ به خانه‌هایتان صفا دهید ➕بهترین لباس‌هایتان را بپوشید ➕عیدی بدهیم، لبخند بکاریم 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=18152
💚 | آن روز در غدیر 🌺 روایتی مستند از آن‌چه در سال دهم هجری قمری در غدیر خم گذشت 🌿 ده سال از هجرت می‌گذشت؛ هجرت بزرگ پیامبر صلی‌الله علیه وآله وسلم از مکه به مدینه که مبدأ تاریخ هجری قمری بود. در این‌ 10‌سال، رسول خدا گرچه تمام آیین و مناسک حج خانه خدا را برای مسلمان‌ها توضیح داده بود، اما خود حجی به‌جا نیاورده بود. سال دهم فرق داشت. همه اطرافیان پیامبر هم این را فهمیده بودند. گاه و بیگاه، پیامبر اشاراتی می‌کرد که مردم بفهمند زمان رحلتش نزدیک است. اما صریح‌ترین ‌نشانه را وقتی به دست مردم داد که می‌خواست آن‌ها را با خودش در حج همراه کند. پیک‌هایی به شهرها و روستاهای دور و نزدیک فرستاد با این‌ پیغام: «پیامبر خدا می‌خواهند حج به‌جا بیاورند. گفته‌اند این‌، آخرین حج عمرشان خواهد بود. تأکید کرده‌اند هرکس بیمار نیست و توان سفر دارد، حتماً خودش را به کاروان ایشان برساند»... 🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=18154
☀️ | راهنمای یک تابستان خوانده‌شده! 😇 در این تابستان چطور بیشتر کتاب بخوانیم ... 🤔 احتمالاً خیلی‌هایمان کتاب‌هایی داریم که نخواندیم. یا کتاب‌هایی که خریدیم و فرصت خواندنش را پیدا نکردیم، یا کتاب‌هایی که هدیه گرفتیم یا حتی کتاب‌هایی که از پدر و مادر و خواهر و برادربزرگ‌ترمان به دستمان رسیده و هیچ‌وقت به خواندنش فکر نکردیم. حالا آن کتاب‌ها را از قفسه و بین کتاب‌های دیگر بیرون بیاورید و یک جایی جلوی چشم‌تر بگذارید و این تابستان شروع به خواندنشان کنید. ⚠️ به سراغ کتاب‌هایی که نصفه گذاشتیم، برویم! ☺️ حتماً مشغول خواندن کتابی بودید و یادتان افتاده که فردا امتحان ریاضی دارید و خواندن کتاب را نصفه‌نیمه رها کردید. تابستان وقت خوبی است که آن چند صفحه باقی‌مانده را هم بخوانید و کتابتان را در لیست کتاب‌های خوانده‌شده قرار بدهید... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=24627
📚 🌷 | مدیری که آب خوش از گلویش پایین نرفت! ✅ معرفی کتاب «مدیر مدرسه» 😎 می‌خواهم یک اعتراف بکنم! آن روزها که به مدرسه می‌رفتم، گاهی پیش می‌آمد صبح‌ها به‌شدت خوابم می‌آمد و دلم نمی‌خواست از خانه بیرون بروم؛ روزهایی که اوضاع این‌طوری بود، وقتی مدیر را در مدرسه می‌دیدم، با خودم می‌گفتم: «خوش به حالش، در یک اتاق جدا می‌نشیند و کسی کاری به کارش ندارد. پس اگر بعضی از صبح‌ها خوابش بیاید خیلی راحت می‌تواند بخوابد! آن وقت ما دانش‌آموزها باید اولِ صبح برویم سر کلاس ریاضی و ادبیات و عربی بنشینیم!» 👨‍🏫 ماجرا از این قرار است که شخصیت آقای مدیر در کتاب «مدیر مدرسه» معلمی است که از تدریس و سروکله‌زدن سر کلاس خسته‌شده و حالا تصمیم گرفته برود مدیر مدرسه بشود؛ چون فکر می‌کند اگر مدیر باشد دیگر کسی کاری به کارش ندارد و راحت می‌شود، اما من پیشاپیش به شما می‌گویم که اصلاً هم چنین خبرهایی نیست. آقای مدیر روزهایی چنان عجیب و سخت را در مدرسه تجربه خواهد کرد که صدبار در دلش با خودش می‌گوید کاش همان معلم می‌ماند و... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23720
نو+جوان
💎 | باشگاه ستاره‌ها 👌 درباره حمایت آقا از باشگاه دانش‌پژوهان جوان ✌️ شاید داستان موفقیت نخبگان را شنیده باشید، ولی حالا قرار است قصه خانه نخبگان نوجوان را با هم بخوانیم؛ خانه‌ای که گاهی حتی با وجود بی‌مهری و نامهربانی‌ها، اعضای آن صبر و تدبیرکرده و همچنان محکم ایستاده است. اعضای این خانواده معتقدند ۳۷ سال است که حمایت‌های مستمر رهبر انقلاب این خانه و خانواده را حفظ کرده است؛ خانواده‌ای که بچه‌های دهه هشتادی آن می‌توانند روز ششم شهریور ۱۴۰۳ چشم همه محافل علمی و خبری را خیره کنند. خبر کوتاه بود، پنج عضو تیم المپیاد نجوم ایران همه مدال طلا گرفته‌اند. این اخبار شگفت‌انگیز که از تیم‌های مختلف المپیادی هر سال شنیده می‌شود، از جمله اتفاقات خیره‌کنند‌ه‌ای است که با تلاش مستمر و حمایت یک بزرگ‌تر رقم خورده است. 😇 «باشگاه دانش‌پژوهان جوان»، از نخبگانی‌‌ترین سازمان‌های کشور است که وظیفه شناسایی، جذب، هدایت و حمایت از استعدادهای برتر را داشته و برگزارکننده المپیاد‌های علمی دانش‌آموزی در کشور است. بعد هم از میان کسانی که مدال طلای کشوری کسب کنند، تیم جهانی برگزیده‌شده و باشگاه دانش‌پژوهان جوان، آموزش و اعزام این تیم‌های ملی به مسابقات جهانی را بر عهده دارد. آن موقع‌ها، یعنی سال ۱۳۶۶ که آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور کشور بودند، با پیشنهاد رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی برای تشکیل چنین باشگاهی نه‌تنها موافقت‌کرده که از همان روزهای اول حمایت از آن را شروع کردند. هرچه باشد قرار بود نخبگان نوجوان و دانش‌آموزان المپیادی در این خانه رشد کنند. دفتر دانش‌پژوهان جوان با برگزاری المپیاد ریاضی شروع‌به‌کار کرد... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=24773
🖼 | تا بوده بدی بوده 🎤 یک خبرنگار به آقا میگه دشمنی آمریکا با ایران از زمان گرفتن سفارت‌شون تو تهران شروع شده... 😉 اما پاسخ آقا رو در قالب این داستان‌مصور ببینین و بخونین... 💫 برای مشاهده و دریافت این به سایت یا نو+جوان بروید: 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=17302
نو+جوان
😍 | ترکیب انرژی و نور 👀 روایتی از دیدار نوجوانان با آقا ☺️ بعضی روزها زمینی نیستند، بعضی مکان‌ها هم. ۱۲ آبان ۱۴۰۳، برای همه مهمان‌های حسینیه امام خمینی رحمه‌الله‌علیه حال‌وهوای دیگری دارد. همه جوان و نوجوان‌اند و از نقاط دور و نزدیک آمده‌اند. انگار نقشه ایران را در ابعاد حسینیه کوچک کرده باشند. این شانه‌به‌شانه نشستنمان، لبخندهای از سر آشنایی‌مان، این شوق متراکم در فضا را کمتر جایی تجربه کرده‌ام. انگار خدا بعضی روزها آدم‌ها را چند ساعتی به مهمانی بهشت می‌برد. 🍃 نشسته‌ام وسط صف‌های به‌هم‌فشرده و مثل بقیه چشم‌انتظار آمدن آقا هستم. کنار دستی‌ام به دخترش می‌گوید: «خوب همه‌جا رو نگاه کن. حسینیه رو نگاه کن. فرشا رو نگاه کن. معلوم نیست دوباره کی بیای.» 😇 من هم چشم می‌چرخانم به در و دیوار حسینیه؛ پنجره‌های قدی بزرگ دورتادور، سقف بلند، ستون‌های گرد پهن که خار چشم همه مهمان‌هایند، چون نمی‌گذارند آقا را خوب ببینند؛ فرش‌های آبی نخ‌نما که دوست‌داشتنی‌ترین زیراندازهای جهان‌اند؛ جایگاه روبه‌رو و پرده سبزش که تک‌ قاب عکس امام رویش می‌درخشد. یک دفعه انگار قند توی دلم آب می‌کنند. برخلاف همه جایگا‌ه‌ها اینجا فقط یک قاب عکس دارد؛ قاب عکسی از آقا آن بالا نیست. قرار است خودشان را ببینیم. 🤔 با خودم فکر می‌کنم مکان‌ها هم حافظه دارند؟ مثلاً حسینیه امام خمینی رحمه‌الله‌علیه چند دیدار، چقدر پیر و جوان و نوجوان، چند چشم گریان، چند نگاه پر از شوق را به خاطرش سپرده ... چقدر آدم آمده‌اند اینجا غم عالم را سبک کرده‌اند و برگشته‌اند، چقدر آدم آمده‌اند از صحبت‌های آقا نقشه راه گرفته‌اند و رفته‌اند، چقدر آدم اینجا سینه زده‌اند، دعا کرده‌اند، آمین گفته‌اند و چقدر چشم‌ها با دیدن رهبرشان اشک شوق ریخته‌اند. بچه‌ها حسابی گوش تیز کرده‌اند. هرجا صدای آقا اوج می‌گیرد... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=24896
نو+جوان
😍 | ساکن خیابان کشوردوست 👀 حاشیه‌نگاری دیدار سال ۱۴۰۳ نوجوانان با رهبر انقلاب 🤭 از شما چه پنهان به من گفته بودند این‌بار دیگر دنبال حاشیه‌نویسی نباش، برو یک نقطه از آن زیلوهای ساده را انتخاب کن و آقا را ببین و بشنو؛ ولی مگر می‌شد؟ راستش اصلاً بلد نبودم سرم را در لاک خودم نگه دارم. نویسنده‌جماعت عادت کرده همه‌چیز را با چشم‌هایش ضبط کند، جزئیات را ببیند و ثبت کند. تازه! کاغذ و قلم هم نداشتم. پس آنچه حالا قرار است به‌عنوان روایت دیدار دانش‌آموزان با رهبر انقلاب بخوانید، ارگانیک‌تر از همه روایت‌های دیگر است؛ چون وظیفه نداشتم نوشته‌ای تقدیم سردبیر کنم و بنا بود برای خودم نگهش دارم، ولی قسمت شما هم شد. ☀️ صبح زود، یک چای شیرین خورده، لقمه‌های نان و پنیر را گذاشتم توی کیف‌ و حرکت. فکر می‌کردم خیلی زرنگم که عوض ساعت هفت از شش‌و‎چهل دقیقه آمدم و لابد با همین بیست دقیقه زودتر رسیدن باید از اولین نفراتی باشم که وارد حسینیه می‌شود، ولی خیلی زود این حباب ترکید. از اولین در که وارد شدم، یک صف مارپیچ منظم رخ نشان داد. حس اینکه ته این مارپیچ هستیم دو دانش‌آموزی را که همراهم بودند نگران کرد، ولی سرعت پیشرفت صف راضی‌کننده بود. 😇 خیلی زود چند پیچ دیگر پشت سر ما تشکیل شد. اغلب دانش‌آموزان شب قبل را در مصلی گذرانده بودند. من که بعید می‌دانم این جماعت دیشب را خوابیده باشند، ولی ذوق و شوق دیدار همچنان آن‌ها را بشّاش نگه داشته بود. با خودم فکر می‌کنم این خیابان کشوردوست چقدر از این چهره‌های شاداب را که همین حوالی طلوع خورشید آن‌ها هم اینجا طلوع می‌کنند در حافظه دارد. کشوردوست؛ چقدر این اسم خوب است، چقدر به ساکن این خیابان می‌آید... 🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=24895