﷽ 🌹 #سجده بر آب ! 🌹
💧 در عملیات كربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم، نگران و متحیر، ستون در حال حركت در آب را كنترل می كردم.
💧 وقتی دیدم كه یكی از بچه ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است، بیشتر نگران شدم. شانه ایشان را گرفتم و تكان دادم، سرش را بلند كرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم : چی شده؟ چرا تكان نمی خوری؟
💧 خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقیه را همراهی می كردم. اطمینان و آرامش خاطر این نوجوان بسیجی #شهید #غلامرضا_تنها زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشكالی نداره، ادامه بده! التماس دعا»
💧 صبح روز بعد، روی سكوی «اَلاُمیه» اولین شهیدی بود كه به دیدار معشوق نایل آمد.
📚 #نماز_شب شهیدان؛ محمد محمدی؛ نشر دارخوئین؛ ص ۱۰
#نماز_شهیدان
#داستان
🍃 @nojavaneemroozi 🍃
✨﷽✨
#داستان
✅دعا برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه
✍ مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف ، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی ، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد ، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید ، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان علیهالسلام را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز ، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است و من از گلایه امام زمان به گریه افتادم.
💥بیاییم در این ایام نورانی ماه رجب و نیز نوجوانی خود، همه برای ظهور پدرمهربان امت دست به دعای فرج برداریم ...
#نوجوان_منتظر
ما را👇👇🏻به دیگر نوجوانان معرفی کنید!
🇮🇷https://eitaa.com/nojavaneemroozi
sapp.ir/nojavaneemroozi🇮🇷
https://chat.whatsapp.com/DCnNB5RmqeC6JSpioldzU9❤️
🌸🌸🌸🌸🌸
#داستان شب
روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!
هنگام دفاع مقدس آیتالله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.
پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیتالله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.
آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند میتوانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیان بروند جلو و با عراقیها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازهای آوردند. آیتالله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیتالله جوادی آملی کنار جنازهاش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر است.
#نوجوان_معنویت_گرا
#نوجوان_شهادت_طلب
📚فرودگاه فرشتگان، جلد سوم
🇮🇷 ما را👇👇🏻به دیگر نوجوانان و جوانان معرفی کنید!
🇮🇷
https://eitaa.com/nojavaneemroozi