eitaa logo
🌹🌹محله های مهدوی(روستاهای نوکنده کامازندران)🌹🌹
79 دنبال‌کننده
10هزار عکس
12.4هزار ویدیو
66 فایل
نظراتتون راجع به اخبار کانال رو تو صفحه شخصی پیام بدین(انتقاد وپیشنهاد)تا بررسی بشه. @Ghadir17_4_1402
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مربی خلاق
زلف بر باد مَده تا ندهی بر بادم و این یک حقیقتی است که بسیاری بدان توجه ندارند و با یک آرایش های خاصی وارد کوی برزن می شوند، غافل از اینکه با این کار ها چه دل هایی را پریشان می کنند، چه آدم هایی که از زندگی های خود سَرد می کنند، چه دل هایی را که به هم می ریزند و در نتیجه چه خانه هایی که به هم ریخته می شوند و جالب است که وقتی اتفاق ناگواری برای اینها می افتد از خداوند گله مند می شوند که من چرا؟ من چکار کردم؟ ولی نمی داند که چه خانه های را خراب و ویران کرد و چه دختر بچه هایی را که بی پناه و بی سرپرست کرد. و اگر حجاب را از این نظر بنگرید چه معنا و لطافتی پیدا می کند. https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ ماه ] زیباروی [ کنعان ] فلسطین قدیم که محل سکونت یعقوب پدر یوسف بود [ ماه کنعانی ] زیباروی کنعانی؛ یعنی یوسف [ مسند ] تکیه گاه، بالش های بزرگی که پادشاهان به آن تکیه می داند؛ البته در اینجا کنایه از تخت و بخت پادشاهی است [ آن تو شد ] از آنِ تو شد، مال تو شد [ بدرود کردن ] وداع کردن، خداحافظی کردن ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ قرار بود که آدمی بر دنیا حکومت کند و نه دنیا بر آدمی؛ ولی تعلقات و دلبستگی ها این اجازه را نداد و آدمی را اسیر و محکوم و محبوس دنیا ساخته و می کند و رهایی هم امکان ندارد مگر اینکه آدمی دست از تعلقات و وابستگی های خود بردارد. این است که حافظ روی و جان خودش را که مثال ماه کنعانی(یوسف) زیباروی است مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: تخت حکمروایی مصر عالم دنیا؛ یعنی این عالمی که مثال مصر دارد، بنام تو زده شد، دیگر وقت آن است که با حمل ریاضت ها و تلاش ها، دست و پا کنی و از این زندان تعلقات بیرون بشی و همه چیز را تحت قلمرو و سلطه و سیطره ی خودت در بیاوری؛ یعنی دنیا اسیر تو باشد و نه تو اسیر دنیا و یعنی تو حاکم بر دنیا باشی و نه دنیا حاکم بر تو. زیبا روی من ! یوسف من ! یوسف زندانی من ! زندانی هوا و زندانی هوس ! مسند مصر و تخت حکومت این عالم آنِ تو شد و بنام تو زده شد و الان وقت آن است که با این زندان؛ یعنی با این هوا و هوس ها که تو را محبوس و اسیر خود ساخته اند و با این تعلقات و دلبستگی ها وداع و خداحافظی کنی تا بتوانی بر تخت بنشینی همانطور که یوسف تا زمانی که زندان را ترک نگفت، عزیز مصر نشد و بر مسند خلافت ننشت. البته "مسند مصر" می تواند اشاره به عالم جان و معنا و معنویت هم داشته باشد که در چنین صورتی حافظ به روح و جان خودش خطاب می کند که تو قرار هست در عالم معنا و معنویت برای خود یک تخت و بارگاهی داشته باشی و یک بخت و جایگاهی پیدا کنی و این هم ممکن نیست مگر اینکه از زندان خود، خودیت، خودخواهی، خود پسندی و خود محوری رهایی پیدا کنی. رهایی هم به دست خودت است و دست هیچ کس دیگری نیست چون قفل این زندان از درون است و نه از بیرون، پس قفل را بشکن و بیرون بیا و آن وقت بنگر که در عالم معنویت و معنا چه جاه و جلالی داری. به خاطر داشته باشید که حافظ مثال زنبور عسل را دارد؛ زنبور عسل سراغ گل می رود و از شهد گل استفاده می کند و از آن چیزی بنام عسل بجای می گذارد؛ یعنی خوب را می گیرد و محصول خوب تر می دهد. حافظ هم دقیقا همینطور است که سراغ حرف های خوب می رفت و مضامین خوب را می گرفت؛ اما در قالب خوب تری عرضه می کرد چون پیش از حافظ عطار این مضمون را گفته بود: الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی حافظ همین بیت را خوانده و شنیده بود و این مضمون را از عطار گرفته بود؛ اما همین مضمون را بنگر که در چه قالب دلنشین تر و دلکش تری عرضه کرد. https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
هدایت شده از مربی خلاق
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ مریدان ] جمع "مرید" به معنای پیروان و سالکان است [ روی آوردن ] مقیم شدن، همسو شدن، هم جهت شدن، در جهت چیزی حرکت کردن [ خمار ] می فروش [ خانه خمار ] خانه می فروش که همان میخانه باشد. به یاد داشته باشید که کعبه و خانه ی خمار یک عبارت دیگری از مسجد و میخانه است؛ یعنی همانطوری که مسجد و میخانه یک معنای رمزین و نمادین داشتند، کعبه و خانه ی خمار هم دقیقا همینطور است، و همانطوری که مسجد و میخانه هر کدام گاهی به معنای خود بکار می رفتند، کعبه و خانه خمار هم همینطور ┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ وقتی بزرگان و پیشوایان ما؛ کسانی که دین را از آنها آموختیم و دل و دین خود را به آنها سپردیم و عمری پا جای پایه آنها گذاشتیم و حالا وقتی آنها راه را کج می کنند و کج راهه می روند، از ما چه انتظار؟ از ما چه توقع؟ ما چگونه می توانیم در راه صحیح حرکت کنیم؟ دیگر چه اعتقاد و باوری برای ما می ماند؟ این بیت حقیقتا حکایت و زبان حال بسیاری از مردم ماست چون کم نبودند کسانی که همواره و پیوسته مردم را به زهد و پارسایی و قناعت دعوت می کردند؛ ولی وقتی خود به یک منصبی رسیدند و بر یک مسندی نشستند، به قول حافظ: آن کار دیگر کردند و بقول مولانا: بر همه درس توکل می‌کنی در هوا تو پشه را رگ می‌زنی همیشه می گویند: توکل شما به خدا باشد که روزی رسان خداست، آنقدر حریص نباشید و حریصانه دنبال مال و منال نباشید؛ اما خود حتی از خون یک پَشه هم نمی گذرند! و اینجا نیز حافظ همین مطلب را می گوید. البته یک نکته را فراموش نکنید؛ تمام کسانی که لوازم خطاطی را می فروشند، خطاط نیستند و از آن لوازم هیچ استفاده نمی بَرند و تمام کسانی که لوازم نقاشی می فروشند، نقاش نیستند و از آن لوازم هیچ استفاده نمی برند. هیچ گاه خطاط نمی گوید: من از او لوازم نمی خرم چون خودش استفاده از این لوازم نمی کند و هیچ گاه یک نقاش نمی گوید: من از لوازم او نمی خرم چون خودش استفاده از این لوازم نمی کند؛ اصلا برایش مهم نیست که او خطاط و نقاش است یا نیست و اصلا خطاطی و نقاشی تعلق خاطری دارد یا ندارد، مثل حرف های خوب که از هر که باشد خوب است، خط مشی زندگی ما را اصلاح و زیبا می کند، به زندگی ما نقش زیبایی می بخشد و اصلا نباید برای ما اهمیت داشته باشد که این آدم خود که همیشه از خوبی ها می گفت، خودش هم بکار می بندد یا نمی بندد؟ قناعت خوب است ولو اینکه گوینده خودش قانع نباشد، پارسایی خوب است ولو آن کسی که شما را به پارسایی دعوت می کند پارسا نباشد. این سفارش امام باقر علیه السلام است که فرمود: خُذُوا الكَلِمَةَ الطَّيِّبَةَ مِمَّن قالَها و إن لَم يَعمَل بِها حرف خوب از هر که شنیدی بگیر و بکار ببند، هر چند که گوینده خود به آن عمل نکند پس اگر پیران و پیشوایان ما رو از از قبله و کعبه و خداوند برگرداندند و به سمت خانه ی خمار رفتند و مست و مقهور دنیا شوند، ما چنین نشویم و ما راه خود برویم. البته این بیت می تواند بجای اینکه معنای تعزیر و کنایه ای داشته باشد و در حقیقت بجای اینکه یک بیت رندانه باشد، می تواند یک بیت عارفانه هم باشد به شرط اینکه ما قبله را مثل کعبه و مسجد و خانگاه و صومعه نمادی از تعبد صفر و عبادات خشک بدانیم و خانه ی خمار را مثل میخانه و میکده، رمز و نماد مستی و شیدایی بدانیم که در چنین صورتی معنا چنین است: وقتی پیر و مراد ما بسوی عشق و شیدایی و بی اعتنایی از نظر دیگران حرکت می کند، ما چگونه می توانیم بسمت قبله و خانگاه و صومعه حرکت کنیم؟ یعنی چگونه می توانیم به عبادات خشک و بی مغز رو کنیم؟ ناسلامتی ما مرید هستیم و می بایست پا در جا پای مرید خود بگذاریم. https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9