eitaa logo
نوکران چشم براه یابن الحسن جانم روحی فداه
151 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4هزار ویدیو
49 فایل
منتظر قدوم مبارکت هستم که سرمه چشمانم شود و صفای قلبم و تسلای دلم یابن الحسن جانم روحی فداک 🌹✋️💖
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍ رضایت خدا در رضایت پدر و مادر است 🔹دو برادر، مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم و عارف. 🔸با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. 🔹برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری از مادر پرداخت. 🔸چندی که گذشت برادر صومعه‌نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می‌کرد، فرصت هم‌نشینی و هم‌کلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یک‌سره به امور مادر می‌پرداخت. 🔹برادر صومعه‌نشین کم‌کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است، چراکه او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم! 🔸همان شب که این کلام در خاطر او گذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را آمرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردم که در خدمت برادر باشی. 🔹عارف صومعه‌نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: یا رب‌العالمین! من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می‌گماری و به حرمت او می‌بخشی، آنچه کرده‌ام مایه رضای تو نیست؟َ! 🔸ندا رسید: آنچه تو می‌کنی؛ ما از آن بی‌نیازیم ولکن مادرت از آنچه او می‌کند؛ بی‌نیاز نیست. تو خدمت بی‌نیاز می‌کنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم. 🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃
🔆 ✍ خودت را به خواب نزن 🔹مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند. کفش‌هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. 🔸طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. 🔹یکی از آن دو نفر گفت: طلاها را پشت آن جعبه بگذاریم. 🔸آن یکی گفت: نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها را برمی‌دارد. 🔹دیگری گفت: امتحانش کنیم. کفش‌هایش را از زیر سرش برمی‌داریم، اگر بیدار باشد، معلوم می‌شود. 🔸مرد که حرف‌های آن‌ها را شنیده بود، خودش را به‌ خواب زد. 🔹آن‌ها کفش‌هایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان نداد. 🔸گفتند: پس خواب است! طلاها را زیر جعبه بگذاریم. 🔹بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلایشان را بردارد. اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرف‌ها برای این بوده که در حال بیداری، کفش‌هایش را بدزدند. 🔸یادمان باشد در زندگی هیچ‌وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد. 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🙏 🤲🙏 🙏 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🔥 اگر آتش می‌دانست ڪه سر انجامش خاڪـستر است هرگز با این‌همه غرور زبانه نمےڪشید!! 🌼 وقتی عصبانـے هستید مواظب حرف زدنتان باشید عصبـانیت شما فروکش خواهد ڪرد ولے حرفهایتان یڪ جایے باقــے مـےمانند . . . 🌸🍃
همیشه سعی ڪنید خیرخواه دیگران باشید و براے بندگان خدا چیز خوب بخواهید ... مـومن می‌تواند با دل خود به اهل زمین و آسمان خـیر برساند ... 💚 در روایت آمده است: ڪسی ڪه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد خیرش به تمام موجودات عالم می رسد ...! 📚 حاج اسماعیل دولابی 🌸🍃
🔆 ✍ خودت را به خواب نزن 🔹مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند. کفش‌هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. 🔸طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. 🔹یکی از آن دو نفر گفت: طلاها را پشت آن جعبه بگذاریم. 🔸آن یکی گفت: نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها را برمی‌دارد. 🔹دیگری گفت: امتحانش کنیم. کفش‌هایش را از زیر سرش برمی‌داریم، اگر بیدار باشد، معلوم می‌شود. 🔸مرد که حرف‌های آن‌ها را شنیده بود، خودش را به‌ خواب زد. 🔹آن‌ها کفش‌هایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان نداد. 🔸گفتند: پس خواب است! طلاها را زیر جعبه بگذاریم. 🔹بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلایشان را بردارد. اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرف‌ها برای این بوده که در حال بیداری، کفش‌هایش را بدزدند. 🔸یادمان باشد در زندگی هیچ‌وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد. 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🙏 🤲🙏 🙏 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم