کتاب نو+جوان
📗کتاب «مه و دود» ✔️یک رمان کوتاه تاریخی هیجانی برای نوجوانان و جوانان ایرانی است. 📖داستان این کتا
📌تصاویری از داخل کتاب مه و دود
🆔@noketab
🌺 آینده خواندنی است 🌺
به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی تا ۳۰ آبان میتوانیدهمه کتاب ها را با ۱۵ درصد تخفیف تهیه کنید.
#تخفیف_ویژه
May 11
📗کتاب صبح واقعه
👌 زندگینامه داستانی شهید محسن حججی
🔸«#صبح_واقعه» به فراز و فرودهای مهم زندگی #محسن_حججی میپردازد. از روزهای نوجوانی و مدرسه و کار و اعتقادات و آرمانها و عشق و ازدواج و پدر شدنِ محسن میگوید. از عشقش به همسر و فرزندش علی میگوید و از آرزوی شهادتی که بر دیگر علایقِ او چیره میشود و به سوریه میرود و مدافع حرم میشود.
🔹محسن حججی سال 1396 در سن 26 سالگی توسط #داعش در سوریه به #شهادت رسید.
📖کتاب «صبح واقعه» در 17 فصل با نثری روان و خوشخوان به روایت زندگی محسن حججی پرداخته است و میتواند شخصیت این شهید را به مخاطب بشناساند. مخاطب با شادی و رنج شخصیتهای کتاب همراه میشود و قصهی زندگیشان را میخواند. پایان قصهی محسن حججی را همه میدانیم؛ کتاب «صبح واقعه» شروع و مسیر سفرِ این شهید را برای ما تصویر میکند.
🔺گروه سنی #نوجوان
✍نویسنده: ابراهیم حسن بیگی
📖تعداد صفحات: ۱۳۶صفحه
▪️ناشر: واحد کودک نوجوان انتشارات خط مقدم(قمقمه)
💰قیمت: ۱۰۰.۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۹۷۰۰۰تومان
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/10873900
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@noketab
✂️بخشی از کتاب میخوانیم:
«هر کسی مشغول تماس تلفنی شد با خانوادهاش. من نیازی نداشتم به کسی زنگ بزنم؛ قبلاً رضایتشان را گرفته بودم. فوری رفتم توی اتاق اکبریان. چند نفری هم با من آمدند تو. سلام کردم. نگاهم کرد و گفت: چرا با لباس شخصی؟ کجا بودی؟ گفتم: مرخصی ساعتی بودم. گفت: خب چرا اومدی؟ تو که قبلاً رفتهای سوریه. برو بیرون از اتاق... در صدایش تحکم بود و دستور. اما به سادگی زیر بار حرفش نمیرفتم:
ـ حجی! بنویس دیگه من آمادهام.
ـ نه آقا محسن! تو قبلاً رفتهای. نمیشه دیگه وقتم رو نگیر. امکان نداره.
ـ خب این که بد نیست. تجربه دارم، بهتر میجنگم.
ـ میدونم اما به من گفتن فقط یه نفر رو همراهت به یار، همین.
خواست مرا از سرش وا کند، شروع کرد به صحبت با بقیه. مانده بودم چی بگویم که قبول کند. وای... اگر نمیشد، دیوانه میشدم. دلشوره و نگرانی نشست توی قلبم. اگر این بار نمیشد، دیگر بعید بود اتفاقی بیفتد و بروم. فکری به ذهنم رسید...»
🆔@noketab