eitaa logo
کتاب نو+جوان
684 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
99 ویدیو
3 فایل
✅ معرفی و فروش کتاب های ویژه نوجوانان ✅فروش فقط به صورت غیر حضوری ✈🚚 ارسال به سراسر ایران.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 آینده خواندنی است 🌺 به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی تا ۳۰ آبان میتوانیدهمه کتاب ها را با ۱۵ درصد تخفیف تهیه کنید‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗کتاب صبح واقعه 👌 زندگینامه داستانی شهید محسن حججی 🔸«» به فراز و فرودهای مهم زندگی می‌پردازد. از روزهای نوجوانی و مدرسه و کار و اعتقادات و آرمان‌ها و عشق و ازدواج و پدر شدنِ محسن می‌گوید. از عشقش به همسر و فرزندش علی می‌گوید و از آرزوی شهادتی که بر دیگر علایقِ او چیره می‌شود و به سوریه می‌رود و مدافع حرم می‌شود. 🔹محسن حججی سال 1396 در سن 26 سالگی توسط در سوریه به رسید. 📖کتاب «صبح واقعه» در 17 فصل با نثری روان و خوش‌خوان به روایت زندگی محسن حججی پرداخته است و می‌تواند شخصیت این شهید را به مخاطب بشناساند. مخاطب با شادی و رنج شخصیت‌های کتاب همراه می‌شود و قصه‌ی زندگی‌شان را می‌خواند. پایان قصه‌ی محسن حججی را همه می‌دانیم؛ کتاب «صبح واقعه» شروع و مسیر سفرِ این شهید را برای ما تصویر می‌کند. 🔺گروه سنی ✍نویسنده: ابراهیم حسن بیگی 📖تعداد صفحات: ۱۳۶صفحه ▪️ناشر: واحد کودک نوجوان انتشارات خط مقدم(قمقمه) 💰قیمت: ۱۰۰.۰۰۰تومان 🎁قیمت باتخفیف: ۹۷۰۰۰تومان 🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/10873900 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 👤@Milad_m25 🆔@noketab
✂️بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر کسی مشغول تماس تلفنی شد با خانواده‌اش. من نیازی نداشتم به کسی زنگ بزنم؛ قبلاً رضایت‌شان را گرفته بودم. فوری رفتم توی اتاق اکبریان. چند نفری هم با من آمدند تو. سلام کردم. نگاهم کرد و گفت: چرا با لباس شخصی؟ کجا بودی؟ گفتم: مرخصی ساعتی بودم. گفت: خب چرا اومدی؟ تو که قبلاً رفته‌ای سوریه. برو بیرون از اتاق... در صدایش تحکم بود و دستور. اما به سادگی زیر بار حرفش نمی‌رفتم: ـ حجی! بنویس دیگه من آماده‌ام. ـ نه آقا محسن! تو قبلاً رفته‌ای. نمیشه دیگه وقتم رو نگیر. امکان نداره. ـ خب این که بد نیست. تجربه دارم، بهتر می‌جنگم. ـ می‌دونم اما به من گفتن فقط یه نفر رو همراهت به یار، همین. خواست مرا از سرش وا کند، شروع کرد به صحبت با بقیه. مانده بودم چی بگویم که قبول کند. وای... اگر نمی‌شد، دیوانه می‌شدم. دلشوره و نگرانی نشست توی قلبم. اگر این بار نمی‌شد، دیگر بعید بود اتفاقی بیفتد و بروم. فکری به ذهنم رسید...» 🆔@noketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا