📗کتاب راز آن بوی شگفت
📖کتاب «#راز_آن_بوی_شگفت» داستانی را بر اساس زندگی امام رضا(ع) برای مخاطبان #نوجوان روایت میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «صدا گفت: بلند شو... بلند شو فرار کن!. صاحب آن صدای لرزان، دستهای ابوعبدالله را باز کرد. پوستین گرمی به روی دوشش انداخت و گفت: این بخت توست. گروگانهای قبلی، همینجا بالای کوه دفن شدند و کسی خبر ندارد که چه بلایی به سرشان آمده است؛ اما تو... خوش اقبال بودی که تحمل من تمام شد و دیگر نمیتوانم به این زندگی ادامه بدهم. بلند شو و برو... دور شو...!»
🔺مناسب نوجوانان
✍نویسنده: فریبا کلهر
📖تعداد صفحات: ۱۴۰صفحه
▪️ناشر: به نشر
💰قیمت: ۸۰هزار تومان
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/1789759?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@noketab
#راز_آن_بوی_شگفت
👌سه خط اصلی داستانی در این #رمان عبارتند از سیر تاریخی زندگی امام رضا(ع) از مدینه تا مرو و اتفاقات بعدی تا شهادت امام؛ داستان یکی از شیعیان امام در مدینه به اسم سلیمان که بعد از هجرت امام رضا (ع) تصمیم می گیرد به دنبال امام بیاید و در راه با فردی به اسم اَخرس روبرو می شود که نسبت به او بدبین است، اما او هم تغییر می کند و عاقبت با هم به مرو می رسند و سلیمان تا آخر در خدمت امامش می ماند؛ و بالاخره خط سوم داستانی، ماجرای مردی است به اسم ابوعبدالله که در بیابان رفتار راهزن ها می شود، آنها چون به او شک می کند که گنجی پنهان داشته باشد او را اسیر می کنند و همراه خود می برند و شکنجه اش می کنند، از جمله در شب سرد او را با لباس نازک بیرون نگه می دارند و دهانش را پر برف می کنند، تا حرف بزند که بدتر او قدرت تکلمش را از دست می دهد ولی با کمک همسر یکی از دزدان که از این رفتار ظالمانه خسته شده می گریزد. ابوعبدالله و پسرش برای زیارت امام(ع) و شفا گرفتن راهی مرو می شوند، در مرو به سلیمان و اخرس که متحول شده برمی خورند، پسر با زنی یک چشم که یک پایش هم معلولیت دارد آشنا می شود. روزی که موفق به زیارت امام(ع) می شوند، زن هم می آید و معلوم می شود همان کسی است که ابوعبدالله را نجات داده بوده. امام به ابوعبدالله راهی برای درمان زبانش می گوید و با دعایش زن را شفا می دهد.
🆔@noketab
📗کتاب راز آن بوی شگفت
📖کتاب «#راز_آن_بوی_شگفت» داستانی را بر اساس زندگی امام رضا(ع) برای مخاطبان #نوجوان روایت میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «صدا گفت: بلند شو... بلند شو فرار کن!. صاحب آن صدای لرزان، دستهای ابوعبدالله را باز کرد. پوستین گرمی به روی دوشش انداخت و گفت: این بخت توست. گروگانهای قبلی، همینجا بالای کوه دفن شدند و کسی خبر ندارد که چه بلایی به سرشان آمده است؛ اما تو... خوش اقبال بودی که تحمل من تمام شد و دیگر نمیتوانم به این زندگی ادامه بدهم. بلند شو و برو... دور شو...!»
🔺مناسب نوجوانان
✍نویسنده: فریبا کلهر
📖تعداد صفحات: ۱۴۰صفحه
▪️ناشر: به نشر
💰قیمت: ۸۰هزار تومان
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/1789759?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@noketab
#راز_آن_بوی_شگفت
👌سه خط اصلی داستانی در این #رمان عبارتند از سیر تاریخی زندگی امام رضا(ع) از مدینه تا مرو و اتفاقات بعدی تا شهادت امام؛ داستان یکی از شیعیان امام در مدینه به اسم سلیمان که بعد از هجرت امام رضا (ع) تصمیم می گیرد به دنبال امام بیاید و در راه با فردی به اسم اَخرس روبرو می شود که نسبت به او بدبین است، اما او هم تغییر می کند و عاقبت با هم به مرو می رسند و سلیمان تا آخر در خدمت امامش می ماند؛ و بالاخره خط سوم داستانی، ماجرای مردی است به اسم ابوعبدالله که در بیابان رفتار راهزن ها می شود، آنها چون به او شک می کند که گنجی پنهان داشته باشد او را اسیر می کنند و همراه خود می برند و شکنجه اش می کنند، از جمله در شب سرد او را با لباس نازک بیرون نگه می دارند و دهانش را پر برف می کنند، تا حرف بزند که بدتر او قدرت تکلمش را از دست می دهد ولی با کمک همسر یکی از دزدان که از این رفتار ظالمانه خسته شده می گریزد. ابوعبدالله و پسرش برای زیارت امام(ع) و شفا گرفتن راهی مرو می شوند، در مرو به سلیمان و اخرس که متحول شده برمی خورند، پسر با زنی یک چشم که یک پایش هم معلولیت دارد آشنا می شود. روزی که موفق به زیارت امام(ع) می شوند، زن هم می آید و معلوم می شود همان کسی است که ابوعبدالله را نجات داده بوده. امام به ابوعبدالله راهی برای درمان زبانش می گوید و با دعایش زن را شفا می دهد.
🆔@noketab
📗کتاب راز آن بوی شگفت
📖کتاب «#راز_آن_بوی_شگفت» داستانی را بر اساس زندگی امام رضا(ع) برای مخاطبان #نوجوان روایت میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «صدا گفت: بلند شو... بلند شو فرار کن!. صاحب آن صدای لرزان، دستهای ابوعبدالله را باز کرد. پوستین گرمی به روی دوشش انداخت و گفت: این بخت توست. گروگانهای قبلی، همینجا بالای کوه دفن شدند و کسی خبر ندارد که چه بلایی به سرشان آمده است؛ اما تو... خوش اقبال بودی که تحمل من تمام شد و دیگر نمیتوانم به این زندگی ادامه بدهم. بلند شو و برو... دور شو...!»
🔺مناسب نوجوانان
✍نویسنده: فریبا کلهر
📖تعداد صفحات: ۱۴۰صفحه
▪️ناشر: به نشر
💰قیمت: ۸۰هزار تومان
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/1789759?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@noketab
#راز_آن_بوی_شگفت
👌سه خط اصلی داستانی در این #رمان عبارتند از سیر تاریخی زندگی امام رضا(ع) از مدینه تا مرو و اتفاقات بعدی تا شهادت امام؛ داستان یکی از شیعیان امام در مدینه به اسم سلیمان که بعد از هجرت امام رضا (ع) تصمیم می گیرد به دنبال امام بیاید و در راه با فردی به اسم اَخرس روبرو می شود که نسبت به او بدبین است، اما او هم تغییر می کند و عاقبت با هم به مرو می رسند و سلیمان تا آخر در خدمت امامش می ماند؛ و بالاخره خط سوم داستانی، ماجرای مردی است به اسم ابوعبدالله که در بیابان رفتار راهزن ها می شود، آنها چون به او شک می کند که گنجی پنهان داشته باشد او را اسیر می کنند و همراه خود می برند و شکنجه اش می کنند، از جمله در شب سرد او را با لباس نازک بیرون نگه می دارند و دهانش را پر برف می کنند، تا حرف بزند که بدتر او قدرت تکلمش را از دست می دهد ولی با کمک همسر یکی از دزدان که از این رفتار ظالمانه خسته شده می گریزد. ابوعبدالله و پسرش برای زیارت امام(ع) و شفا گرفتن راهی مرو می شوند، در مرو به سلیمان و اخرس که متحول شده برمی خورند، پسر با زنی یک چشم که یک پایش هم معلولیت دارد آشنا می شود. روزی که موفق به زیارت امام(ع) می شوند، زن هم می آید و معلوم می شود همان کسی است که ابوعبدالله را نجات داده بوده. امام به ابوعبدالله راهی برای درمان زبانش می گوید و با دعایش زن را شفا می دهد.
🆔@noketab