حساسترین سخن در آخرین لحظه زندگی
ابوبصیر می گوید:
پس از وفات امام صادق علیه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده) تسلیت بگویم، وقتی آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم.
سپس گفت:
ای ابو بصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودی قضیه عجیبی را مشاهده می کردی.
گفتم:
چه قضیه ای؟
گفت:
دقایق آخر عمر امام بود که ناگهان چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود:
همین الان تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر کنید! ما همه را جمع کردیم، به طور که کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند.
حضرت نگاهی به آنان کرد و فرمود:
کسانی که نماز را سبک می شمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسید
(ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة)
📚داستانهای بحارالانوار ج۳
@nokteha14
#نماز_شب
آیت الله قاضی
دنیا میخواهید نماز شب بخوانید
آخرت میخواهید نمازشب بخوانید
نماز شب شما را به یک مقام عالی میرساند، ولو اهل دنیایی دنیا میخوای نماز شب بخوان.
آیت الله بهجت:
درتعبديّات،كوه كندن ازما نخواسته اند
سخت ترينش نمازشب خواندن است كه درحقيقت،تغييروقت خواب است.
نيم ساعت زودتربخواب،تانيم ساعت زودتربيدارشوی
@nokteha14
✅ فایده قرآن عربی ، چیه ؟!
⬅️در بیمارستان شوروی سابق درشهر رشت (میرزا کوچک خان فعلی)، مریضی روی تخت بیمارستان مشغول خواندن قرآن کریم بود . دکتر که مسلمان نبود ، آمد و به او گفت : "اینها که عربیست ، تو هم عربی نمی فهمی ، پس برای تو فایده ای ندارد"؟
⬅️مریض گفت : "همانطور که شما نسخه به زبان انگلیسی می نویسی و ما نمی فهمیم ، ولی چون به آن عمل می کنیم برای ما فایده دارد ، قرآن کریم هم همینطور است" ، و آن دکتر هم جواب خود را گرفت و ساکت شد .
بعضی ها مریض هستند ، مثلا می گویند : چرا نماز را باید به زبان عربی خواند ؟ تو چرا به دکتر نمی گویی : چرا نسخه را به زبان انگلیسی می نویسی ؟
@nokteha14
#محدث_قمی_و_فریاد_برزخی_میت
افراد مورد وثوق از محدث خبیر مرحوم حاج شیخ عباس قمی نقل کردند که گفت:
روزی در وادی السلام نجف اشرف برای زیارت اهل قبور انجا رفته بودم در این میان ناگهان صدای شتری را شنیدم مانند صدایی که شتر هنگام داغ کردن میکند صیحه میکشید و ناله میکرد به طوری که گوئی همه زمین وادی السلام از صدای نعره او می لرزید
من با سرعت برای خلاص نمودن ان شتر به ان سمت رفتم وقتی که نزدیک شدم دیدم شتر نیست بلکه جنازه ای را برای دفن اورده اند و این نعره از ان جنازه بود من ان صدا را میشنیدم
ولی افرادی که متصدی دفن بودن اصلا اطلاعی از ان نداشتند و با کمال ارامش و خونسردی به کار خود اشتغال داشتند.
@nokteha14
جناب آقای رضا بیگدلی تعریف كردند:
روزی آقای مجتهدی مبلغ سی تومان به من داده و فرمودند:
امروز نوعی چای كه معروف به چای گلابی میباشد بخرید،
عرض كردم به روی چشم، اما از گرفتن پول امتناع كرده و گفتم پول موجود است، شما زحمت نكشید، فرمودند:
این پول نزدتان باشد لازم میشود،
بالاخره پول را از ایشان گرفته و در جیب خود گذاردم ولی چند روز گذشت و من فراموش میكردم چای بخرم.
یك روز ظهر كه برای آقای ناهار آورده بودم فرمودند:
آقای رضا چای را خریدید؟
گفتم: آقا جان برای امروز چای داریم، انشاءالله فردا حتماً چای را میخرم.
ایشان فرمودند:
خیر آقا جان شما دیگر چای نخرید،
گفتم چرا آقا جان؟ میگیرم.
فرمودند: قبل از ظهر كه تشریف نداشتید و من تنها بودم، دلم گرفته بود، در آن هنگام توسلی خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا كرده و عرض كردم:
آقا جان دلم گرفته است، یكی از دوستانتان را بفرستید كه به دیدنم آید و چای هم برایم بیاورد، آخر آقا رضا كه به فكر ما نیست.
آقا رضا میگفتند: از غفلت خود شدیداً ناراحت شده و حرفی نزدم و آنروز از ظهر تا شب در خدمتشان بودم تا اینكه شام را با ایشان صرف كرده و برای ایشان چای آوردم
هنگامی كه مشغول خوردن چای بودند، زنگ خانه به صدا درآمد
وقتی درب را باز كردم دیدم حضرت آیت الله مرعشی نجفی میباشند، به ایشان تعارف كرده و گفتم بفرمایید داخل.
فرمودند:
بروید از آقای مجتهدی اجازه بگیرید، اگر اجازه دادند مزاحم خواهم شد
عرض كردم برای شما كه این حرفها نیست بفرمایید داخل، و به هر ترتیب ایشان را به اتاق اولی كه در بین راه بود آوردم
اما ایشان به اتاق آقا وارد نشدند و مجدداً فرمودند:
كاری كه گفتم انجام دهید، از لطف شما خیلی ممنونم، اول باید اجازه بگیرم بعد داخل شوم،
من هم كه میخواستم دستور ایشان را اطاعت كرده باشم خدمت آقای مجتهدی رفته و عرض كردم :
آقا جان ، آیت الله مرعشی نجفی هستند، هرچه اصرار كردم داخل نشدند.
آقا فرمودند:
ایشان را به داخل اتاق راهنمایی كنید
بنده هم فوراً پیام را به آقای مرعشی رسانده و ایشان وارد اتاق شدند بعد از اینكه آقای مجتهدی معانقه كردند؛ كمی نشستند و سپس گفتند :
دیشب در خواب مشاهده كردم كه من و شما هر دو در مسجد الحرام هستیم، گاهی شما روضه میخوانید و من گریه میكنم و گاهی من روضه میخوانم و شما گریه میكنید
سپس دستی زیر عبا كردند و یك بسته چای گلابی بیرون آورده و به آقای مجتهدی تقدیم كردند و گفتند این هم چای گلابی كه از حضرت خواسته بودید، آقا هم چای را به من داده و فرمودند:
آقا رضا جان از این چای دم كنید كه خوردن دارد.
فوراً مقداری از آن چای دم كردم و با حضرات آقایان میل كردیم، بعد از آنكه آیت الله مرعشی نجفی چای را میل نمودند و میخواستند آنجا را ترك كنند
بنده زودتر دویدم و نعلینهای ایشان را مقابل پاهایشان جفت كردم
در این هنگام دستی به سرم كشیده و فرمودند:
فرزندم قدر این مرد را بدان كه خیلی ارزش دارد.
@nokteha14
روئیدن رطب بر نخل خشکیده
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امام حسن مجتبی صلوات اللّه علیه در یکی از سفرهای خود برای حجّ عمره، بعضی از افرادی که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهی می کردند.
پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّی جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرمای خشکیده ای وجود داشت که در أثر بی آبی و تشنگی خشک شده بود.
حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست، در این اثنا یکی از افراد کاروان به آن حضرت نزدیک حضرت شد؛ و کنارش نشست.
بعد از آن که مقداری استراحت کردند، آن شخص که معتقد به امامت زبیر بود سر خود را بالا کرد و پس از نگاهی به شاخه های خشکیده نخل، گفت: ای کاش این نخل رطب می داشت؛ و مقداری از آن را میل می کردیم.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: آیا اشتها و علاقه به آن داری؟
آن شخص زبیری گفت: آری، پس حضرت دست های مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و دعائی را زمزمه نمود.
ناگهان در یک چشم به هم زدن، نخل خشکیده؛ سبز و شاداب گردید و در همان حال رطب های بسیاری بر آن روئید.
در همین موقع ساربانی که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامی که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت: این سحر و جادوی عجیبی است
امام علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست؛ بلکه دعای فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله است که مستجاب گردید.
و سپس افراد کاروانی که همراه حضرت بودند، همگی از آن خرماهای تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهای آن استفاده می کردند.
📚اصول کافی: ج 1، ص 462
@nokteha14
👈فرازی از فرمایشات شیخ رجبعلی خیاط
بطری وقتی پر است و میخواهی خالیاش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود، خالیتر میشود، اگر کاملا رو به زمین گرفته شود، سریعتر خالی میشود.
#دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه، ...
#قرآن میگوید:
هر گاه #دلت پر شد از غم و غصهها؛ خم شو و به خاک بیفت؛
وَكُن مِّنَ السَّاجِدِین.
سجده کن؛ ذکر #خدا بگو، این موجب میشود تو خالی شوی، تخلیه شوی، سبک شوی
📚کیمیای محبت
@nokteha14
مشکل گشایی🌸
یکی از ارادتمندان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ره از ایشان نقل می کند که فرمود:
اسم پسرم برای سربازی درآمده بود.می خواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حل اختلاف،نزد من آمدند.ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم.بعداظهر،پسرم آمد و گفت:نزدیک پادگان،به چنان سردردی مبتلا شدم که سرم متورم شد.دکتر آنجا معاینه ام کرد و مرا از خدمت معاف دانست.همین که از پادگان بیرون آمدم،دیگر هیچ اثری از ورمم و سردرد نبود!
شیخ ره در پایان افزودند:
ما رفتیم کار مردم را درست کنیم،خدا هم کار ما را درست کرد....
✍🏻منبع:کیمیای محبت ص 181 و 182
@nokteha14👈👈👈