eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فردی می‌ گفت: مادرم چند‌ سـال قبل از دنیا رفت. یک شب مادر را دیدم گفت: پســرم هیــچ‌ چیـزی مثل روح مـن را شـاد نمیکند. بهترین هدیه که به من میـدهی این ذکر است. آیت الله بهاءالدینی پنجشنبه است شـادی روح شهدا وهمه اموات صلوات ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آن ها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگ ها می‌ افروخت متوجه می‌ شد که یکی از سنگ ها مادامی که آتش روشن است سرد است. خیلی متعجب بود اما دلیل آن را نمی‌ دانست چندین بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگ‌ها چیزی دست‌گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه‌ ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد .... میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می کرد. به آسمان نگاه کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا ، تو که برای کرمی این چنین می‌ اندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ ای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حالت-های-وحی-بر-پیامبر-اکرم-صلی-الله-علیه-واله-استاد-عالی.mp3
2.61M
🎼 پادکست بسیـار زیبا 🎙 استاد مسعود عــالی 🗒 تمام کمالات خداوند ⏱ ۰۲ دقیقه و ۴۶ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 یکی از بزرگان و افراد معروف شهر مکه گوسفندان زیادی داشت. هر وقت چوپان شیر آنها را می دوشید و تحویلش میداد ، او مقدار زیادی آب را با شیرها مخلوط می کرد و به دیگران می فروخت. چوپان از این عمل صاحب گوسفندان ناراحت بود خطاب به او گفت خیانت نکن که عاقبت بدی را در پی‌ دارد اما او به این حرف ها توجه نمی کرد. روزی گله ی گوسفندان‌ در دامنه ی کوهی مشغول چرا بودند که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد و همه‌ ی گوسفندان را با خود برد. چوپان بدون گله نزد مالک برگشت. مالک گوسفندان وقتی مرد چوپان را بدون گوسفند مشاهده کرد سؤال کرد که گوسفندان را چه کردی؟ چوپان در جواب گفت آن آب ‌هایی که با شیر مخلوط کردی جمع‌ شد و سیلی شد و همه گوسفندان را برد ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بزرگی می‌گفت امام زمان حیّ است ، در بیـن ماست بـه صبــح بنشینید دست به سینـه بگـذارید و به‌ آن‌حضرت اظهار ارادت بکنید السـلام‌ علیک یا‌ بقیـة الله السـلام علیک یا حجة الله الســلام علیک یا اللهم‌ عجـــل‌ لولیک‌ الفرج ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 برای ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقت و زمانی مشخص تعیین نشده و طبق روایات این کار بسیار نهی شده است. از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آیا برای این امر 'ظهور' وقت مشخصی وجود دارد؟ امام فرمود: کسانی که وقت تعیین میکنند دروغ می گویند و سه بار تکرار کردند. امام کاظم علیه السلام نیز فرمودند: اگر به ما گفته میشد این امر 'ظهور' تا دویست و یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود، دلها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام بر می گشتند، اما گفته اند این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است تا دلهای مردم آرام گیرد و فرج نزدیک احساس شود. همچنین امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر میفرمایند: ای مفضل برای آن وقت مگذار که هرکس برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین نماید ، خودش را در علم خدا شریک دانسته کافی جلد ۱ ، صفحه ۳۶۸ و ۳۶۹. مکیال المکارم جلد ۲ ، صفحه ۴۷۷ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 شبی همسر ملانصرالدين از او سوال کرد: فردا چه می كنی؟ گفت اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه می چينم. همسرش به او گفت : بگو ان شاالله ملا گفت ان ‌شاالله ندارد فردا يا هوا آفتابی است يا بارانی. از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد ، او را گرفتند و كتك زدند و هر چه داشت با خود بردند. ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. با همان حال و روز به خانه برگشت و درب خانه را زد. همسرش صدا زد كيستی؟ ملا گفت ان‌ شاالله كه منم. همیشه ان‌ شاالله را بگوییم حتی در مورد قطعی‌ ترین کارها. خداوند در قرآن کریم می فرماید: وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‌ ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً - إِلَّا أَنْ يَشاءَاللَّهُ . هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم ، مگر این که بگویی اگر خدا بخواهد. سوره مبارکه کهف ، آیه ۲۴ و ۲۳ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ریسمانی کـه پاره شـود را میتوان گره‌ زد. اما همیشه یک گره باقی می ماند باشیـــم رشته‌ی محبت بین ما و خـدا پاره نشود تا نیازی به گره زدن نداشته باشد خدایا نمی گویم که دستم را بگیر. عمریست گرفته‌ای رهایش نکن ... ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 فردی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا می زد ، او به قصد کمک به عقرب دستش را به طرف او دراز کرد، اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند. با این وجود مرد هنوز تلاش می کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد. اما عقرب هم دوباره سعی می کرد مرد را نیش بزند. مردی در آن نزدیکی به او گفت: چرا از نجات عقربی که مدام نیش می زند دست نمی کشی؟ او گفت: عقرب به اقتضای طبیعتش نیش می زند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ، چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم؟ بیاییم همیشه خوب باشیم ، حتی اگر اطرافیان نیش بزنند. ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 پادکست بسیـار زیبا 🎙سـید حسین مـومنی 🗒 لحظـه ی انجام گناه ⏱ ۰۰ دقیقه و ۴۹ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 حضرت ابراهيم عليه السلام مهمان نواز و مهمان دوست بود، روزى يك نفر مجوسى در مسير راه خود ، به خانه حضرت آمد تا مهمان او شود. حضرت به او فرمود: اگر قبول اسلام كنى تو را مى پذيرم وگرنه تو را مهمان نخواهم كرد، مجوسى هم از آنجا رفت. خداوند به ابراهيم عليه السلام وحى كرد: اى ابراهيم تو به مجوسى گفتى اگر قبول اسلام نكنى حق ندارى مهمان من شوى، و از غذاى من بخورى، در حالى كه هفتاد سال است او كافر مى باشد و ما به او روزى و غذا مى دهيم، اگر تو يك شب به او غذا مى دادى چه مى شد؟ حضرت ابراهيم عليه السلام از كرده خود پشيمان شد و به دنبال مجوسى حركت كرد و پس از جستجو ، او را يافت و با كمال احترام او را مهمان خود نمود. مجوسی راز این جريان را از ابراهيم پرسيد، ابراهيم عليه السلام موضوع وحى خدا را براى او بازگو كرد. مجوسی گفت: آيا براستى خداوند به من اين گونه لطف مى نمايد؟ حال كه چنين است اسلام را به من عرضه كن تا آن را بپذيرم، او به اين ترتيب قبول اسلام كرد. منبع: قصص الله يا داستان هايى از خدا مؤلف: شهيد احمد ميرخلف زاده و قاسم ميرخلف زاده ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با نکته های ناب http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50