#امام_سجاد علیه السلام
غـلامی داشتنــد کـــه پای
گوسفنــدی را شکست. آقا
فرمــودند چرا چنین کاری
کردی؟
#غلام گـفت عمدا ، تا شما
را به خشم بی آورم . امام
فرمود مـن اکنون آن کسی
را به خشم می آورم که به
تـــو ایـن کار را #آموخت،
یعنی ابلیس را ، و بعد هم
غلام را آزاد کردند
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #دیوانه_کیست؟
در شهر ما دیوانه ای زندگی می کند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار می گیرد.
روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی می کرد. او را به خانه بردم و پرسیدم: چرا کودکانی که تو را مسخره می کنند و به تو و حرف ها و کارهایت می خندند ، از خود نمیرانی؟
با خنده گفت: مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالی که می توانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟ مدتی در فکر فرو رفتم!
دوباره از او پرسیدم: قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن. لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید. با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت: قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.
و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن می کردند. پرسیدم: چرا به نظر تو زشت بود؟ مگر مراسم خاکسپاری، بدون گریه هم میشود؟ گفت: مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟ و من از آن روز در این فکر هستم که آیا این مرد دیوانه است ، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند...؟
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
استاد بهشتی 5 ؛ تاثیر اذان و اقامه در گوش نوزاد بر علاقه به معنویت.mp3
3.88M
نوزاد که به دنیا میاد بهتره بگیم مثل شمش طلاست ...
حجه الاسلام بهشتی
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #زمستان_سخت
سرخ پوستان از رييس جديد سوال کردند آيا زمستان سختی در پيش داریم؟ رييس قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد.
بعد پیش شخصی که وضع هوا را می دانست رفت و پرسید آقا امسال زمستان سردی در پيش داریم؟ پاسخ شنید اينطور به نظر می آید.
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع آوری کنند، و بعد يک بار ديگر پیش او رفت و سوال کرد شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
باز هم پاسخ شنید صد در صد.
رييس دستور داد همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر به کار ببرند.
سپس دوباره از آن شخص سوال کرد آقا شما مطمئن هستيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
این بار پاسخ شنید بگذار اين طور بگویم، سردترين زمستان در تاريخ معاصر. رييس پرسید اینها را از کجا میدانيد؟ گفت چون سرخ پوست ها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند. برخی وقت ها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#پنجشنبه است
و دوباره یاد می کنیم
از آنها که وقتشان
و مکانشان از ما جداست
یاد می کنیم از آنها
که دلتنگشان می شویم
#یاد می کنیم از آنها
که هنوز دوستشان داریم
یاد می کنیم از همه
شهدا و درگذشتگانمان
با #فاتحه ای و صلواتی
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #تذکر_امام_هادی
سلیمان جعفری میگوید: امام هادی علیه السلام به من فرمودند: چرا نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟ عرض کردم: آقا او دایی من است
فرمودند: او در مورد خداوند حرف های بزرگی می زند؛ خداوند را به صفات محدود توصیف می کند حال آنکه خداوند از هر وصفی بالاتر است؛ پس تو یا با او هم نشین باش و دیگر نزد ما نیا! و یا هم نشین ما باش و عبدالرحمن را ترک کن!
عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید! از او چه ضرری به من می رسد وقتی من حرف های او را باور ندارم؟ حضرت فرمود: نمی ترسی عذابی بر او نازل شود و تو را هم در برگیرد؟
مگر خبر نداری کسی که خودش از اصحاب موسی علیه السلام بود و پدرش از اصحاب فرعون ؛ آن وقت که لشکر فرعون به حضرت موسی رسید ، آن مرد از ایشان جدا شد تا پدرش را نصیحت کند و او را به حضرت موسی ملحق کند ، پس پدرش می رفت و او با پدر بحث می کرد ؛ تا این که به کنار دریا رسیدند و هر دو غرق شدند. خبر به حضرت موسی علیه السلام رسید؛ فرمود: او در رحمت خداست ولی وقتی عذاب نازل شود ، کسی که نزدیک به گناهکار شده باشد هم، امنیت نخواهد داشت
منبع: کافی ، جلد ۲ ، صفحه ۳۷۴
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
AndroVid_join_6024_6999_00.mp3
3.16M
مقام چایی ریز جلسات سیدالشهدا علیه السلام ...
سید احمد دارستانی
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #پول_قدرت_جمال
پسر بچه ای پرنده ی زيبايی داشت و به اون خیلی علاقه داشت ، حتی شب ها وقت خواب، قفسش رو كنار رختخواب میگذاشت و میخوابيد.
برادر و خواهرا كه از اين همه علاقه برادر به پرنده باخبر شده بودند، از او حسابی كار می كشيدند.
وقتی پسر خسته بود و نمیخواست كاری را انجام بدهد ، اون رو تهديد می كردند ، كه الان پرنده ات رو از قفس آزاد می کنیم و اون با التماس می گفت: كار که به پرنده ام نداشته باشيد. هر كاری بگيد انجام میدم. يک روز صبح برادرش اون رو صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد ، که او با سختی و كسالت گفت : خسته هستم و خوابم می آید
برادرش گفت الان پرنده رو آزاد می كنم، پسرک آرام و با خونسردی گفت خودم ديشب پرنده رو آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم كه با آزادی اون خودم هم آزاد شدم.
اين حكايت خیلی از ماست.
تنها فرق در میان ما نوع پرندهایست كه به آن دلبسته ايم. پرنده بعضی پول، بعضی قدرت، برخی موقعيت، بعضی زيبایی و جمال، بعضی مدرک، هر كسی را به چيزی بسته اند و ترس از رها شدن از آن ، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
درکدامین نخلستان هستی
و با دلدار خود به راز ونیاز
نشسته ای؟
درکدامین چاهسر فرو برده
و #راز_دل می گشایی؟
ای کاش می دانستیم بیت
الاحزانت را کجا برپا کرده
ای؟ #این_بقیه_الله ...
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #ماه_شب_چهارده
ابراهيم بن محمد نيشابورى میگويد: حاكم ستمگر نيشابور ، به نام عمر وبن عوف تصميم گرفت مرا به جرم دوستى خاندان رسالت و تشيع اعدام كند، هراسان شدم، با بستگانم وداع كردم و خود را به شهر سامرا، حضور امام حسن عسكرى علیه السلام رساندم ، و در آنجا قصد فرار و مخفى كردن خود داشتم
وقتى به نزد آن حضرت ، شرفياب شدم ، ديدم پسرى كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد ، در آنجا نشسته بود، از نور جمالش آن چنان حيران و شيفته شدم كه نزديك بود جريان خودم را فراموش كنم ، آن كودك نورانى به من فرمود: اى ابراهيم فرار نكن ، خداوند شر آن حاكم را از سر تو، دفع مى كند
حيرت من زيادتر شد ، به امام حسن عسكرى علیه السلام عرض كردم: اين آقازاده كيست كه از باطن من خبر داد؟ فرمود: هو ابنى و خليفتى من بعدى: پسرم و جانشين من است.
همان گونه كه آن حضرت خبر داد، خداوند مرا از شر عمرو حفظ كرد، زيرا معتمد عباسى ، برادرش را فرستاد تا عمرو بن عوف را بكشد
اثبات الرجعه فضل بنشاذان، مطابق نقل اثباه الهداه ، جلد۷ ، صفحه ۳۵۶
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بیقراری یعنی...؟.mp3
9.33M
چرا من در این بازه زمانی به دنیا آمدم؟ چرا من نیز جزو مردم آخرالزمان، محسوب می شوم؟
استاد محمد شجاعی
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #مسابقه_دانشجویی
یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجوهای کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنک های یکدیگر را بترکانید. هر کدام از شما بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است.
مسابقه که شروع شد ، بعد از چند دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. استاد رو به جمع دانشجوها کرد و گفت: همین مسابقه را در کلاس دیگری انجام دادم و همه ی کلاس برنده شدند ، زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند
چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هر کس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد.
ما انسان ها در جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم با هم بخوریم. با هم رانندگی کنیم. با هم شاد باشیم. با هم… پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50