eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 انسانها، بر خلاف حیوانات، محکوم غریزه نیستند و می توانند با ظرفیتی که خدای تعالی در وجود آنها قرار داده است، راه اعتدال را انتخاب نمایند. امام على -عليه السلام- در گفتارى مى ‏فرمايند: خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (و آنها تكويناً محكوم به اطاعت عقل هستند) و حيوانات را به شهوت و غضب، اختصاص داد. (و آنها به طور تكوينى محكوم به ارضاى غرائز حيوانى هستند)؛ اما انسان را با اعطاء همه (عقل و خشم و شهوت) شرافت بخشيد. پس هرگاه پيروى از عقل كند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد؛ زيرا با بودن خشم و شهوت، اطاعت از عقل نموده است، و اگر اطاعت از شهوت و غضب كند، از حيوانات، پست‏ تر است؛ زيرا با داشتن عقل، پيروى از خشم و شهوت نموده است. قرآن در مورد كسانى كه از عقل بی بهره اند و تنها از غرائز حيوانى پيروى مى‏ كنند، مى‏ فرمايد: أُولئِكَ‏ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ‏ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ ؛ آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراه ‏ترند، آنان همان غافلانند. أعراف/ ۱۷۹ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله: به آن خدایی که جانم در دست قدرت اوست آدم علیه السلام مستحق بخشش خداوند قرار نگرفت و توبه او قبول نشد مگر به واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام پس از من. به خدایی که جانم در دست اوست ، ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمانها و زمین را ندید و خلیل حضرت حق نشد مگر به واسطه اقرار به پیغمبری من و جانشینی علی علیه السلام پس از من. و به آن خدایی که جانم در دست اوست موسی علیه السلام مستحق تکلم و سخن گفتن با خداوند نشد و عیسی علیه السلام مایه عبرت و پیغمبری نشد مگر به واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی علیه السلام . به خدا قسم هیچ یک از پیغمبران به مقام پیغمبری نرسیدند مگر پس از اعتراف و شناسائی نبوت من و اقرار به ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و یازده فرزند از نسل مبارک او به عنوان وصی و جانشینان من. تفسیر جامع جلد ۱- صفحه ۸۸ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اولین پنج شنبه‌ سال است ثانیه هایمان سخت بوی دلتنگی میدهد و عده‌ای آن طرف چشم به راه هدیه‌ای تا آرام بگیرند ... با فاتحه و صلواتی هوایشان را داشـته باشیم ‌. روحشان شاد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مرحوم علامه مجلسی نقل می کند: فردی به نام ابوالوفای شیرازی در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت (ع) می شود. شب در عالم رؤیا، حضرت پیامبر اکرم (ص) را زیارت می کند .حضرت می فرمایند: اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ"الغَوثَ اَدرِکني ، مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس.) ابوالوفا می گوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: به منجی عالم بشریت، به فریاد درماندگان و بیچارگان. سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم" بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. بحار الأنوار ، جلد ۵۳ ، ص ۶۷۸ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 آقای محمد حسین قمشه‌ای در نجف اشرف به ازگور گریخته مشهور بود و خود در این رابطه می گفت در سن ۱۸ سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا شدم در ایام مریضی مقدار زیادی انگور خوردم و از این رو مرضم شدیدتر شد تا اینکه از دنیا رفتم در همان حال می دیدم که افراد حاضر در منزل گریه می کردند و مادرم آمد و به آنان گفت کسی به جنازه فرزندم دست نزند تا برگردم . دیدم قرآن‌ کریم را برداشت و به پشت بام رفت با تضرع و زاری به درگاه پروردگار متعال قرآن کریم و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرارداد. پس از چند لحظه‌ای روح به بدنم برگشت و چشمانم را باز کردم و با نگاه به اطرافیان دنبال مادرم میگشتم ولی او را بین آنها نمی دیدم از این رو به افراد حاضر در منزل گفتم به مادرم بگویید بیاید که خداوند مرا به آقا امام حسین علیه السلام بخشید. مادرم را خبر کردند وقتی مادرم آمد مسائلی را که اتفاق افتاده بود به او گفتم مبنی بر اینکه دونفر نورانی که لباس سفید بر تن داشتند نزد من آمدند و یکی از ایشان وقتی دست بر پایم کشید درد پایم راحت شد و دستش را به هر عضوی از بدن میگذاشت درد آنجا راحت می شد و یک دفعه دیدم تمام اهل خانه را که می گریند . و هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا اینکه آن دو نفر مرا در حالی که بسیار خوشحال بودم به بالا می‌بردند ولی در بین راه شخصی والامقام و نورانی آشکار شد و به آن دو فرمودند در اثر توسل مادرش ما سی سال عمر به او بخشیدیم او را برگردانید. آنانیکه او را می‌شناختند و این داستان زندگی اش را از خودش شنیده بودند در سال سی ام منتظر رحلت او بودند و درست سر سی سال در نجف اشرف مرحوم شد. داستانهای شگفت شهید دستغیب صفحه ۳۱ تا ۳۳ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 آیت الله بهجت می فرمودند: تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان ، می نشینی بگو یا صاحب الزمان ، برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن. شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب. شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمیتوانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی. امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند. کمال الدین و تمام النعمه، ص 303 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 در كنار پنجره ی اتاق يك كاسه آب و يا غذا برای پرندگان بگذار و به اينكار عادت كن. میتوانی در یک لباس پاکت قرار بدی و به كارگری زحمت كش هديه كنی. يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار که عصبانی شدی، دل شکستی، غیبت کردی هزار تومان در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمند بده و هر ماه اینکار رو تكرار كن. بیاییم بخشی از حقوقمان را برای كفالت يتيم ها هزينه كنیم. میتوانید چند عدد صندلی بخريد و داخل مسجد بگذاريد هركس روی اون نشست و نماز خواند برايتان اجر نوشته می شود. اگر در حال زدن بنزين هستيد به كارگر پمپ بنزين باقی پول را ببخش. یه راه ساده هدیه فرستادن برای اموات اگر مقداری آب در بطری شما به جامانده آن را کنار درخت خيابان بریز و نيت کن. هنگام خوابيدن هركس كه به تو بدی كرده و يا غيبت و سخن چينی و يا ظلم ، را ببخش به همين راحتی نیت خیر کنید بی شک خدا شما رو نگاه میکنه. أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى. آیا انسان ندانست که خداوند همه اعمالش را می‌ بیند؟ سوره علق آیه ۱۴ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
4_5834905885582825991.mp3
3.27M
دل در فراق امام‌ غریبی سوگوار است که سال ها‌ تحت آزار و شکنجه بود ، امامی که مدت‌ ها زیر نظر بود و در تبعید و زندان ‌های‌ تک سلولی و سیاهچال‌ های بغداد در غل و زنجیر به سر میبرد. شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه ‌السلام را تسلیت عرض‌ می‌ نمائیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 چقدر ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪی ﺑﻮﺩﻩ ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ! ﺍﺣﺴﺎﺱ می‌ کنی ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ. اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ می‌ گوید؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﯽ ﭼﺮﺧﺪ! ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﻄﯽ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ می ﺩﻭﺩ. ﻭ هیچ گاه ، هیچ گاه ﺑﺎﺯ نمی گردد. ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ ، ﺍﻳﺪﻩ خوبی نبوده! ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ ، ﺳﺎﻋﺖ شنی ﺍﺳﺖ! ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭی می‌ کند ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍی ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩد. قدر لحظات زندگی و با هم بودن هایمان را بدانیم. خدای ناکرده چند سال دیگه حسرت لحظات را به دل نداشته باشیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 سلطان محمود غزنوی دستور داد بود تا بگردند و یک نفر را که در حماقت از دیگران گوی سبقت را ربوده است ، پیدا کنند و به خدمتش بیاورند. ملازمان مدت‌ ها گشتند تا بر حسب اتفاق شخصی را دیدند که بر شاخه درختی نشسته است و با تبری در دست به بیخ شاخه میزند تا آن را قطع کند. با خود گفتند از این شخص احمق تر یافت نمی شود. او را گرفتند به خدمت سلطان بردند و عمل احمقانه اش را در مقابل خودش برای سلطان بازگو کردند. آن شخص گفت احمق تر از من سلطان است که با دست خودش با تیشه ظلم و تعدی ، رعیت خود را که بنیاد و بیخ درخت حکومتش هستند ، قطع میکند انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بـعـضی بـاور بـه نحس بودن عدد سیزده دارند. در حالی که از نظـر دین هیچ روزی و هیچ عددی نحس نیست، مگر اینکه درآن روز گناه و معصیت اتفاق افتاده باشد. امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند داءُکَ مـنک و دوائک فیک، منشاء بدبختی و شـومی تو درخودت است و راه درمان آن هم در خودت است الهی تنتون سالم و دلتون شاد مراقب طبیعت هـم باشیم
📖 رسول الله(ص) فرمودند: خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. یکی ازاصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم؟ ای رسول خدا !  آن حضرت فرمودند: نه. شما اصحاب من هستید . برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان می آیند، به من ندیده ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آنکه از صُلب پدران به رحم مادران درآیند، با نام خود وپدرانشان به من معرفی نموده است که استقامت هر یک از آنها در دین خود، از کندن خارهای( گون) در شب تاریک ، وبه دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها چراغ های هدایت هستند که خداوند آنها را از فتنه های تیره وتار نجات می بخشد. بحارالانوارج۵۲ص۱۲۴،  انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 عمرو ليث صفارى با چند صد هزار نيروی جنگی و آرزو براى جنگ با اميراسماعيل سامانى از خانه بيرون رفت. هنوز آتش جنگ شعله ور نشده بود كه اسب عمرو سركشى كرده او را نزديك اردوى اميراسماعيل آورد و به چنگ سربازان اميراسماعيل سپرد. به دستور اميراسماعيل ، عمرو را در خيمه اى در كنار لشگر زندانى كردند ، چون شب شد ، از اميراسماعيل دستور بردن غذا براى عمرو گرفتند ، بنا شد غذايى گرم در يك سطل معمولى براى عمرو ببرند. سطلى از غذاى داغ كه بخار از آن بر میخاست برابر عمرو گذاشتند ، در اين حال سگى گرسنه سر رسيد ، سر به سطل برد ، از داغى غذا پوزه اش سوخت ، با عجله سر از سطل بيرون كرد ، دسته سطل به گردن سگ افتاد ، سطل را با خود برداشته و با شتاب به بيابان روان شد. عمرو خنده بلند و تلخى كرد ، زندانبان از او سبب خنده را پرسيد ، پاسخ داد که شب قبل رئيس آشپزخانه ام از كمبود مركب جهت حمل آشپزخانه ناله داشت ، دستور دادم صد شتر براى حمل وسايل به شترانش اضافه كنند. شب گذشته دويست شتر از حمل آشپزخانه ام عاجز بودند ، امشب سگى ظرف غذايم را به راحتى برد ، از اين جهت خنده ام گرفت ، عمرو مدت كمى اسير امير بود تا كشته شد و ديگر به خانه برنگشت انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
3.83M
لولاک اگـر نبـود ، افلاک نبود ازخاک، امید باده و تاک نبود بینام محمـد و طنین صلوات درعالم لفظ واژه‌ی پاک نبود عید مبعث سالروزبرگزیده شـدن خـوبترین خلقت خـدا حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله مبارک باد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 شهید مطهری میفرمود خدای متعال دوست می دارد‌ مردمی را که وقتی در جمع دیگران می نشینند عبوس نیستند، بلکه با مردم خوش و بش و شوخی می کنند ‌، به اصطلاحِ دیگر ادخال سرور در قلب مؤمنین می ‌کنند. میدانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع تکبری بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان ، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره ‌شان را بگیرند ، به مردم بی ‌اعتنایی کنند ، یعنی همه شما اهل جهنم هستید ، همه شما مورد خشم خدا هستید و مورد خشم من ؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است. روایت است که خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان جمع است ، برای اینکه دیگران را مسرور کند سخنان خوشحال ‌کننده می ‌گوید ولی وقتی که تنها می ‌ماند به فکر و اندیشه فرو می ‌رود و عبرت ها به نظرش می ‌آید انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 حکیمی به دهکده ای سفر کرد و در آنجا مشغول سخن شد. زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حکیم خواست تا مهمان وی باشد. حکیم پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ او شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به او رسانید و گفت این زن، هرزه است به خانه‌ ی او نروید. حکیم به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده. کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان او گذاشت. آنگاه حکیم گفت: حالا کف بزن. کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت هیچکس نمی ‌تواند با یک دست کف بزند. حکیم لبخندی زد و پاسخ داد هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد ، مگر این که‌ مردان دهکده‌ نیز هرزه باشند انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند در ماه رجب زیاد استغفار نمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد میکند و هر شخص در این ماه زیاد استغفرالله گوید فرشتگان بر او مـژده بهشت را میدهند و فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را میدهد و پایان سخن اینکه، ماه رجب ماه کِشت "انجام اعمال صالح" شعبان ماهِ آبیاری "بااشک"و رمضان ماه دِروی رحمت است آخرهای ماه رجب هست ان شاالله کشت همه ما خوب بوده باشد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مرحوم حاج اسماعیل دولابی فرمود ‌هر وقت کسی شما را اذیت کرد و ناراحت شدید به کسی نگویید فقط استغفار کنید ، هم برای خودتان و هم برای کسی که شما را اذیت کرده. بگو بیچاره کار بدی کرده است. اگر فهم داشت نمیکرد. وقتی استغفار میکنی خداوند دوست دارد. قلبت باز می شود. این قلب ما یک جوری هست که اگر کسی به او خوبی کند، از او تشکر نکند ناراحت میشود اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت میشود. در اینجا باید استغفار کرد تا قلب انسان باز شود. آن وقت می بینی که چقدر بزرگ شده ای. اگر دو مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمی تو‌اند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته! لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌ کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌ کشیدند که داستانش را همه می‌دانند. عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق‌شان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌ مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!! بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم.‌ گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...دیگر تحمل بقیه صحبت‌ هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 آهنگری باوجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق میورزید. روزی یکی از دوستان او که اعتقادی به خدا نداشت ، از او پرسید تو چگونه میتوانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت میکند ، را دوست داشته باشی؟ آهنگر گفت وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم ، یک تکه آهن را در کوره قرار میدهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و میکوبم تا به شکل دلخواه درآید اگر به صورت دلخواهم درآمد ، میدانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آن را کنار میگذارم. همین موضوع باعث شد که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا مرا در کوره ‌های ‌رنج قرار بده ، اما کنار نگذار انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 ... پیامبر فرمودند: من حرم الرفق ، فقد حرم الخیر کله. هرکس مدارا نداشته باشد، از زندگی خیر و خوشی نمی‌بیند. تردیدی نیست که افراد در زندگی ، در راه‌ها و کارها ، دچار لغزش و اشتباه می‌شوند و چیزهایی بر سر راهشان قرار می‌گیرد . آری، انسان ، در جامعهٔ آرمانی و با انسان‌های معصوم ، زندگی نمی‌کند . هرکس نسبت به دیگران ، در هر درجه از مراقبت و تعهد شناسی باشد ، ممکن است دچار خطا و لغزش شود ، و در دوستی‌ها و ارتباط‌ها ، دچار کوتاهی یا زیاده‌روی گردد ؛ چنانکه دیگران نسبت به او نیز چنین‌اند . این دست مسائل ، نباید در روابط خانوادگی و گروهی و اجتماعی تأثیری منفی داشته باشد ، چون جریانی است همگانی و همه جایی و هر کس که از دیگران لغزش‌هایی می‌بیند ، خود نیز ممکن است در برابر دیگران به همان لغزش‌ها دچار گردد. اینجا است که اصل "تحمل خطاها و لغزش‌ها" پیش می‌آید ، و در تحکیم روابط ، نقش آفرین است ، پس این آموزش که یاد شد ، در روابط اجتماعی ، آموزشی حیاتی است و رویگردانی از آن ، موجب تنهایی انسان می‌شود ، زیرا معاشرتی که در آن هیچگاه لغزش روی ندهد و ناهنجاری رخ ننماید ، اندک است . پس اینگونه انسان‌های زودرنج و نازک بین ، از واقعیت ها و عینیت های حیات انسانی بدورند ، و باید از آن فاصله بگیرند ، مگر به رعایت اصل مهم تحمل روی آورند. كتاب الحیات ، استاد حکیمی ، ج ٩ ، ص ۶۴٩ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 عبدالمجـید رضـازاده‌ جـانباز ۶۴ درصـد میگفت یک روز با همرزمانم داخل سنگر نشسته بودیم که هوس کردیم با بیسیم‌ عـراقـی‌ ها را اذیـت کنـیـم ، مـن گـوشی بیسیم را گـرفـتـم و روی فـرکانس یک عراقی کـه از قبل به دسـت آورده بـودم چـنـد بـار صـدا زدم ، صـفــر مـن واحـد، اسمعـونی اجـب ، بعـد از چنـد بار تکـرار صدایی جواب داد الموت الصدام. تعجب کردم و خنده بچه ‌ها بلند شد. از رو نرفتم و گفتـم بچه‌ ها انگار این‌ ها از یگان ‌های خودمان هستند ، بگـذارید سر به سرشان بگـذاریـم ، دوباره با بی ‌سیـم گفتم انت جیش الخمینی. باگفتن این جمله من ، طرف‌ مقابل که فقط از عربی المـوت را بلـد بـود ، بـا عصبانـیـت گـفت الموت بر تو و... همینکه دیدم هوا پَسِ گفتم باباما ایرانی هستیـم و شما را سـر کار گذاشته بودیم ولی فـرد آن طـرف بیسیم ، عکس ‌العمل جدی ‌تـری نشان داد و این بار گفت مرگ برمنافق بالاخره شما راهم نابود میکنیم نوکران صدام ، خود فروخته ‌ها و ... با این اوضاع بیسیم را خاموش کـردم و با بـچـه ‌ها ، مشـغـول تمیـز کـردن سنگـر شدیم ، تازه فهمیده بودیـم که به اشتباه فـرکـانـس مسـئـول پشتیبانی گردان را گرفته بودم. بعد ازاین دیگه‌ هوس سر به سرگذاشتن عراقی‌ ها کاملاً از سرمان پرید انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 وقتی که حجاب را به دخترم آموختم ... اما عفاف را به پسرم نیاموختم...به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است. وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد...اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد...برتر بودن مردانه را به پسرم یادآوری کردم. وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم...اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد ... به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش می‌تواند خطا کند. وقتی که عشق ورزیدن را برای دخترم نادرست دانستم ...اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده ... هوسباز بودن را به پسرم آموختم. وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو، صبور و فداکار باشد... اما به پسرم فقط آموختم که قوی و قدرتمند باشد..تنها نامی از خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را بله...من هم مقصرم که وظیفه والدین را به درستی انجام ندادم. من هم به عنوان یک پدر یا مادر، مقصرم که به جای اصلاح خودم و تربیت صحیح فقط به جامعه ام انتقاد کردم.جامعه هرگز به خودی خود درست نمی‌شود.جامعه نمونه‌ بزرگی از همان خانواده است... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 همسر آیت الله العظمی مرعشی نجفی می‏گوید: در تمام مدت شصت سالی كه با ایشان زندگی كردم، هيچ گاه با من رفتارى تند و خشونت آميز نداشت. تا آن زمان كه قادر به حركت كردن و انجام دادن كارهایش بود، نمی‏گذاشت كه دیگران كارهایش را انجام دهند. حتی هنگامی كه تشنه می‏شد، برمی‏خاست و به آشپرخانه می‏رفت و آب می‏آشامید و از من درخواست نمی‏كرد. ایشان افزون بر آنكه برای من همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، دوستي صميمي و همكاري غم‏خوار براي من نیز بود. ایشان همواره در كارهای منزل به من كمك می‏كرد و بسیاری از اوقات، كارهای آشپزخانه همانند درست كردن غذا، پاك كردن سبزى، و شستن میوه و وسایل آشپزخانه را ایشان انجام می‏دادند. شهاب شریعت، ص ۳۰۶و ۳۰۷ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 با پدرم رفته بودیم سیرک ، توی صف خرید بلیط، يه زن و شوهر با چهار تا بچه‌ شون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه قیمت بلیط‌ ها رو بهشون گفت ، ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند.!! ناگهان ‌پدرم دست در جیبش کرد و مبلغی پول روی زمین انداخت سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت ببخشید آقا ، این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود ، بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت متشکرم آقا!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود ، کمک پدرم را پذیرفت؛ بعد از اين که بچه ها همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدند ، ما آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه خود برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم. این زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم. سعی کنیم ثروتمند زندگی کنیم ، بجاى آنكه ثروتمند بميريم! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50