#داستان_آموزنده
🌸🌸#اسراف_مال به دوستان نااهل
⚡️یکی از خدمتگزاران مأمون، خلیفه عباسی، شبی برای او گفت: در همسایگی من مرد دینداری بود که به حق دیگران تجاوز نمیکرد؛ چون آخر عمرش شد، به جوانش که کمتجربه بود وصیت کرد. ازجمله گفت:
⚡️«ای پسر! خدا مرا مالی و نعمتی داده است که با رنج حاصل کردهام و آسان به تو میرسد؛ باید قدر بدانی و اسراف نکنی و از دوستان ناباب دوری کنی، ولی میدانم که نااهلان گرد تو آیند و مالت تمام شود، ولی هیچگاه خانه را نفروش. آنگاه که پولت تمام شود، دوستانت دشمن تو شوند و تصمیم میگیری که خود را با طناب آویزان و خودکشی کنی. من از الآن آن طناب را آویزان کردهام که اگر روزی کار به آنجا کشید، در خانهی خود، خویش را به آن طناب آویزان کن.»
⚡️پسر بعد از وفات پدر، مال را خرج و اسراف کرد و دوستان نااهل اموالش را خوردند و بعد از تمام شدن مالش، دشمن او گشتند؛ اما طبق وصیّت پدر، خانه را نفروخت و عاقبت تصمیم گرفت خود را حلقآویز کند. آمد و همان طناب که پدر به سقف بسته بود، به گردن انداخت تا خودکشی کند. بر اثر سنگینی، تیر سقف افتاد و ده هزار دینار از آنجا فروریخت.
⚡️چون جوان چنین دید، خوشحال شد و غرض از وصیت پدر را فهمید؛ و از اسراف و خرج بیرویه دوری کرد و زندگی معتدلی را آغاز کرد و از خواب غفلت بیدار شد.
🌱جوامع الحکایات، ص 310
🌱🌱امام عسگری علیهالسلام فرمود: «از اسراف کردن دوری کنید که اسراف از کار شیطان میباشد.»
📚بحارالانوار، ج 50، ص 292
https://eitaa.com/noktehayenab