eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لنگ لنگان قدم بر می داشت و نفس نفس ... اشراف زاده ای ، در راه پیرمردی دید که بار سنگینی از هیزم بر پشت حمل می کند ، لنگ لنگان قدم بر می داشت و نفس نفس صدا می داد به پیرمرد نزدیک شد و گفت مگر تو نداری که بار به این سنگینی میبری؟ هرکسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن است. پیرمرد خنده‌ای کرد و گفت این گونه هم که فکر میکنی نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟ اشراف زاده با لبخندی گفت پیرمردی که بار هیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است پیرمرد گفت میدانی آن مرد ، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتر است؟ گفت باور ندارم ، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد پیرمرد گفت آقا! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است . او گاری نداشت و هر شب گریه کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد بار سنگین ، با صدای خنده ی کودکان آن مرد ، چون کاه بر من سبک می شود . آنچه به من فرمان میراند خنده کودکان است به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50