📖 #این_وَرِ_دیوار_یا.....
برای ملاقات با یه بنده ی خدایی به یکی از بیمارستان های اعصاب و روان شهر رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله ای بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه شده بودند.
چند راننده ی مسافر کِش بر سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را با بد و بیراه مورد لطف قرار میدادند. وارد حیاط بیمارستان شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پُرِ از دِرَخت های زیبا، بیماران روی نیمکت ها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت و گو می کردند.
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم تا شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه ی زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که زیر پا له نشود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود. و من متعجب از این همه تفاوت بالاخره نفهمیدم بیمارستان روانی این ور دیوار بود یا آن ور دیوار ...
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
همراه ما باشید با نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50