صبر کردم تا سخن شما تمام شود و بعد خودم را معرفی کردم...
روزی لئو تولستوی در خیابان راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد! زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و #بیراه گفتن کرد! بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت: من لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، از او عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ #تولستوی گفت : شما داشتید با توهین هایتان خودتان را معرفی می کردید، من هم صبر کردم تا سخن شما تمام شود و بعد خودم را معرفی کردم...
یاد ضرب المثل قدیمی افتادم که: از کوزه همان برون تراود که در اوست.
تولستوی از مشهور ترین نویسندگان #جهان است که در زمان حیات خود محبوبیتی جهانی داشت . رمان های جنگ و صلح و آنا کارنینا ، از بهترین آثار اوست
به جمع ما بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50