#کلافِ_سَر_دَر_گُم
زندگی مثل يک كامواست ؛ از دستت كه در برود ، مى شود كلاف سر در گم ، گره مى خـورد ، میپيچد به هم ، گره گره مى شـود. بعد بايد صبورى كنى ، #گره را به وقتش با حوصله وا كنى
زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر میشود کورتر میشود. يک جايى ديگر كارى نمى شـود كرد ، بايـد سـر و تـه كلاف را بريد. يک گره ظريف و كوچک زد ، بعد آن گره را توى #بافتنى جورى قايم كـرد ، مـحو كرد ، جورى كه معلوم نشود.
يادمـان باشـد گـره هاى تـوى كلاف همان دلخـورى هـاى كـوچـک و بزرگـند . هـمان كينـه هاى چـنـد سـالـه . بايـد يک جـايى تمامش كـرد . سر و تهش را بريد. زندگى به بندى بند استْ به نام #حرمت كه اگر پاره شود تمام است...
📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
@noktehayenabekotah
#گروه_چت
کمی تفکر . یک بار هم که شده با خود و خدای خودمون خلوت کنیم نکند مجازی شدنمان، مساوی شود با سقوط ایمانمان. خـیلی از #چت ها ، گروه های مختلط و دوستی های مجازی، پرتگاهِ ایمان ماست
بیایم همیشه یادمون باشه مولامون امام زمان عجـل الله تعالی فرجـه الشـریف به تـک تـک کارهای ما نظـر دارنـد ، حـتی یه کلیک کردن. آنـوقت به #حرمت امام هم که شده خیلی از کارها رو انجـام نمیدیم
📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
@noktehayenabekotah
#شوخی_با_نامحرم
ابوبصیر نقل میکند: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم ، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام محمد باقر علیه السلام رسیدم ، امام مرا مورد مؤاخذه و #سرزنش قرار داد و فرمود:
کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟
ابو بصیر می گوید از شدت شرم و #خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم. امام باقر علیه السلام فرمود: شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن. بحارالانوار جلد ۴۶ صفحه ۲۴۷
متاسفانه این روز ها در فضای مجازی شاهد گروه های چت و گپ هستیم که با هدف راه اندازی شده اند و #حرمت ها در گروه ها حفظ نمی شود . مراقب عزیزانمون باشیم
🏴 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#خدمت_به_مادر
دو برادر مـادر پیر و بیمـاری داشتنـد. بـا خـود عهـد بستند کـه یکی خـدمت خدا کنـد و دیگری خدمت مـادر بیمار باشد. برادری کهقرار بود خدمت خدا کند صومعه رفتو به عبادت مشغول شـد و #برادر دیگر در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد
چندوقت گذشت برادر صومعه نشین مشهـور عام و خـاص شد و از اقصی نقاط دنیا ، عالمان و عـرفا و زهـاد به دیدارش رفتند و دیگری که درخدمت مادر بود فرصت همنشینی بادوستان خـود را هـم از دسـت داد و فـقط بـه امور مادر می رسید
برادر #صومعه نشین کـم کم به خود غَرِه شد که خدمت مـن ارزشمندتر از خدمـت برادره ، چـرا که او در اختیار مخلوق است و مـن در خدمت خـالق، و مـن از او برتـرم. همان شب که این فکر در خاطرش بود در خواب ندایی شنید کـه: برادر تو را بیـامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم
برادر صومعه نشین اشک در چشمش آمـد و گفت خداوندا ، مـن در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر ، چگونه است مـرا به #حرمت او مـی بخشی، آنچه کرده ام مـایه رضای تـو نیست؟
ندا آمد آنچه تو انجام میدهی من از آن بینیازم ولی مادرت از آنچه برادر برایش انجام می دهد بی نیاز نیست تو خدمت بینیاز میکنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم
کتاب فارسی اول دبستان سال ۱۳۲۴
به جمع ما بپیوندید در نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
خـداونـدا بـه مـا بيــامـوز
کـه دل آدم عصـاره وجود
توست، #حُرمَت دل ها را
از ياد نبريـم. به ما بياموز
کــه دوست داشـتـن ها را
فراموش نکرده و آنهايـی
را که دوستمــان دارنـد از
ياد نبـريم
بـه مـا بيامـوز که #سوگند
راسـت بودن دروغ مان را
به نـامت نسازيم و بياموز
همــان باشيـم کـه قـولـش
را به تو داده ايم ...
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50