#معامله_با_یک_نوجوان!
در ارتفاعات سخت کردستان بودیم که به ما اطلاع دادند #شهید مدنی برای بازدید منطقه به محل استقرار ما می آید. هنگام بازدید ، رزمنده نوجوانی جلو آمد و با حیایی خاص بعد از سلام و احوال پرسی گفت:
الآن نه روز است که آب پیدا نکردیم و نمازهایم را با تیمّم خوانده ام ، تکلیف نمازهای من چه می شود؟
شهید مدنی وقتی نگرانی او را دیدند در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، گفتند: حاضری یک #معامله با من انجام بدی؟ آن رزمنده گفت: چه معامله ای؟
شهید مدنی فرمودند: من حاضرم تمام عبادت هایم را به تو بدهم و در عوض تو این نه روز نمازت را به من بدهی
به نقل از: ماهنامه جانباز ، شماره ۱۰۵ ، گوینده #خاطره : آقای علیرضا زوّاره
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
شهیدی که هنگام دفن در قبر خنديد
استاد قرائتی می فرمودند: در جبهه #خاطره عجيب و زيبايی را شنيدم كه شهيد دوم از خانواده ای در اهواز به هنگام دفن در قبر خنديده است. تقاضا كردم كه با خانواده این شهید دیداری داشته باشم
به خدمت پدر شهيد رسيدم داستان را پرسيدم ؟ گفت: بله اين پسرم كه #شهيد دوم است به مدّت چهار سال در جبهه بود ، تا در عمليات والفجر هشت به شهادت رسيد.
دوستانش از تمام مراحل شهادت او از سردخانه ، #غسل دادن و قبل از دفن عكس هی زيادی از او گرفتند كه همی آنها طبيعی است. ولی تا او را در قبر گذاشتيم، كفن را باز كرديم برای تلقين خواندن ، مشاهده كرديم او ميخندد
از آن حالت هم عكس گرفتند. مدتی گذشت وصيّت نامه پيدا شد. مطالعه كرديم. ديديم در ضمن مطالبِ زيادی كه نوشته است ، از خداوند خواسته كه وقتی او را داخل قبر می گذارند ، بخندد. در حقيقت خداوند #حاجت او را برآورده كرده است . نام شهید محمد رضا حقیقی است
به جمع ما بپیوندید
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50