#یونس_نقاش_و_نگین
یونـس نقاش ، با تـرس و لرز خـدمت امام هـادی علیه السـلام آمد و عـرض کرد آقا جان بـه داد خانواده ام برس. امام فرمود چهخبر است؟ عرض کرد می خواهم از اینجا #کوچ کنم
امام هادی علیه السلام باتبسم فرمود چـرا ای یونس؟ یـونس گفت: فدایت شوم ابنبغا، خدمتگزار متوکل نگینی نزد مـن فرستاد ، که از خوبی قیمتی نداشت و من بـه آن نقش می زدم که شـکست و دو تکـه شـد و روز وعـده فـرداست ، او مـوسی ابن بغا است یا هزار تازیانه میزند ، یا می کشد
#امام_هادی علیـه السلام فرمـود: به خانه خود برو ، تا فردا فرجی میرسد وجز خیر نخواهد بود. چون فردا شد هنگام صبح با ترس ولرز آمد و عرض کرد فـرستاده ابن بغا آمـده و نگین را می خواهد
امام هادی علیه السلام فرمـود نزد او برو که جز خیـر نمی بینی. عرض کرد سـرورم چه بگویم؟ امام علیه السلام با تبسـم فرمودند: نزد او بـرو و بشنو آنچه میگوید، که جزخیر نخواهد بود
رفت و #خندان برگشت و عرض کرد مـولا جان او به مـن گفت دختـرها با هـم نزاع دارند ، اگر میشود آن را دو قسمت کن تا ما نیز مزدت را بدهیم؟ امالی شیخ طوسی ، صفحه ۲۸۸
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50