خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی
ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران میشود. ده تخت هم داخل اتاق است، #دکتر می گوید:
به این چلوکباب بدهید، به تخت کنار غذا ندهید ، به او سوپ بدهید ، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید ، به او آش بدهید ، دیگری نان و کباب. #مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه میکنند. حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید، او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد ، چون می فهمد که دکتر خیرش را می خواهد ، اعتراض نمی کند. حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند ، دکتر می فهمد که این شخص مشکل روحی دارد
ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه ی دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم مشکل داریم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض می فهمد و به دکتر اعتراض نمیکند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هر چه به ما میدهد #راضی باشیم. منبع: مجموعه سلوک ابرار۲
به جمع ما بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50