🔖
#رِدایِ_فاخِرِ_شهادت
آمد و گفت مى خواهم بروم اصفهان. گفتم دو، سه روز بايد صبر كنى. اون هم رفت . يك هفته اى گذشته بود كه #ياد او افتادم . نكند خجالت مى كشد پيش من بيايد. سراغش رفتم، گفت: ديگر نمى خواهم به اصفهان بروم
چند شب بعد براى سركشى به سوله ى دستهها رفتم. صداى گريه مىآمد، نزديك شدم . خودش بود. علت را از بچه ها جويا شدم . گفتند: چند شب است كه سوله را آب و جارو مى كند و مثل اين كه منتظر كسى باشد، سر از پا نمى شناسد ، گاهى هم #گريه مى كند
در عمليات كربلاى ده، پس از حماسه آفرينى در شكستن خط اول دشمن، جزء اولين شهداء بود كه رداى فاخر #شهادت ، زيبنده ى وجودش گرديد. او بهمن امينى بود كه دير آمد و زود از ميان ما پر كشيد
حديث حماسه اكبر جوانى. احمدرضا كريميان ، لشكر ۱۴ امام حسين علیه السلام ، تابستان ۷۵ ، صفحه ۴۸
به جمع ما بپیوندید
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #ردای_فاخر_شهادت
آمد و گفت مى خواهم بروم اصفهان. گفتم دو، سه روز بايد صبر كنى. اون هم رفت. يك هفته اى گذشته بود كه ياد او افتادم. نكند خجالت مى كشد پيش من بيايد. سراغش رفتم ، گفت: ديگر نمى خواهم به اصفهان بروم. چند شب بعد براى سركشى به سوله ى دسته ها رفتم. صداى گريه مى آمد، نزديك شدم. خودش بود. علت را از بچه ها جويا شدم. گفتند: چند شب است كه سوله را آب و جارو مى كند و مثل اين كه منتظر كسى باشد، سر از پا نمى شناسد ، گاهى هم گريه مى كند. در عمليات كربلاى ده، پس از حماسه آفرينى در شكستن خط اول دشمن، جزء اولين شهداء بود كه رداى فاخر شهادت، زيبنده ى وجودش گرديد. او بهمن امينى بود كه دير آمد و زود از ميان ما پر كشيد. حديث حماسه اكبر جوانى. احمد رضا كريميان ، لشكر ۱۴ امام حسين علیه السلام ، تابستان ۷۵ ، صفحه ۴۸
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50