هیچ کار خداوند بی حکمت نیست
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز #انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می طلبید وزیرش گفت: هیچ کار خداوند بی حکمت نیست.
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت تر شد و فریاد کشید: در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟ و دستور داد #وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله ای وحشی تنها یافت.
آنان #پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت
در حالی که به سخن وزیر فکر می کرد دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید ، شاه گفت: درست گفتی ، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این #زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده ای داشته؟
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد : برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم
به جمع ما بپیوندید
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
وقتیخدا خواست یوسف
را از زنـــدان نجــات دهــد
صاعقه ای نفـرستـاد تـا درِ
#زندان را از جـای بــکنــد
بلکـه در آرامـــش شـب در
حالیکه پادشاه خواب بود
رؤیاییبسوی او روانه کرد
پس بـه خدایت #اطمینان
داشتـه باش. اِنّ مَعَ العـُسْرِ
یسْراً. همانا پس از سختی
آسانی است
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50