eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 تعریف میکرد: اون روز بین سخنرانی حضرت آقا ، بارها نگاهم به لاغر اندامی افتاد که شب‌ کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی به کمرش تا سخنرانی آقا تمـوم شد ، بلند شد و برداشت طرف من و بلند گفت می خوام دست آقا رو ببوسم و امان نداد، خواست به سمت آقا بره که راه اون رو بستم عصبی شـد و تند گفت: اوهوی چیه؟ می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این که ما از یک جد هستیم. کم‌ کم داشت از کوره در می رفت که آقا گفتن: اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو متوجه نشـدم داخل اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شـد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد هم نگاهی به‌من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به رسونده باشه ، با عجله ، راه افتاد به سمت آقا پشت سرش بافاصله کم حرکت کردم هنوز دو سه تا قدم بر نداشته بود که پاش به پشت گلیـم حسینیه گیر کرد و خورد زمین. اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت وجلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی و گفت: به من پشت پا می زنی؟ توی شـوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم . به خودم که اومدم، آقا جـای سیـلی پیرمـرد رو روی صـورتم بوسید و فرمـود: شده. به خاطر جدّش ببخش... منبع: کتاب حافظ هفت انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50