#شاکر_باشیم
کفـش ها انگشت نما شـده بـود و جیبش خالی بـود. روزی در مسیـر از کنـار مغازه ای میگـذشت؛ مأیوسانه به کفشها نگاه میکـرد و غصه نداشتن همه وجود او را گرفـته بود. در همین حین جوانی کنارش ایستاد ، سلام کرد و با #خنده گفت: چه روز قشنگی
مرد به خـود آمد ، نگاهی به جوان کرد و از تعجب دهـانش باز مانـد. جـوان خوش سیما و خنده بر لب ، پا نداشت. پاهایش از زانو قطع بود! مـرد هاج و واج ، پاسخ سلامــش را داد و سـر #شرمندگی پایین آورد و دور شد
به فکر فرو رفته بـود و به خودش نهیب میزد که: غصه میخوردی، کفش نداری؟ و از زندگی دلگیـر بودی؟ دیدی آن جوان را کـه پا نداشت ؛ اما خـوشحال بود و از زندگی #خوشنود! بعضی وقتها ما قدر داشته هامون رو نمیدانیم ...
📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
@noktehayenabekotah