eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خانم مرضیه حدیدچی دباغ می‌گوید یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در کفر هم ، حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت می‌ کردند از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا می‌آمدند ذبح کردند و به مناسبت شب مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از حکومتِ اینجا شده است، من از این خوراک نمی‌ خورم. برداشت هایی از سیره رحمه الله علیه ، جلد ۴ صفحه ۲۹۱ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
گـندم دزدی را گـرفتند و سـوار بر الاغ در شهر می چرخاندند . مردم ایستاده بودند و به او می خـندیـدند و می کردند . سرباز خطاب به دزد گفت سخت می گذرد؟ پاسخ داد گندم ها را که خـوردم سواری هم کردم . مردم هم شاد شدند و می خندند چی از این بهتر؟ حکایت ماست. بیت المال رو می‌خورند. مسکن، اشتغال، حقوق های نجومی و ... حالا هم که بنزین ، بنز رو هم سوار می‌ شوند مردم هم گوشی به دست جوک می سازند... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📋 پادشاه پس از این کـه بیمار شد گفت نصف قلمـرو پادشاهی ام را به فـردی میدهم که بتواند مرا درمان کند. تمام آدمهای دانا جمع شدند تا ببیند چطور می‌شود شاه را کرد، اما هیچ یک ندانستند تنها یک نفر گفت: فکر کنـم می توانم شـاه را درمـان کنـم. اگـر یک شـخص خوشبخت را پیدا کنید ، پیراهنش را برداریـد و تن شاه کنید ، شاه معالجه میشود. شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آنها در سرتاسر سفـر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیـدا کنند، حتی یک نفر هم پیـدا نشـد که کاملا راضی باشد آن که ثروت داشت ، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میـزد ، یا اگر سالم و ثروتمند بـود زن و زندگی بـدی داشت. و یا اگر فرزنـدی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیـزی داشت کـه از آن گِلِه و شکایت کند. آخر های شب ، پسر شـاه از کنار ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفـر دارد چیـزهایی می گوید... شکر خدا که کارم را تمام کردم ، سیر و پـر غـذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم ، چه چیز دیگری می توانـم بخواهـم؟ پسر شـاه خوشحال شـد و دستور داد که مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مـرد هم هر چقـدر بخواهد بدهند. پیک ها برای بیـرون آوردن پیراهن مرد داخل کلبه رفتند ، اما مرد خوشبخت آنقدر فقیر بود که پیراهن نداشت انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50