#چاقوی_خونی
جوانی با چاقو در دست وارد مسجد شـد و گفت بیـن شما کسی هست که مسلمان باشـد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شـد. پیرمـردی ریش سفید ازجا برخاست گفت آری من مسلمانم. #جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا
پیرمرد بدنبال جوان به راه افتاد و با هـم چند قـدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گلهی گوسفندان به پیرمـرد گفت می خواهـم تمام آنها را قـربانی کنم و بیـن فقرا پخش کنم و به کمک احتیاج دارم
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند. بعداز مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت به مسجد برگردد و شخص دیگری را برای کمک باخود بیاورد. جوان با چاقوی خونی بـه #مسجد بازگشت و باز پرسید آیا مسلمـان دیگـری در بین شمـا هست؟
افراد حاضر درمسجد که گمان کردند جـوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاه بـه پیش نـماز مسجـد دوختنـد. پیش نماز رو بـه جمعیت کـرد و گفت : چرا نگاه من می کنید؟ به #عیسی مسیح قسم کـه با چنـد رکعت نمـاز خوانـدن کسی مسلمان نمی شود
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50