📋 #كاش_مادربزرگ_بود
جمعه به جمعه منـزل مادر بزرگ جمع می شديم ، ريز تا درشت از همهمه ی زياد ، صـدا به صدا نمی رسيد . آنقَدَر می گفتيـم و می خنـديديـم كـه اصلاً متوجهِ گذر زمان نميشديم
بوی غذای مادربزرگ را میان #کوچه هم ميشد حس كـرد. روزهای هفته را روی دورِ تند ميزديم تا برسيم به روز جمعه
جمعه های بچگیمان را با هيچ روزی عـوض نمی كرديم گـذشت و گذشت. مادربزرگ هم از ميانمان رفت. دورتر و #دورتر شديم. شايد ديگر در ماه و يا حتی در سال يك بار دورِ هـم جمع شويم. آن هم قبلش طی می كنيم كه اينترنت داشته باشد
ديگـر از صـدای همهمه خبـری نيست. همه سرها داخل گوشی شان هست و جُـك ها و اخبـارِ روز را نقـل قول می كنند. غـذا را از بيرون می آورند و به لطفِ غـذا كنارِ هم می نشينيـم. كاش #مادربزرگ هنوز بود. كاش جمعه ها را هنوز با مادربزرگ می ساختيم...
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50