eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سؤال کرد، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟ یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هر چه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
خانم مرضیه حدیدچی دباغ می‌گوید یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در کفر هم ، حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت می‌ کردند از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا می‌آمدند ذبح کردند و به مناسبت شب مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از حکومتِ اینجا شده است، من از این خوراک نمی‌ خورم. برداشت هایی از سیره رحمه الله علیه ، جلد ۴ صفحه ۲۹۱ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امشب بقیع ، در خلوت غریبانه‌ اش دل به صدای مردی سپرده است، مردی که خدا ، بسیار دوستش دارد. امشب ماه، رخسار خود به خاک مزاری نهاده ، که مدت‌ هاست روشنایی هیچ شمعی را حس نکرده ، سوسوی هیچ فانوسی را نشنید و گرمایِ هیچ اشکی را لمس نکرده . مزاری که مثل صاحب غریبش ، غریب است. امشب فقط حضور اشک‌ های یک مرد را می‌ فهمد. یک تکّه از آسمان است، که در دل خاک پنهان است. یک سهم از بهشت است، که در بقیع گم شده است. یک سوره از قرآن است، که قرن‌ ها تلاوت نشد، جز با لب و زبان همین مرد ؛ همین مرد که چهره بر خاک گذارده و غریبانه‌ ترین عاشقانه‌ ها را در فراق آن غربت بی‌ نهایت ، سر داده است. شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را خدمت صاحب عزا ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه محبین و عاشقان اهلبیت علیهم السلام تسلیت عرض مینمایم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از امام حسن علیه السلام سوال کردند چرا شما هیچ گاه فقیری را مأیوس بر نمی گردانید؟ علیه السلام پاسخ دادند: من خود ، نیازمند خداوند هستم و به الطافش امید دارم. به همین دلیل شرم دارم که خود ، فقیر باشم ولی فقیری را مأیوس کنم خداوند، مرا عادت داده است که نعمت هایش را به من ارزانی دارد ، و من هم او را عادت داده ام ، که هایش را به مردم ببخشم. طبقات الکبری ، ج ۱ ، صفحه ۲۳ 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah خــدای مــن ، حس‌ بودنت زیباتـــرین حس دنیــاست، تو کـــه باشی امــــروز کــه هیـــچ ، تمـــام لحظه ها را #عشق است یـارب . ما مشق غم عـشق تو را خوش ننوشتیم ، امـا تو بکـش خــط به #خطای همه‌ی مـا...
امام حسين عليه السّلام روز بارها به خيمه‌ ها رفت و آمد داشت و مى توانست نماز ظهرش را در خيمه بخواند ، ولى آقا بنا داشت در معركه بخواند چند نفر از جلوی نماز حضرت ايستادند و سى تير را به جان خريدند، ولى نماز آشكارا برگزار شد نه در خيمه آرى ، به صحنه كشاندن نماز يك ارزش است. نبايد در ادارات، هتل ها، شركت ها ، پارك ها ، فرودگاه ها ، خيابان‌ ها و رستوران‌ها، نمازخانه در گوشه باشد، بلكه بايد در بهترين و در جلوی چشم ديگران نماز اقامه شود برادران و خواهران خوب من، هر چه از جلوه دين كم شود ، به جلوه فساد اضافه خواهد شد. اگر عزیزان كاسب‌ اوّل وقت كنار مغازه خود اذان بگويند، مشتريان بد حجاب، خودشان را جمع تر خواهند كرد إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ همانا نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد» گویای اهمیت و تأثیر نماز در نهی نمودن انسان از ها و اعمال زشت است 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجی هميشه می گفت: ما هيچ وقت از لطف و عنايت علیهم السلام ، مخصوصاً آقا امام رضا عليه السلام بی نياز نيستيم... هواپيمای سوخو رو حاج احمدکاظمی وارد نيروی هوايی سپاه كرد مراسم افتتاحيه‌ اش را همه انتظار داشتيم در تهران باشد ، ولی سردار گفت: می خوام مراسم افتتاحيه توی مشهد باشه مشهد كوچیک بود و كفاف چنين برنامه‌ ای رو نمی داد بعضی ها همين رو به سردار گفتند ؛ ولی سردار اصرار داشت مراسم توی مشهد برگزار بشه. با برج مراقبت هماهنگی های لازم شده بود خلبان ، بر فراز آسمان ، هواپيما را چند دور ، دور حرم آقا امام رضا علیه السلام داد اين را سردار ازش خواسته بود. خيلی ها تازه دليل اصرار سردار را فهميده بودند. روحش شاد 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
زن و مرد جوان به محله جدید اسباب کشی کردند. صبح روز بعد وقت صرف خانم متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است. رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند. مرد هیچ نگفت. مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد. یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس ها را خوب شسته و روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید. مرد گفت: امروز صبح زود بیدار شدم و هایمان را تمیز کردم! مشکل تمیز نبودن پنجره های ما بود . بعضی وقت ها بد نیست به خودمون بگیم شاید مشکل از خود ماست 🏴 نکته های ناب کـوتاه @noktehayenabekotah
@noktehayenabekotah امیرالمومنین علیه السلام مولا فرمودند تعجب میکنم از کـــسی که نا امـــید است در حـالی که نجــات بخشی مثل #استغفار همراه‌اوست #نهج_البلاغه #حکمت ۸۷
📖 مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی محکم به پشت سر زن زد و او در دم، کشته شد. در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانۀ تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانۀ مخالفت تکان می داد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می گفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم. کشیش پرسید: پس مردها چه می گفتند؟ کشاورز گفت: آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه!؟ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50