eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر صل الله علیه و آله وارد مسجد شدند. گروهی را دیدند که در گوشه‌ای مشغول هستند و جمعی در گوشه ی دیگری از مسجد به تعلیم و تعلم مشغول هستند پیامبر فرمود: کِلاهُما علی خَیر؛ هر دو گروه به و نیکی مشغولند و بعد فرمودند : ولِکن بِالتَّعلیمِ اُرسِلتُ؛ اما من برای تعلیم فرستاده شدم سپس حضرت نزد آن گروه که‌به تعلیم و مشغول بودند رفت و نزد آنها نشست 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
هیچ چیز همانند سجده ، بینی شیطان را به خاک نمی مالد . امام صادق علیه السلام فرمود: اگر بنده‌ای دور از چشم مردم ، خود را طولانی کند.. شیطان با دیدن این منظره با خود می گوید : وای بر من! اطاعت کردند و من کردم و سجده کردند و من سر پیچی کردم . ثواب الاعمال ص ۳۴ نگو : زودتر نماز را تمام کنم تا به فلان کارم برسم! نگو: بروم مغازه، دیر شده است؛ الان ها را از دست می دهم. نگران نباش ... سجده را کمی طولانی کن ، آن مشتری ای که باید حسابی تو را به نوا برساند می آید ، دو دقیقه دیرتر می آید ؛ همه کارها همه دست خداست.  📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
کفشی ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻣﺎ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯار می‌داد. ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: کمی ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎﺑﺎﺯ میکند. ﺧﺮﻳﺪم و ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ، خیلی ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ، ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯار میداد ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ، ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭنگی ﺳﺖ ﮐﻪ می ﺧﻮﺍستم ، ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ میپوشم. اما ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ میداد ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿـﺪﻡ ﮐـﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ، ﻧﺒﺎﯾﺪ آن را نگهش ﺩﺍﺷﺖ. ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭﺳﺎلها ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ. انتخاب غلط ... 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و چند تن از اصحاب در مکانی نشسته بودند. یک پای خود را دراز کردند و پرسیدند : به گمان شما این پای من به چه چیز شباهت دارد؟ اصحاب هر کدام تشبیهی کردند: شاخۀ گل ، ساقۀ درخت ، خیمه و ... نبی خدا صل الله علیه و آله پای دیگر خود را حرکت دادند و بعد هم فرمود: خیلی چیزها میشود گفت. ولی آن پای من به این پای دیگر بیشتر شبیه است 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
دوستی تعریف می‌کرد اولين روزهايی كه در سوئد بودم يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشين خودش مرا از هتل به محل کار میبرد ماه بود و هوا سرد و برفی، ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسيديم و همکارم ماشين را در مکانی دورتر از ورودى ساختمان پارک می کرد ، در آن زمان دوهزار کارمند کارخانه‌ی اسکانیا با ماشين شخصى به سر کار می‌آمدند روز اول ، چيزى نگفتم همين طور روز دوم و ســوم ، روز به همکارم گفتم : آيا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشين را اين قدر دور از درب ورودى پارک می کنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟‌ گفت : براى اين که ما زود می‌رسيم و وقت براى پياده‌ رفتن داريم اين جاها را بايـد براى کسانى بگـذاريم که ديرتر ميرسند واحتياج به جاى پارک نزديک‌ تر به درب ورودى دارند تا به موقع به سر کارشان برسند ، بعد هم گفت مگه تو اين‌ طوری فکر نمی کنی؟ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
.... از زمـانی که خبر افزایش قیمت بنزین اعلام شد . ها پیام در فضای مجازی رد و بدل شد ، و هر کس به هر طریقی در این باره اظهار نظر می کند در سطح شهر و در نانوایی و تاکسی و فروشگاه هم نرخ بنزین افتاده است بر سر زبان‌ها، زن و مرد و پیر و جوان از بنزین صحبت می کنند... راستش را بخواهید از خود و از مردم کشیـدم! خجالت کشیدم که چراغیبت آقا آنقدر برایمان عادی شده که دیگر جمعه‌ها هم سراغی از او نمی گیریم ، که خبر افـزایش قیمت بنـزین خیلی داغ تر از خبـر نیامـدن شماست یادمان رفته با آمـدن آقا تمام گرفتاری هایمان برطرف می شـود و دیگر هیچ مسلمانی دردولت کریمه او نیست... 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حضرت علیه السلام به مکانی رسید كه‌مرد عابدی آنجا زندگى میكرد حضرت با او مشغـول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى كه به كار زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت وقتى چشمش به حضرت عیسى علیه السلام و مرد عابد افتاد ، پایش سست شد و از رفتن باز ماند وهمانجا ایستاد و گفت: خدایا من‌از كردار زشت خودم شرمنده ام. اگر پیامبرت مرا و سرزنشم كند ، چه كنم ؟ خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر عابد تا جوان را دید سر به آسمان بلند كرد و گـفت ! مرا در قیـامت با این جوان گناهكار محشور مكن در این هنگام خدا به پیامبر خود وحى فرمود كه به این عابد بگو ما دعای تو را اجابت كردیم و تو را با این محشور نمی كنیم ، چرا كه او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است وتو به دلیل غـرور و خودبینى ، اهل‌ دوزخ 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فـردی برای شهید نواب صفوی نوشته بود: بیماری روحی دارم ، چه کنم؟ در پاسخ او نوشت : گـل درخت سخاوت و مغز حبّه صبر و برگ را به ظرف یقین بریز با وزنه حلم آنها را بکوب و مخلوط کن و سپس آن ها را با آب خوف از خدای متعال ، خمیر نما و با جوهر امید رنگ بزن و در دیگ عدالت بجوشان. بعد از آن ، در جام رضا و صاف کن سپس داروی امانت و صداقت را بدان مخلوط نما واز شِکر دوستی آل محمد صل الله علیه وآله و شیعیان ایشان به مقدار کافی برآن بریز و چاشنی تقوا و پرهیزکاری برآن اضافه کن و هر روز با خدا در پیاله توبه قدری بنوش تا بهبودی حاصل شود منبع: ماهنامه شجره طیبه ، شماره ۲۱ 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بنده خدایی بدهی زیادی داشت . تاجر ای را به او معرفی کردند که احسان می‌کند. رفت و تاجر سخاوتمند را در بازار پیدا کرد . دید که به معامله مشغول است و بر سر مبلغی چانه می زند، آن صحنه را که دید ، پشیمان شد و برگشت تاجر اورا دید و فهمید که برای حاجت کاری آمده ، به دنبال او رفت و گفت با من کار داشتی؟ مرد گفت برای هر چه آمده بودم بی فایده بود . تاجـر فهمید که برای آمـده است به غـلامش اشاره کرد و کیسه‌ای سکه زر به او داد مرد با تعجب گفت : آن چانه زدن با آن تاجر چه بود واین بذل و بخشش چه؟ گفت آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خداست! در کارخیر طرف حساب خداست ، خداوند خوش حساب است . بیاییم هــوای رو بیشتر داشته باشیم 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سهم ما انسان‌ها از همدیگر آرامشی است کـــه بـه هــم هدیه می دهیم یعنی دلــی را نرنجــانی ، قلبی را نشکنی، آبـرویی را نریزی و دیگران از تو آسیب نبینند صل الله علیه وآله فرمودند دو خصلت ناپسند است كه بدتر از آنها نيست: شرک به خدا و آزار بندگان خدا به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
از شیطان پرسید: که شیطان تو بر من هم تسلطی داری؟ بر من هم پیروز می شوی؟ شیطان گفت نه. من بر شما پیروز نمی شوم ، ولی از یک چیز شما خوشم می آید . یک دارید که من خوشم می آید. حضرت یحیی فرمود من چی دارم که خوشت می آید؟ شیطان عرض کرد شما گاهی شب زیاد می خوری . بعد سنگین هستی . موقع برای عبادت شبانه تان که بلند می‌شوید سنگین هستید . من خیلی از این حالت خوشم می آید زیاد خوردن حضرت‌ یحیی‌ علیه‌السلام مثل زیاد خوردن ما نیست. ماها گاهی اوقات سوپ می خوریم. تا اشتهایمان باز شود تازه . بعدش هم که می خوریم ، دسر می خوریم تا هضم شود زیاد خوردن حضرت این بوده که کنار نانش یک نمک یا شیری بخورد. وقتی این راگفت، حضرت یحیی فرمود عهد می‌بندم با که دیگر شب را سیر نخورم . شیطان هم گفت عهد می‌کنم دیگر نصیحت به مؤمن نکنم. ازبیانات حجت الاسلام عالی 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حرکت عجیب فرماندار ظالم-سید حمید میرباقری.mp3
1.17M
🎼 پادکست بســیار زیـبا 🎤 سید حمید میرباقری 🔖 فرماندار ظالم ری ⏱ ۴ دقـــیقه و ۵۳ ثـانیــه به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را طرف گرفت و گفت : مامانم گفته چیزایی که در ایـن لیست نوشته را بدین ، این هم پولش . بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد بعد هم لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌ دی، می‌ تونی یک مشت شکلات به‌ عنوان جایزه برداری دخترک از جای خود تکان نخورد! بقال احساس کرد دختر می‌‌ کشد، گفت : دخترم ! خجالت نکش ، بیا جلو خودت شکلات‌ هاتو بردار دختر جواب داد: عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ بردارم، می‌ شه شما بهم بدین؟ با تعجب پرسید : چرا دختر گلم ؟ مگه چه فرقی می کنه ؟ دختر با خـنده‌ ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! بعضی وقت‌ها خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ ی یک بچه کوچک هم جمع نیست . که بدانیم و باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است. 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
پیامبـر صل الله علیـه و آله فرمـودنـد: از با مردگان بپرهیزید ســوال کردند یا رسول الله، مردگان چه کسانی هستند؟ فرمــودند: هر ثروتمندی که ثروتش او رابه سـرکشی وا دارد. و گـناه علنی کنـد. تنبیه الخواطر ص۲۸۴ به جمع ما بپیوندید eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت میروم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده . فرزند در پای ایستاد پدر بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را میبیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید : آن کسی که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت: هُوَ اللهُ الّذی یری کلّ اَحد و یَعلمُ کلّ شئٍ: او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند . پدر از سخن پسر شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد. معارف اسلامی، شماره ۷۷ 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ماموریت ما تمام شد ، همه آمده بودند جز "بخشی". بچه‌ی خیلی شوخی بود. همه بودیم ، اگر بود همه مان را الان می خنداند. یهو دیدیم دوتا امدادگر با یه‌ برانکارد که دستشون گرفتن دارن می‌آن . یک غواص روی برانکارد آه و ناله می‌کرد. کردیم که خودش هست یا نه! نزدیک ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد که نگه دار! بعد جلوی چشم بهت زده دو امدادگر پرید پایین و گفت دستتون! چقدر می شه؟ و زد زیر خنده و دوید بین بچه ها خودش رو مخفی کرد. به زحمت امداد گرها رو راضی کردیم که ولش کنند و از اونجا بروند 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺩﺭ آﻣﺪﻩ است ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ که ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺨﺖ ﮐﻬﻨﺴﺎﻝ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭخت ﻣﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺎشت ، ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ! ﺍﺯ ﻣﺮﺩ پیر ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ ، ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﻣﯿﻮﻩ ﯼ آن رﺍ ﮐﺠﺎ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺭﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﻨﺪین ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ... ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ، ﻣﺎ ﺑﮑﺎﺭﯾﻢ و ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ. ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺵ آﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺧﺮﺍﺝ ﺗﻮ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ... 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
؟ گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست . آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند. می‌گوییم : خدایا این چیست؟ می گوید : در دعا کردی ، صلاح نبود به تو بدهیم ، اینجا دادیم . ذوق می‌کند و می‌ گوید: عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستحاب نمی‌شد و همه را اینجا به من می دانند ، اینجا بهتر است بعضی وقت ها بچه به پدر و مادرش می گوید: به من شیرینی بدهید ، ولی پدر و مادر صلاح نمی دانند. مثلا شام خورده ، صلاح نیست شیرینی بخورد مادر بچه اش را دوست دارد ، طوری که لقمه را از دهان خودش بر می‌دارد و به می دهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد ، مادر می‌داند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمی دهد خدا از مادر به ما مهربان تر است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما ما نمیرسد که صلاح نیست! باید بدانیم که هر چه را خدا به ما داده ، صلاح ما بوده است. آیت الله مجتهدی 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
کاســـه به خاطر این خالی مانده ، که کاسِه طَمَعِ بعضی‌ هنـوز پر نشده است فقر پای برهنه نیست . فقر یعنی ثروتی که باعث شود ها را در آغـوش نگیری ثروت واقعی به آدم نیست به حال آدمه ... 📚 کانال ‌نکته های ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50 ┄┅═•✵•❃•✵•═┅┄
ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ بحث شاﻥ ﺷﺪ. ﻣﺎﺭ می گفت : ﺍﻧﺴﺎن ها ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎِ ﻣﻦ می میرﻧﺪ؛ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻧﻢ! ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻣﺎﺭ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺮﻓﺶ، ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ؛ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﻡ ﻭ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﯿﺸﻮﻡ؛ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ! ﻣﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ. ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ! ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺯﻫﺮ ﮐﺮﺩ. ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻤﺶ مرهم کرد ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﯾﺎﻓﺖ. چندی گذشت و ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ: ﺍین بار ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ! ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ! ﺍﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ، ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ نکرد ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﺶ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﺮﺩ . ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ از ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻧﯿﺰ همین گوﻧﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩ می شوﻧﺪ . بیشتر ﻣﻮﺍﻇﺐ و ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ مان ﺑﺎشیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
نقل است روزی حکیم با یکی از بزرگ زادگان روبرو شد ، بزرگ زاده نام پدران خود را برای سقراط شمرد و به آنان افتخار کرد و سقراط را تحقیر کرد و به او گفت تو از خاندان بی‌ قدر و پستی هستی! سقراط در جواب گفت : فلانی! پدران تو اشخاص بزرگ ، عالی‌ قدر و صاحب مقامات و درجات بسیار بوده اند ، ولی تو خود نتوانستی پایه برای خود احراز کنی نسب من از خودم شروع میشود و من در راس خانواده ای هستم که از من آغاز شده است ، ولی خانواده تو ، به تو ختم می شود! پس تو ننگ خاندان خویش هستی و من و افتخار خاندان خود می باشم. 📚 انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با آیدی کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50 ┄┅═•✵•❃•✵•═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا