🍃🍃خواستگاری🍃🍃
امام جواد علیه السلام:
هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مىباشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد.
#خواستگاری
#ازدواج
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
به جمع ما بپیوندید....
@noktehaynab12
💕 سالروز ازدواجِ
🌷 دُخت نبوت حضرت #فاطمه سلام الله علیہا
🌷و پیشوای امامت حضرت #علی علیہ السلام
تبریک و تہنیت باد.💕
#ازدواج 🎊
@noktehaynab12
دو #برادر با هم در #مزرعه_خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها #ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری #مجرد بود.
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله #محصول و #سود را با هم #نصف می کردند. یک روز برادر #مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من #مجرد هستم و #خرجی ندارم ولی او #خانواده بزرگی را اداره می کند.
بنابراین شب که شد یک #کیسه پر از #گندم را برداشت و #مخفیانه به #انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که #ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز #ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از #گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر #متحیر بودند که چرا ذخیره #گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین
گذاشتند و یکدیگر را در #آغوش گرفتند.🤝♥
#داستان
@noktehaynab12
💕 سالروز ازدواجِ
🌷 دُخت نبوت حضرت #فاطمه سلام الله علیہا
🌷و پیشوای امامت حضرت #علی علیہ السلام
تبریک و تہنیت باد.💕
#ازدواج 🎊
@noktehaynab12
دو #برادر با هم در #مزرعه_خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها #ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری #مجرد بود.
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله #محصول و #سود را با هم #نصف می کردند. یک روز برادر #مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من #مجرد هستم و #خرجی ندارم ولی او #خانواده بزرگی را اداره می کند.
بنابراین شب که شد یک #کیسه پر از #گندم را برداشت و #مخفیانه به #انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که #ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز #ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از #گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر #متحیر بودند که چرا ذخیره #گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین
گذاشتند و یکدیگر را در #آغوش گرفتند.🤝♥
#داستان
@noktehaynab12