eitaa logo
سلامتکده نون و نمک 🥖🧂(شعبه مرکزی)
2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
429 ویدیو
18 فایل
نون‌و نمک‌ در قم و شهرکرد فروشگاه حضوری دارد. آدرس سلامتکده شعبه مرکزی: قم،بلوار شهید کریمی، خیابان حضرت ابوالفضل(ع)، پلاک ۱۶۱ ساعت کاری ۹ الی ۱۷ 🛍سفارش @nonvanamakQom ☎️فروشگاه قم: 02532915077 📱مشاوره: 09368338983 https://www.instagram.com/nonvanamak
مشاهده در ایتا
دانلود
📛😳📃😢📛 😐گفتم: این لجن‌های میان راه ـ که حقیقتاً شهوت آدمی است که به این صورت درآمده ـ به‌واسطه چسبندگی که دارد اسب را اجازه نمی‌دهد که سرعت کند. هادی گفت: چاره نیست، سپر را بر روی سر بگیر که سنگی به تو نخورد، چند تازیانه هم به اسب آشنا کن، بلکه به توفیق و مدد الهی از این بلا خلاص گردیم: «اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها؛ مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ / سوره نساء،97» دو فرسخ بیش نمانده که از این زمین بلا خلاص شویم. من خود را جمع نموده، چند شلاّقی به عقب اسب نواختم و با رکاب به پهلوی او زدم. اسب، دُم را حرکت داده و خود را گرد کرد و باد به پره بینی انداخته، چون باد صَرصَر (تند وسخت) پریدن گرفت.🐴 هادی که همیشه در بالای سر من همچون شاهباز در پرواز بود، عقب افتاد و من هم سرگرم «سابِقُوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْاَرْض؛ به پیش بتازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است. / سوره حدید،21» بودم که ناگهان سیاه ملعون، خود را همچون دیو زرد به من رسانید. اسب از هیکل او رم خورده، مرا به زمین زد که اعضایم همه درهم خُرد گردید و دو دستِ اسب هم، از راه بیرون شده و به باتلاق فرو رفت و حیوان به زحمت دست‌های خود را بیرون نمود. 👌هادی رسید. سر و دست و پای شکسته مرا بست و مرا به روی اسب، محکم بست و خود لجام اسب را می‌کشید. چند قدمی رفتیم از آن زمین پُر بلا بیرون شدیم. گفتم: هادی! تو هر وقت از من دور شده‌ای، این سیاه نزدیک آمده و مرا صدمه زده است. گفت: او هر وقت نزدیک می‌شود، من دور می‌شوم و نزدیک شدن او نیز از جانب خودتان است.😢 🆔 @barzakhe 💀🔥🔥👹🔥🔥💀