7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید باور کنیم در جهان خبری جز حسین علیهالسلام نیست...
#کربلا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#اربعین
#مشایه
شب جمعه شب زیارتی ارباب بی کفن در بین الحرمین به یاد شما عزیزان و دعاگویتان بودم.
#یه_خیابون_بهشتی
#شب_جمعه
#کربلا
#بینالحرمین
دود این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کرببلا محتاجم
#کربلا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
امروز به قولی روز تولد حضرت رقیه بود. روز تولد باباییترین دختر دنیا. تولد دختری که در سه سالگی کاری کرد کارستان. دختری که با گفتن بابا بابا دارالحکومۀ یزید را لرزاند.
دختر نازدانهای که پاهای کوچکش میزبان خارو خاشاک بیرحم بیابان کربلا شد.
تلاقی تولد رقیه خاتون با تولد دوسالگی دخترم زینب برای من عجیب و تکاندهنده بود. دو هفته پیش دست زینب از بخاری سوخت و چه بر من و مادرش گذشت این دو هفته خدا میداند. وقتی دستش سوخت دست و پایم را گم کردم. نمی دانستم باید چه کار کنم. سرگردان شده بودم و ضربان قلبم تندتر شده بود.
در همین روزهایی که داشتیم روند درمان دستش را دنبال میکردیم، به یک باره به یاد سوختگی های دخترهای اباعبدالله افتادم.
هربار که سوختگی دستش را میدید میترسید و گریهاش میگرفت.
هر کس را میدید داستان سوختن دستش را برایش تعریف میکرد...
به ذهنم رسید شاید رقیه هم برای زن ها و عمه ها داستان سوختن دست و پا و زخم های پاهایش را تعریف میکرده و دلش می خواسته بغلش کنند و موهای سوختهاش را نوازش کنند...
حتی الان هم نمیتوانم چیزی بگویم و بنویسم...
لایوم کیومک یا اباعبدالله...
ابوزینب
۲۹بهمن۱۴۰۳
شام میلاد رقیه بنت الحسین
پ.ن: عکس تزیینی است...
#تولد
#رقیه
#دخترها_بابایی_اند
#باباها_دختریاند
#کربلا
#امام_حسین
افطارها به کام دلم زهر میشود
ارباب ما گرسنه و تشنه شهید شد...
#مظلوم_حسین
#وا_حسیناه
#کربلا
#عاشورا
#تشنه_لب
#رمضان
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
نونِ نوشتن
https://eitaa.com/nooneneveshtan