eitaa logo
🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
561 دنبال‌کننده
13هزار عکس
2.7هزار ویدیو
54 فایل
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ سلام قران وسخنان اهل بیت بهار دلهاست. اللهم صل علی مُحَمَّد وآل مُحَمَّد نشرمطالب صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت الاسلام مومنی 28-4-1402.mp3
3.53M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین مومنی ▫️موضوع: روز اول ماه محرم ⏱28 تیر 1402 📌این مجموعه را با هشتگ دنبال کنید. @astanfatemi
حجت الاسلام فرحزاد 02.4.25.mp3
4.97M
💠 حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد ▫️موضوع: اعمال و آداب ماه محرم الحرام ⏱25 تیر 1402 📌این مجموعه را با هشتگ دنبال کنید. 📎 فایل باکیفیت👇 🆔 @astanfatemi
⭐يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود
قسمت اول 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ما نمی‌توانیم حقیقت کربلا، انسان کامل و امام را درک کنیم. چرا؟ زیرا آنها معنی اند. آنها، عالم معنا هستند. معنا هیچ گاه در لفظ در نمی‌آید. یعنی بنده و همه‌ی سخنران ها و همه‌ی مادحین و ذاکرین از بزرگ و کوچک، در این ایام می خواهند یک معنای متعالی شامخ و رفیع را که من از او به معنی مطلق تعبیر می‌کنم در قالب لفظ بیان کنند. لفظ ضیق است. لفظ می‌تواند معنا را نشان دهد؟ خیر. معانی هرگز اندر حرف ناید که بحر قلزم اندر ظرف ناید.  ما نمی‌توانیم معانی را در قالب الفاظ قرار دهیم و آنطور که هستند به مستمعین خود بگوییم. یا آنطور که هستند برای خود حلاجی کنیم. چه نسبت خاک را با عالم پاک؟! __________ @lolo_marjan
قسمت دوم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 معنی چیست؟ معنی روح است؟ نه! روح خودش معنی دارد. معنی نفس کل است؟ نه! خود نفس کل معنی دارد. معنی عقل است؟ نه! عقل هم معنی نیست. پس معنی چیست؟ گفت المعنی هو الله شیخِ دین بحرِ معنیهای ربّ العالمین. معنی خداست. معنای هر چیزی خداست. حال ما می‌خواهیم این معنای مطلق را در قالب لفظ آورده و بیان کنیم. نمی‌شود! معنی، انسان کامل است. حقیقت اباعبدالله الحسین(سلام الله علیه) معنی است. آیا ما می‌توانیم حقیقت امام حسین(سلام الله علیه) را در قالب لفظ بیان کنیم؟ نمی‌شود. امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در خطبه‌ی البیان خودش را معنی معرفی می کند: انا المعنی الذی لا یقع علیه اسم و لا شبه. من معنی هستم که اسم بر نمی‌دارم. در قالب اشباح در نمی‌آیم. در قالب صور در نمی‌آیم. به تعبیر جناب مولوی که گفت: حرف و صوت و گفت را بر هم زنم لحظه ای بی این سه با تو دم زنم. یعنی بدون حرف و صوت و گفتار در محضر تو باشم. می‌شود حضرت علی(سلام الله علیه) را با لفظ معنی کرد؟! تو به تاريكي علي را ديده اي زين سبب ، غيري بر او بگزيده اي. ما علی شناس نیستیم. عالَم علی شناس نیست. جز امام زمان(سلام الله علیه) علی شناسی وجود  ندارد. جز امام زمان(سلام الله علیه) کسی عاشورا را نمی‌شناسد. آیا امام زمان که عاشورا را می‌شناسد، در قالب لفظ می‌شناسد؟! می‌نشیند و سخنرانی می‌کند؟! یا در سکوت خودش لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً؟ آن هم صَباحَاً وَ مَساءً ! یا در تنهایی خودش که صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ ؟! آیا امام زمان حرف می‌زند و گریه می‌کند؟ یا او در حضور کربلاست؟ یا او خود معنای کربلاست؟ او، همه‌ی حقیقت کربلا را به حضور و به شهود در خودش، متحقق می‌بیند. ______________ @heyaterozatolabbas @lolo_marjan
عزیزالدین نسفی در رساله شریف مقصد اسنی میگوید: اهل وحدت میگویند که ازتوتا به خدا راه نیست ازجهت اینکه وجود یکی بیش نیست وآن وجود خدای است تعالی وتقدس و بغیر وجود خدای وجود دیگری نیست وامکان ندارد که باشد. اهل وحدت گویند آنچه نیست خود نیست وآنچه هست خدای است تعالی وتقدس. تومی پنداری که خدای وجود دارد وتو هم بغیر وجود خدای وجود دیگری داری. این سهوی عظیم است وپنداری خطاست. وجود خدای راست وبس. این پندارخطای راه است میان بنده وخدای .سالک تاازاین پندار نگذرد به خدای نرسد خودبین هرگزخدای بین نشود.   یک قدم برنفس خود نه آن دگر درکوی دوست  هرچه بینی دوست بین با این وآنت کار نیست      ممدالهمم درشرح فصوص الحکم صفحه ۱۸ ______________ @heyaterozatolabbas @lolo_marjan
‏جایگاه زن دراسلام در ۳ جمله 🔹زمانیکه دختر است،دروازه جنت را برای پدرش باز میکند. 🔹زمانیکه همسر است،دین شوهرش را تکمیل میکند 🔹زمانیکه مادر است،جنت زیر قدومش است 💐💐💐💐💐💐💐💐 لینک دعوت جهت همراهی 👇 @Disagreement8with8hijab 💐💐💐💐💐💐💐💐
قسمت سوم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 انا المعنی الذی لا یقع علیه اسم و لا شبه. منِ علی، معنی هستم که در هیچ لفظ و کلامی نمی‌گنجم. پس اینهایی که می‌گویند چیست؟ اینها ظهور آن معنی است. معنی می‌تواند خودش را در قالب مفهوم، لفظ، جملات و سطور،  صور نشان دهد. اما وقتی که در قالب لفظ در می‌آید، ضیق می‌شود. می‌فرماید که بدان الفاظ را مانند روزن الفاظ روازن هستند. شما خود را در یک اتاق کاملا تاریک و پوشیده تصور کنید و یک سوراخ ریزی به اندازه سوراخ سوزن از این دیوار ایجاد کنند و نورکی از آن به داخل بیفتد. این روزن، لفظ است در مقابل آن خورشید نظام هستی. الفاظ در همین اندازه می‌توانند حقایق را به ما القا کنند. چه در قالب نظم و چه در قالب نثر. فرقی نمی‌کند. نه شعر می‌تواند آن معنی را به ما منتقل کند و نه نثر و نه هیچ هنرمندی نمی‌تواند. نه خطاط، نه میرعماد، نه مانی و نه جناب فرشچیان. هنر بسیار متعالی آقای فرشچیان در تابلوی عصر عاشورا، معنای کربلا را به من و شما القا می کند؟ من و شما چه اندازه از آن تصویر به حقیقت کربلا رهنمون می‌شویم؟ چه اندازه شعر شعرا و کتابهایی که همه‌ی علما و نویسندگان نوشته اند توانسته حقایق کربلا را به من و شما نشان دهد؟ اگر حقیقت کربلا، آنگونه که هست، رخ بنماید، چه اتفاقی می‌افتد؟! من و شما در قالب لفظ و الفاظ عزاداری می کنیم، حال و روزمان این است! اگر بخواهد بدون پرده ،  گر صورت بی صورت معشوق ببینی، صورتِ بدون صورت، معنی بدون لفظ را ببینیم چه اتفاقی می‌افتد؟! این همانی است که در عرفان به شهود تعبیر می‌شود. ______________ @lolo_marjan
قسمت چهارم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 لفظ علم حصولی است. ما از طریق لفظ، پی به معانی می‌بریم. الفاظ برای معانی اعم وضع شده‌اند. وقتی یک لفظی به کار می‌رود، نمی‌توانیم آن را مقید در همان چیزی که مد نظر ما است و با آن انس داریم کنیم. وقتی می‌گوییم آب، ذهنمان حتما به سراغ این آبی که در بیرون است می‌رود. اما آیا آب همین است؟ آیا هرگاه که لفظ آب را به کار می‌بریم، در همین معنای ظاهری او اطلاق می‌شود یا آب در عوالم مختلف، معانی مختلف دارد؟ آسمان و زمین... لوح و قلم... وقتی به ما می‌گویند قلم، یعنی یک حالت مخصوصی که نزدیک ۱۰ یا ۱۵ سانتی‌متر ابعاد دارد و یک نوک و مغزی دارد و از طریق این مغز، ما چیزهایی را می‌نویسیم. لوح چیست؟ لوح نیز یک دفتری است، یک تابلو سفید رنگی است که خط و خش ندارد و ما می توانیم با این قلم بر روی این لوح بنویسیم. اما خدا می‌فرماید من لوح و قلم دارم.  مراد از لوح و قلم در آنجا چیست؟ قلم یعنی واسطه‌ی فیض حق متعال. همانطور که این قلم در عالم ظاهر، واسطه است که علوم و معارف شما از کانال این قلم بر لوح نوشته شود، نظام هستی نیز قلم دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید اناالقلم . انا اللوح. من قلم هستم. من لوح هستم. آن قلم چه می‌کند؟ همه فیوضات را از مکمن غیب می‌گیرد و بر نظام هستی جاری می کند. انسان کامل می‌فرماید که سینه من لوح محفوظ است. خدا، عرش و فرش و آسمان‌ها و زمین را بر حقیقت من نوشته است. اِنَّ اسمَ عَلِیٍّ مَکتوبٌ عَلَی کُلِّ شَیءٍ. اسم امام علی (علیه السلام) در تمام نظام هستی کتابت شده است. یعنی عالم کلا شأن امام علی(علیه السلام) است . عالم را امام علی(علیه السلام) به ظهور آورده. عالم را امام علی(علیه السلام) خلق کرده کما قال انا من الله والخلق منی. از این حیث که همه حقایق بر او نوشه شده اسم او می‌شود لوح. می‌بینیم که این لفظ در یک جا یک معنایی دارد و جایی دیگر معنای متعالی تری دارد. من نمی‌توانم لوح و قلم را ضیق کنم و در آن چیزی که ذهن خودم مأنوس است تحدید کنم. اگر اینکار را کنم، از من به منجمد تعبیر می‌کنند. کسی که جمود فکری دارد. کسی که در یک مرتبه‌ای متوقف شده است... ______________ @lolo_marjan
قسمت پنجم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تعالی معنی چقدر است؟ معنی حد ندارد. می پرسید خودِ این معنی معنایش چیست؟! خودِ این معنی معنا دارد. معنای او هم معنا دارد. آن معنا هم معنا دارد تا اینکه منتهی می‌شود به یک معنای مطلق به نام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام). او معنی هر چیزی است. اصلا بدون او عالم معنی ندارد. یکی از عرفای بزرگ معاصر ما می‌فرماید: خدا وقتی عالَم، مخلوقات و اشباح را خلق کرد، اینها روح نداشتند. اینها بی روح اند. خواست برای اینها روحی خلق کند، انسان کامل را خلق کرد. اشباح خمسه‌ی طیبه اهل بیت(علیهم‌السلام) را خلق کرد و اینها روح عالَم شدند. لذا اگر امام زمان(علیه‌السلام) را از عالَم برداریم، عالَم می‌شود جهل مطلق، ظلمت مطلق. در همین صلوات جناب ابن عربی، از حضرت اباعبدالله تعبیر به إنسانِ العَینِ ، مردمک چشم نظام هستی می‌شود. خدا هیکل انسان را خلق کرد، اما او جایی را نمی‌دید. او در تاریکی محض بود. دو چشم به نام انسان کامل در او قرار داد. او همه چیز را دید. پس تو به امام می‌بینی! تو به امام از ظلمت به سوی نور آمدی. تو به امام از جهل به سمت علم آمدی. اگر امام نباشد مثل این است که شما چشم نداشته باشی. همه جا برای ما ظلمت می‌شود بلکه عدم می‌شود! اصلا این ممکن نیست. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید من معنی هستم. معانی در بزرگی آنچنان است / زمین و آسمان ظلی از آن است تمام نظام هستی سایه‌ی معانی اند. علامات معانی اند. آیات معانی اند. در عالم یک معنی هم بیشتر نداریم. وقتی می‌گوییم «معانی»، از باب توسع تعبیر می‌گوییم «معانی». چون این یک معنا در معانی مختلف ظهور کرده است. هر جا یک معنی می‌دهد. به هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش/ که من آن قد رعنا می‌شناسم به یک معنی در عالَم قائلم و آن معنی امام حسین(علیه‌السلام) است. آن معنی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. این نباشد، حروف خاصیت خود را از دست می‌دهند. اگر امام نباشد، همین صحبت‌های مرا ادراک نمی‌کنید. ادراک از کار می‌افتد. قوّه‌ی عاقله از کار می‌افتد. تو می‌خواهی که ادراک معانی/ ز الفاظی نمایی آنچنانی؟! چو لفظ آمد برون از عالم خاک/ چه نسبت خاک را با عالَم پاک؟! شما می‌خواهی این حقیقت عظمای معنی را در قالب مفهوم به دیگران القا کنی؟! با مفهوم می‌خواهی مردم را با معنا آشنا کنی؟! نمی‌شود! ______________ @lolo_marjan
قسمت ششم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بین حروف و اعداد رابطه است اعداد روح است و حروف بمنزله جسم آن. بسم الله الرحمن الرحیم نوزده حرف دارد. عدد "واحد" و "وجود" نیز در ابجد نوزده است. رابطه ای بین اینهاست، آیا این ارتباط اتفاقی بوده؟! خیر! بروید ببینید در علم جفر یا در علم اعداد چه غوغایی در عالم هست. چه اسراری را از طریق علم جفر استخراج می کنند. اینها را چه کسی آورده؟ اولین کسی که حرف زده چه کسی بوده؟ چه کسی بود آمد گفت باء، سین، میم، الف؟حالا همین لفظ آیا می تواند مرا به سمت آن معنا رهنمون شود؟ می گوید می تواند اما به یک شرط وآن نور ولایت است. برخی از بزرگان معرفت می فرمایند (در بحث مناسبات) تو از لفظ به معنا نمی رسی مگر به توجه ولایت. بین معانی ذوقیه والفاظ معبر ازآنها مناسبتی است که به درک آن احدی مطلع نمی شود مگر به نور ولایت ومشکات نبوت.  اگر می خواهی معنا گرا بشوی معنا گرا شدن جز تلطف سرّ راه دیگری ندارد، اگر می خواهی انسانی بشوی که به عالم معنا وارد بشوی و مستغرق در عالم معنا بشوی جز پذیرش حقیقت عبودیت و رفتن به در خانه امیر المومنین  و ابا عبدالله و امام زمان علیهم السلام راه دیگری وجود ندارد. اگر اینگونه بود که بدون عنایت بفهمند همه صاحب سرّ می شدند می رفتند همه این کتب را می خواندند و می فهمیدند. اینگونه نیست. تازه همین لفظ را هم که می خواهی بفهمی باید مورد عنایت قرار بگیری، حتما باید توجه صاحب ولایت کلیه روی انسان باشد که انسان از عالم الفاظ پی به معنا ببرد. اگر نباشد نمی شود، راهی ندارد. شاگردی بود سر کلاس الفاظ را درس را نمی فهمید تا اینکه توسلی کرد و امیرالمومنین علی علیه السلام در خواب ایشان در گوش او بسم الله الرحمن الرحیم را گفت. از فردا در سر کلاس دیگر متوجه می شد و شروع کرد از استاد ایراد گرفتن و پی در پی سوال کردن. در نهایت استاد به او گفت آن آقایی که در گوش تو بسم الله گفته در گوش من تا والضالین را گفته است! ایراد نگیر! تا امیر المومنین علیه السلام در گوشتان بسم الله نگوید همین لفظ را هم نمی فهمید. همین محاورات ساده را هم نمی توانی بفهمی. خدا به مریم علیهاالسلام گفت تو سه روز نباید با کسی حرف بزنی. من گفتگو را از تو برداشتم همین محاورات ساده برداشته شد ، یعنی این لفظ هم باید مورد عنایت صاحب ولایت واقع شود که از این روازن پی به معنا ببریم. چو لفظ آمد برون از عالم خاک چه نسبت خاک را با عالم پاک؟! ______________ @heyaterozatolabbas @lolo_marjan