eitaa logo
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
12.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
9.3هزار ویدیو
591 فایل
تقدیم به امام زمان علیه السلام [ کپی حلال ] دعامون کنید باعمل کردن به قرآن نورانی شویم اسرائیل رفتنی است فلسطین کلیدرمزآلودظهور است امام خامنه ای 👇 تبلیغات کانال نورالقران @Noorghran 👇ادمین رزرو تبلیغات مدیر @Eerfan313
مشاهده در ایتا
دانلود
296.mp3
1.35M
تلاوت صفحه ۲۹۶
💠 یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ 📖 آیات 17 تا 27 📄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت تصویری صفحه ۲۹۶ همراه با متن صفحه حتما ببینید نشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت مسئولین دهه ۶۰ با دهه ۹۰ ♨️خیلی زیبا حتما ببینید
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرد یمنی: حکام عرب با کافران با ذلت و با مؤمنین با اقتدار صحبت میکنند. و ما چیزی برای آمریکا و اسرائیل و انگلیس آماده کرده‌ایم که لرزه بر اندام آنها خواهد انداخت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اسرائیل بیمارستان کمال عدوان را به آتش کشید ♦️رژیم صهیونیستی صبح امروز بیمارستان کمال عدوان در شمال غزه را بار دیگر هدف قرار داد و موجب آتش‌سوزی در بخش مراقبت‌های ویژهٔ این بیمارستان شد. ♦️رئیس‎ بیمارستان عدوان غزه: صبح امروز با انتقال خودروها و بولدوزرهای اسرائیل به مجاورت بیمارستان کمال عدوان غافلگیر شدیم. قبل‌از آن، خانه‌های شهروندان در مجاورت بیمارستان هدف قرار گرفت و صدای شلیک گلوله‌ها از داخل بیمارستان شنیده می‌شد؛ اما نتوانستیم کاری کنیم. به‌صورت معجزه‌آسایی توانستیم بیمارانی را که به دستگاه‌های تنفس مصنوعی وصل بودند از بخش مراقبت‌های ویژه که آتش گرفته بود، خارج کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستارخان در خاطراتش می گوید: من هیچوقت گریه نکردم ، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد. اما یک بار گریستم و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد. با خودم گفتم الان مادر کودک مرا ناسزا می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد …