eitaa logo
﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
12.4هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
587 فایل
تقدیم به امام زمان علیه السلام [ کپی حلال ] دعامون کنید باعمل کردن به قرآن نورانی شویم اسرائیل رفتنی است فلسطین کلیدرمزآلودظهور است امام خامنه ای 👇 تبلیغات کانال نورالقران @Noorghran 👇ادمین رزرو تبلیغات مدیر @Eerfan313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌸🌿 🔸 🔸 حکایت شنیدنی عشقِ پیرمرد قهوه چی به امام زمان عج 💎خدا يكي از خوبان و عاشقان امام زمان(ع) را رحمت كند.شايد مثلاً ده، پانزده سال پيش مرحوم شد. ميرزا ابالفضل در قم بود. ايشان خيلي نسبت به امام زمان (ع) توجه داشت. 🔰ايشان در يك جلسه در يك جايي مي‌نشست، اگر مي‌ديد يك جايي مثلاً غيبتي مي‌كنند، حرف لغوي مي‌زنند، با زبان نمي‌گفت: اين كار را نكنيد. نه! 👌همان گوشه‌اي كه خودش نشسته بود، شروع مي‌كرد اشعاري را براي امام زمان مي‌خواند و اشك مي‌‌ريخت. با حالش حال جلسه را عوض مي‌كرد و نهي از منكر مي‌كرد. 🔸مي‌گفتند: ايشان شب‌هاي چهارشنبه و جمعه شب‌ها جمكرانش ترك نمي‌شود. سه‌شنبه بعد از ظهرها، جمعه بعداز ظهرها مي‌رفت. ☑️در بازار قم يك قهوه‌خانه‌اي داشت و چاي مي‌داد. يك موقع بعضي از بازاري‌ها به او گفته بودند: ميرزا ابالفضل، اگر جمعه‌ها مي‌خواهي بروي، برو براي خودت! اما سه‌شنبه‌ها نرو. ما چاي مي‌خواهيم، غذايي می خواهیم. تعطيل نكن! گفت: نه! من تعطيل مي‌كنم. من جمكران را ترك نمي‌كنم. ⭕️به او گفتند: اگر اين بار رفتي ما در مغازه‌ات را قفل مي‌كنيم. گفت: هركاري مي‌خواهيد بكنيد. سه‌‌شنبه بعد از ظهر رفت. 🌠شب خواب ديد كه امام زمان(ع) فرمود: ميرزا ابالفضل، مي‌خواهند در مغازه‌ي تو را ببندند. گفت: آقا من فداي شما شوم. من مغازه را براي چه مي‌خواهم؟ 🔹فردا كه بلند شد رفت و ديد كه پايين كركره‌ي مغازه را قفل زدند. 🔰خودش رفت و يك قفل زد و دو قفله‌اش كرد، كه اگر شما مي‌كنيد، من هستم.با اين چيزها از ميدان به در نمي‌روم! ⏺ايشان يك مرتبه خدمت حضرت تشرفي در داشته‌اند، سؤال كرده بود كه آقا شما تشريف نمي‌آوريد؟ اين همه خواهان هستند. ⭕️حضرت فرمود: ميرزا ابالفضل، آنهايي كه خواهان خود من هستند، زياد نيستند. خيلي‌ها دنبال خودشان هستند. 📚از سلسله بحث های حجت الاسلام و المسلمین عالی با تخلیص/به نقل از آرشیو برنامه‌ سمت خدا. 🌷اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿🌸🌿
🚨 راهی مسجد جمکران می‌شویم! 💠 آقای می‌گفت: یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر بودیم. اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب الله سخت می‌گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه‌ی توطئه‌ها شده بود که حزب الله را نابود کنند. موقعی که ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم، ایشان به ما امید داد و فرمود: «شما پیروز می‌شوید، این چیزها زیاد مهم نیست.» سپس اضافه کردند: من در اداره امور کشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی‌شود، به دوستان و اعوان و انصار می‌گویم که آماده شوید به برویم. راه را پیش می‌گیریم و راهی مسجد جمکران می‌شویم، بعد از راز و نیاز با آقا، من احساس می‌کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمائی می‌کند و من در آنجا به تصمیمی می‌رسم و مشکل بدین صورت حل می‌شود و همان تصمیم را عملی می‌کنم.» 🌐 خبرگزاری رسمی حوزه علمیه به نقل از حجة‌الاسلام والمسلمین کعبی 🆔@noor133Qoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه ای عجيب در حياط مسجد 👈 نوجوانی اهل سنت که بخاطر بیماری سرطان توسط دکترها جواب شده بود اما بعد از توسل به (عج) باحضور حضرت مهدی و حضرت زهرا(س) در حياط مسجد جمکران شفا پیدا میکند... بسیار بسیار شنیدنی ۰۰۰۰۰ طلبه میشه آخرش وبه شهادت ۰۰۰ 😭اگر اشکتان جاری شد التماس دعا
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 کجا هستی؟ 🔸 ▫️گاهی اگر می‌توانید بروید . یک شب مثلاً تا صبح آنجا بمانید. از سوز دل بگویید. ▫️ندیدید آدم وقتی چیزی گم می‌کند، چقدر دنبالش می گردد؟ یکی از آقایان هست که بچه‌اش وقتی هفت ماهه بوده، گم شده. الان امام جمعۀ یکی از شهرهاست. همه او را به این عنوان می‌شناسند! وقتی می‌گوییم آقای فلانی، می‌گویند: «همان که بچه‌اش گم شده است را می‌گویی؟» وقتی یک بچه‌ای از ما گم می‌شود در این شهر می‌گردیم، در آن شهر می‌گردیم، همه‌جا می‌رویم و اعلام می‌کنیم. از همه‌کس سراغش را می‌گیریم. از این مملکت به آن مملکت می‌رویم و اسمش را همینطور همه‌جا تکرار می‌کنیم. هر وقت هم اسم مثلاً بچه‌ای برده می‌شود، رنگ بابا تغییر می‌کند. یک در دل او هست. ▫️خب این آقا امام زمان (ع) هم است. اگر ما توجه داشتیم که چه کسی بالای سرمان بوده، «حال» پیدا می‌کردیم و می‌نشستیم روی این فکر می کردیم. خود این ناله دارد که «چرا من ناله ندارم». خود این درد دارد که «چرا انسان درد ندارد». انسان بنشیند یک دفعه با خودش فکر کند که چرا من همه را دیده‌ام اما او را ندیده‌ام؟ صدای همه را می‌شنوم اما صدای او را نمی‌شنوم؟ از من یتیم‌تر کی هست؟ هر بچه یتیمی لااقل عکس بابایش را دیده است. یک یادبودی از بابایش را برایش گذاشته‌اند که گاهی خودش را با آن مشغول می‌کند. من بگویم تو کجا هستی؟ به کدام طرف رو کنم و صدایت بزنم؟ کجا دنبالت بگردم؟ در صحرا بیایم دنبالت بگردم؟ در کوه‌ها هستی؟ ؟