eitaa logo
گالری نورا 💍
15.5هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
19 فایل
محمد اسداله‌پور هستم 👤 اینجا مخصوص کساییه که می‌خوان با جواهرات نقـره بدرخشن✨ هر چی تو حوزه جواهرات،انگشتر، مـدال و... بخوای برات می‌سازم 🛠️ برخی از محصولاتمون حرز امام جــواد ع هم دارن، ترکیب هنر و معنویت 🕊️ منم اینجام👇 09375071432 @JavaherNoora
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱صفوان بن یحیی می گوید: ابونصر همدانی به من گفت که «حکیمه»، دختر ابی الحسن قُرَشی، که از زنان نیکوکار بود، به من گفت: هنگامی که امام جواد (ع) درگذشت، برای عرض تسلیت نزد «ام فضل» رفتم و به او تسلیت گفتم و او را بسیار غمگین یافتم که با گریه و ناله و بی تابی خودش را می کشت (کنایه از شدت ناراحتی) من نزد او نشستم تا مقداری ناراحتیَش فرو نشست و ما مشغول سخن دربارۀ کرم امام جواد و توصیف ایشان و بیان آنچه خداوند از عزت و اخلاص و شرافت و بزرگواری به ایشان عطا کرده بود، شدیم. 🌱ناگاه دختر مأمون (ام فضل) گفت: آیا تو را به چیز شگفتی از ایشان آگاه کنم ؟ گفتم: آن چیست؟ گفت: من زیاد به ایشان غیرت می ورزیدم و همیشه مراقب او بودم و چه بسا از او چیزی می شنیدم و به پدرم [مأمون] شکایت می کردم پس می گفت: دخترم تحمل کن. همانا او (امام جواد (ع)) جگر گوشۀ رسول خداست. 🌱 روزی من نشسته بودم کنیزی وارد شد و سلام کرد. گفتم تو کیستی؟ گفت: من کنیزی از فرزندان «عمار بن یاسر» هستم و همسر «اَبی جعفر»، محمد بن علی (علیهماالسّلام) -که همسر شما است- می باشم! پس آنقدر حسد به به جانم ریخت که نمی توانستم تحمل کنم..... ادامه دارد...
🌱صفوان بن یحیی می گوید: ابونصر همدانی به من گفت که «حکیمه»، دختر ابی الحسن قُرَشی، که از زنان نیکوکار بود، به من گفت: هنگامی که امام جواد (ع) درگذشت، برای عرض تسلیت نزد «ام فضل» رفتم و به او تسلیت گفتم و او را بسیار غمگین یافتم که با گریه و ناله و بی تابی خودش را می کشت (کنایه از شدت ناراحتی) من نزد او نشستم تا مقداری ناراحتیَش فرو نشست و ما مشغول سخن دربارۀ کرم امام جواد و توصیف ایشان و بیان آنچه خداوند از عزت و اخلاص و شرافت و بزرگواری به ایشان عطا کرده بود، شدیم. 🌱ناگاه دختر مأمون (ام فضل) گفت: آیا تو را به چیز شگفتی از ایشان آگاه کنم ؟ گفتم: آن چیست؟ گفت: من زیاد به ایشان غیرت می ورزیدم و همیشه مراقب او بودم و چه بسا از او چیزی می شنیدم و به پدرم [مأمون] شکایت می کردم پس می گفت: دخترم تحمل کن. همانا او (امام جواد (ع)) جگر گوشۀ رسول خداست. 🌱 روزی من نشسته بودم کنیزی وارد شد و سلام کرد. گفتم تو کیستی؟ گفت: من کنیزی از فرزندان «عمار بن یاسر» هستم و همسر «اَبی جعفر»، محمد بن علی (علیهماالسّلام) -که همسر شما است- می باشم! پس آنقدر حسد به به جانم ریخت که نمی توانستم تحمل کنم..... ادامه دارد...