eitaa logo
نورالمهدی علیه السلام
546 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
767 ویدیو
50 فایل
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم ▫️پایگاه نشر آثار استاد خدابخشیان ▫️علی حبه جنة قسیم النار والجنة وصی المصطفی حقا إمام الانس والجنة 🍃فدای حقیقتت( خدایت ) شوم که از او خبر نداری...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ماه بندگی خدا ،ماه رمضان بر همه ی مسلمین جهان مبارک باد 🌱 آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید دست‏ بدار از طعام مایده جان رسید جان ز قطعیت ‏برست، دست طبیعت ‏ببست قلب ضلالت ‏شکست لشکر ایمان رسید لشکر «والعادیات‏»  دست ‏به یغما نهاد ز آتش «و الموریات‏» نفس به افغان رسید البقره راست ‏بود موسی عمران نمود مرده از و زنده شد چونک به قربان رسید روزه چون قربان ماست زندگی جان ماست تن همه قربان کنیم جان چون به مهمان رسید صبر چو ابریست ‏خوش، حکمت ‏بارد ازو زانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسید نفس چون محتاج شد روح به معراج شد چون در زندان شکست جان بر جانان رسید پرده ظلمت درید، دل به فلک بر پرید چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید زود از این چاه تن دست‏ بزن در رسن بر سر چاه آب گو: یوسف کنعان رسید عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول دست‏بشو کز فلک، مایده و خوان رسید دست و دهان را بشو، نه بخور و نی بگو آن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسید 📜 مولانا @nooralmahdi110
🍃بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را هرگز نتوان دید جمال احدی را 📝وحدت کرمانشاهی @nooralmahdi110
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچه دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست 📍جنگ خندق @nooralmahdi110
مُردم من و محبّت تو در دلم هنوز تن خاک گشت و بوی وفا در گلم هنوز طوفان گریه خانۀ عمرم خراب کرد همسایه در شکنجه دود دلم هنوز غرق محیط اشکم و از شوق وصل یار فارغ چنان نشسته که در ساحلم هنوز خوش رفته کاروان و به منزل فکنده رخت چشم امید در پی این مَحملم هنوز در سینه صد جراحت و در دل هزار چاک بیچاره از هلاکت خود غافلم هنوز آهم شرر به خرمن پروین و مَه فکند آگاه نیست یار ز سوز دلم هنوز ملک وجود جمله به یغمای عشق رفت مردم گمان کنند که من عاقلم هنوز بر پای مرغ روح به صد حیله رشته ای از عمر بسته منتظر قاتلم هنوز 📝غبار همدانی @nooralmahdi110
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله ز بودِ مستعار استغفرالله دمی کآن بگذرد بی ياد رويش از آن دم بی‌شمار استغفرالله سرآمد عمر و يک ساعت ز غفلت نگشتم هوشيار استغفرالله جوانی رفت، پيری هم سرآمد نکردم هيچ کار، استغفرالله نکردم يک سجودی در همه عمر که آيد آن به‌کار استغفرالله خطا بود آنچه گفتم وآنچه کردم از آن‌ها اَلفرار، استغفرالله ز کردار بدم صد بار توبه ز گفتارم، هزار استغفرالله شدم دور از ديار يار اى «فيض» منِ مهجورِ زار استغفرالله 📝فیض کاشانی @nooralmahdi110
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین­جاست بیایید بیایید ‌ معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید ‌ گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ‌ ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید ‌ آن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتید از خواجۀ آن خانه نشانی بنمایید ‌ یک دستۀ گل کو اگر آن باغ بدیدید یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید ‌ با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید 📝مولانا @nooralmahdi110
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم 📝سعدی @nooralmahdi110
🍃 بنی آدم؟🍃 گر تو آدم‏زاده هستی عَلّم اَلاَسما چه شد؟ قابَ قَوْسینت کجا رفته است؟ اَوْاَدْنی چه شد؟ بر فراز دار، فریاد اَنَا الحق می‏زنی مدّعیِ حق طلب، اِنیّت و اِنّا چه شد؟ صوفی صافی اگر هستی، بکن این خرقه را دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد؟ زهد مفروش ای قلندر، آبروی خود مریز زاهد ار هستی تو، پس اقبال بر دنیا چه شد؟ این عبادتها که ما کردیم، خوبش کاسبی‏است دعوی اخلاص با این خود پرستیها چه شد؟ مرشد از دعوت به سوی خویشتن، بردار دست لا الهت را شنیدستم؛ ولی الاّ چه شد؟ ماعر بیمایه، بشکن خامه آلوده‏ات کم دل‏آزاری نما، پس از خدا پروا چه شد؟ @nooralmahdi110
▪️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ▪️ زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدومِ بی عنایت رندانِ تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلفِ چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود زِنهار از این بیابان وین راهِ بی‌نهایت ای آفتابِ خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بِگُنجان در سایهٔ عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟ کِش صد هزار منزل بیش است در بِدایت هر چند بردی آبم، روی از دَرَت نَتابم جور از حبیب خوشتر کز مُدَّعی رعایت عشقت رِسَد به فریاد ار خود به سانِ حافظ قرآن ز بَر بخوانی در چاردَه روایت ✒حافظ شیرازی @nooralmahdi110
تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد ✒حافظ @nooralmahdi110
▪️شهادت امام‌حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد▪️ از ﺗﺎب رﻓﺖ و ﻃﺸﺖ ﻃﻠﺐ ﮐﺮد و ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮد وآن ﻃﺸﺖ را ز ﺧﻮن ﺟﮕﺮ ﺑﺎغ ﻻﻟﻪ ﮐﺮد ﺧﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮرد درﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ از ﮔﻠﻮ ﺑﺮﯾﺨﺖ ﺧﻮد را ﺗﻬﯽ ز ﺧﻮن دل ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﺮد ﻧﺒﻮَد ﻋﺠﺐ ﮐﻪ ﺧﻮن ﺟﮕﺮ ﮔﺮ ﺷﺪش به جام ﻋﻤﺮﯾﺶ روزﮔﺎر ﻫﻤﯿﻦ در ﭘﯿﺎﻟﻪ ﮐﺮد ﻧﺘﻮان ﻧﻮﺷﺖ ﻗﺼﻪء درد و ﻣﺼﯿﺒﺘﺶ ور ﻣﯽ ﺗﻮان ز ﻏﺼﻪ ﻫﺰاران رﺳﺎﻟﻪ ﮐﺮد زﯾﻨﺐ درﯾﺪ ﻣِﻌﺠﺮ و آه از ﺟﮕﺮ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻠﺜﻮم زد ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ و از درد ﻧﺎﻟﻪ ﮐﺮد ﻫﺮ ﺧﻮاﻫﺮی ﮐﻪ ﺑﻮد روان ﮐﺮد ﺳﯿﻞ ﺧﻮن ﻫﺮ دﺧﺘﺮی ﮐﻪ ﺑﻮد ﭘﺮﯾﺸﺎن ﮐُﻼﻟﻪ ﮐﺮد ﯾﺎرب ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻧﺪاﻧﻢ چسان ﮔﺬﺷﺖ آن روزﺷﺪﻋﯿﺎن ﮐﻪ رﺳﻮل از ﺟﻬﺎن ﮔﺬﺷﺖ 📝وصال شیرازی @nooralmahdi110
نورالمهدی علیه السلام
🔸آیاتی راجع به سجده و تسبیح اشیاء به خداوند 🔸سخن امیرالمؤمنین علیه السلام با زمین 🔸داستان خسف قارون
💠 داستان به زبان آمدن سنگ ریزه ها در دستان ابوجهل سنگها اندر کف بوجهل بود گفت ای احمد بگو این چیست زود گر رسولی چیست در مشتم نهان چون خبر داری ز راز آسمان گفت چون خواهی بگویم آن چه‌هاست یا بگویند آن که ما حقیم و راست گفت بوجهل این دوم نادرترست گفت آری حق از آن قادرترست از میان مشت او هر پاره سنگ در شهادت گفتن آمد بی درنگ لا اله گفت و الا الله گفت گوهر احمد رسول الله سفت چون شنید از سنگها بوجهل این زد ز خشم آن سنگها را بر زمین 📚مثنوی معنوی ، دفتر اول ، بخش ۱۰۶ @nooralmahdi110