eitaa logo
هیئت نورالزهرا(س)
6.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
14 فایل
اطلاع رسانی زمان و مکان مراسم هیئت نورالزهرا(س) @Adnooralzahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔥 قسمت آدم برفی اون دختر پر از شور و نشاط⚡️ بی صدا و گوشه گیر شده بود😢 با کسی حرف نمی زد🖐 این حالتش به حدی شدید بود که حتی مدیر مدرسه جدید ازمون خواست بریم مدرسه ...🚶♂⚡️ الهام، تمام ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود😣 اینطوری نمی شد ... هر طور شده باید این وضع رو تغییر می دادم👌 مغزم دیگه کار نمی کرد ... نه الهام حاضر به رفتن پیش مشاور بود⚡️نه خودم، مشاور مطمئن و خوبی رو می شناختم ...😢 دیگه مغزم کار نمی کرد ... - خدایا به دادم برس🙏 انگار مغزم از کار افتاده😔 هیچ ایده و راهکاری ندارم ... بعد از نماز صبح، خوابیدم😴 دانشگاه نداشتم،اما طبق عادت، راس شیش و نیم⏰از جا بلند شدم ...🚶♂ از پنجره، نگاهم به بیرون افتاد👀 حیاط و شاخ و برگ های درخت گردو🌿 از برف، سفید شده بود ... اولین برف اون سال❄️🌨یهو ایده ای توی سرم جرقه زد ...⚡️ سریع از اتاق اومدم بیرون🏃♂ مادر داشت برای الهام، صبحانه ☕️حاضر می کرد ...👌 - هنوز خوابه؟ ...🙄 - هر چی صداش می کنم بیدار نمیشه رفتم سمت اتاق🚶♂ دو تا ضربه به در زدم ... جوابی نداد ...🖐 رفتم تو🚶♂ پتو رو کشیده بود روی سرش🙄 با عصبانیت صداش رو بلند کرد - من نمی خوام برم مدرسه ...😡😡 با هیجان رفتم سمتش😊و پتو رو از روی سرش کنار زدم ...⚡️ - کی گفت بری مدرسه؟ ... پاشو بریم توی حیاط آدم برفی ☃😃درست کنیم ... زل زد توی چشم هام و دوباره پتو رو کشید روی سرش ...😐 - برو بیرون حوصله ات رو ندارم😒 اما من، اهل بیخیال شدن نبودم✌️ محکم گرفتمش و با خنده گفتم ... - پا میشی یا با همین پتو⚡️ گوله پیچ، ببرمت بندازمت وسط برف ها ...😃 پتو رو محکم کشید توی سرش و دور خودش سفت کرد ...🙄 - گفتم برو بیرون👈 نری بیرون جیغ می کشم ...😡 این جمله مثل جملات قبلیش محکم نبود😢 شاید فکر کرد شوخی می کنم و جدی نیست ...👀لبخند شیطنت آمیزی صورتم رو پر کرد ...😁 - الهی به امید تو ...🙏 همون طور که الهام خودش رو لای پتو پیچونده بود⚡️ منم، گوله شده با پتو بلندش کردم ...😂🏃♂ ادامه دارد ... 📚 نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی